سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چنگ در پیمانهاى کسانى در آرید که چشم وفا از ایشان دارید . [نهج البلاغه]
ولی امر مسلمین جهان امام مطلق سید علی س
پیوندها
لحظه های آبی
در سایه سار ولایت
گل رازقی

منتظر ظهور
upturn یعنی تغییر مطلوب
فرصت ها
فانوس عشق
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
بندیر
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
سلام
شقایقهای کالپوش
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
کلبه بصیرت
*تنهایی من*
بلوچستان
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
دنیای آسان
اشک شور
نگارستان خیال
هواداران همای پرواز
نغمه ی عاشقی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنی
حبیبی حسین
سرچشمـه فصـاحت و بلاغت
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
امامزاده میر عبداله بزناباد
بـــــــــاغ آرزوهــــــــــا = Garden of Dreams
صراط مستقیم
برترین لحظه ها
سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید
هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر
مقبلی جیرفتی
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
کربلا
عشق مشعلدار
سارا احمدی
.: شهر عشق :.
پیامنمای جامع
دلـتنگــ همیـشـگـــــــــی
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
شهادت به روز
بنده ی ناچیز خدا
سلام آقاجان
محمدمبین احسانی نیا
*bad boy*
سرزمین رویا
گوناگون
فرمانده آسمانی من
پرستاری 91
مرام و معرفت
جاده خاکی عشق
من.تو.خدا
سربازی در مسیر
دل شکســــته
♥ღ تنــــهایــــی من ღ♥
دل نوشته
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
من و اریکان
تبیان
عشق
قــلــب هــای آبــی انــاری
ترخون
زیبا ترین وبلاگ
علمدار بصیر
مشکات نور الله
در آغوش خدا
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
پسران علوی - دختران فاطمی
sajadb.tk
تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل
عمارمیاندواب
مهاجر
جیغ بنفش در ساعت 25
مردود
profosor
دهکده کوچک ما
گروه اینترنتی جرقه داتکو
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
دختر و پسرای ایرونی
متین
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
*(: دنـیــــای مـــــــن :) *
آتیه سازان اهواز
دهکده علم و فناوری
شادِ شاد
کشکول
چی کار؟
عشق پاک
دوستانه
باران نامه
« « عاشقی » »
شخصی
نمی دونم بخدا موندم
کشاورزی نوین
تینا!!!!
باکری میاندوآب
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
محبین
یک عاشقانه ی ساده برای من......
::₪ °اینجا همه چی در همه° ₪ ::
خنده بازار 2
دخت خورشید
به رنگ آبی
عـــــــــــاشــــــــقانــــــــــــه هــا
دلو بزن به دریا
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
بهار عشق
دل شکسته
*(حرفهای نگفته)*
حرفهایی ازجنس بهشت
تجربه های مربی کوچک
آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل
شادی ، تفریح ، پیامک
تینا
♥ღردپای عشق♥ღ
Chamran University Accounting Association
مقاله های تربیتی
عزیز دل
به نام خالق عشق
فــردا
سکوت عاری از صداست.
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
vagte raftan
*...بانو...*
مسعود رضانژاد فهادان
از یک انسان
جک
کمپین حمایت از باقری لنکرانی
فــــــــــــــــــــ ر یـــــــــــ ا د
صداقت
جوجو
بازی
چیزهای جالب
جالب انگیزناک
آسمان آبی
نوجوونی از خودتون
اتاق دلتنگی
سه ثانیه سکوت
هزاره
جوک و خنده
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
sindrela
آشنای غریب
آخرین منجی
شخصی
عشق بی انتها
من هیچم
حدائق ذات بهجة
پسران جوان
والفجر8
کافه ترانزیــــــــت
____نازیانه_____
معماری نوین
شهدای کوهسرخ(مکی)
کد تقلب کرک و ترینر بازی ها
حکمت
عاشقانه
کلاه بافتنی
bakhtiyari20
بروزترین ها

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چگونه تدریس می کنند

 

 

 

 

 

از سال 1369 شمسی، درس خارج آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای آغاز شده و تا کنون ادامه دارد. جهاد، موسیقی، غیبت، قصاص و... از مباحثی است که تا کنون در درس خارج ایشان تدریس شده است. دکتر محسن اسماعیلی، رئیس دانشکده‌ی معارف اسلامی و حقوق دانشگاه امام صادق علیه‌السلام در نخستین دوره‌ی درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حضور داشته است. متن زیر، خاطرات و نکته‌هایی است که این عضو حقوقدان شورای نگهبان از چند و چون این درس‌ها بیان کرده است:

 

از ابتدای شروع درس خارج فقه آیت‌الله خامنه‌ای در سال 1369 -که با سالگرد شهادت امام صادق علیه‌السلام مصادف بود- توفیق حضور در این جلسات را داشته‌ام. آن روزها با توجه به این‌که مدت کوتاهی از رحلت امام خمینی رحمه‌الله گذشته بود، ایشان علی‌رغم همه‌ی مشغله‌ها، بدون وقفه این درس را شروع کردند. معمولاً فقها درس خارج فقه خودشان را از «کتاب‌الجهاد» شروع نمی‌کنند، اما ایشان این درس را از «کتاب‌الجهاد» شروع کردند. این موضوع کاملاً مرتبط با مسائل سیاسی، اجتماعی و نظامی است و بسیاری از مسائل مستحدثه را نیز شامل می‌شود.

 

ابتدا دو نکته را در جهت شناخت و معرفی هرچه بهتر چهره‌ی علمی و فقهی رهبر انقلاب اشاره کنم:

 

1. معمولاً شخصیت علمی‌‌ کسانی که مسئولیت‌های سیاسی و اجرایی را می‌پذیرند، تحت تأثیر شخصیت اجتماعی و سیاسی ‌‌ایشان قرار می‌گیرد و سنگینی سایه‌ی سیاست و امور اداری بر تمام جوانب زندگی آنان احساس می‌شود. حتی امام خمینی رحمه‌الله که سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، چند دهه استاد برجسته و شناخته‌شده‌ی حوزه‌ها بودند و در سطوح خارج، مجتهدان و مراجع بسیاری را تربیت کردند، شخصیت علمی و عرفانی‌شان پس از انقلاب تحت تأثیر مقام سیاسی و اجتماعی‌شان قرار ‌گرفت. رهبر معظم انقلاب هم همین‌طور هستند. یعنی از بُعد علمی و کارهای حوزوی ایشان کمتر سخنی به میان آمده است.

 

2. دانش رهبر انقلاب منحصر در علوم رسمی حوزه و به‌طور خاص فقه و اصول نبوده و نیست. ایشان علاوه‌بر دروس حوزوی مثل فقه و رجال که شناخته‌‌شده است، در دیگر علوم هم اطلاعات بسیار گسترده‌ای دارند. مثلاً در ادبیات و شعر، تاریخ اسلام، تاریخ غرب و تاریخ جهان و نه‌فقط به صورت «تاریخ نقلی»، بلکه به صورت «تاریخ تحلیلی» کار کرده‌اند.

 

جهاد ابتدایی جایز است

 

انتخاب موضوعات ایشان در درس‌های خارج، نشان‌دهنده‌ی دغدغه‌ی عمیقی است که ایشان نسبت به شرعی و فقهی بودن کامل اداره‌ی امور کشور دارند. مثلاً بحث جهاد از آن بحث‌هایی نیست که خیلی تفصیل یافته باشد. متأسفانه فقهای شیعه هیچ‌گاه متصدی امور سیاسی-اجتماعی نبودند ولذا طبیعتاً به مواردی مثل جهاد که جنبه‌های سیاسی-اجتماعی دارد، کمتر توجه شده‌ است.

 

رهبر انقلاب توجه ویژه‌ای به این موضوع داشتند. مثلاً یکی از مباحث مربوط به ولایت فقیه که در کتاب‌الجهاد هم آن را بحث می‌کنند، این است که آیا «جهاد ابتدایی» در زمان غیبت هم ممکن است؟ یعنی آیا جهاد ابتدایی مشروط به حضور امام معصوم علیه‌السلام است یا نه؟ این‌که هر فقیه عادلی می‌تواند این کار را انجام دهد، مخالفینی دارد. حتی امام رحمه‌الله که به ولایت مطلقه قائل بودند و در «کتاب‌البیع» و «تحریر‌الوسیله» تصریح کرده‌اند که ولیّ‌فقیه از تمام اختیارات حکومتی امام معصوم علیه‌السلام برخوردار است (مگر مواردی که استثناء شده باشد و دلیلی بر استثناء آن وجود داشته باشد) در کتاب تحریر‌الوسیله می‌فرمایند که یکی از موارد استثناء، جهاد ابتدایی است و در این‌ تأمل وجود دارد که فقیه در زمان غیبت بتواند «جهاد ابتدایی» بکند. از طرفی فقیه برجسته‌ای مثل مرحوم صاحب‌جواهر با جواز «جهاد ابتدایی» در زمان غیبت مخالف بوده و یکی از استدلال‌های مهم‌ ایشان عدم امکان وقوع این مسئله است. یعنی اصلاً چنین چیزی واقع نخواهد شد که فقیهی در زمان غیبت لشگر یا سلاح و تجهیزاتی داشته باشد و امکان جنگ و فرماندهی برای او پدید بیاید! اما به یاد دارم که رهبر انقلاب در همین درس خارج، این احتمال را رد کردند و با دلایلی اثبات کردند که جهاد ابتدایی در زمان غیبت و توسط فقیه عادل و باکفایت ممکن است و این را نظر أقوی ‌دانستند.

 

درس‌هایی مبتنی بر تحقیقات قبلی

 

یکی از خصوصیات درس آیت‌الله خامنه‌ای این است که از قبل، رئوس اصلی درس‌ها را می‌نویسند و من یادم هست که «کتاب‌الجهاد» را که درس می‌دادند، نوشته‌های خودشان همراهشان بود. به‌طور خاص یادم هست که در مباحث جهاد به مناسبتی ایشان بحث از صابئین کردند که آیا صابئین جزء اهل کتاب هستند یا نیستند؟ این از مباحث مشکله‌ی فقهی است. ایشان به‌طور بسیار مفصلی این بحث را مطرح کردند و این نشان از تسلط بر مبانی فقهی و تاریخی و مطالعات عمیق گذشته‌ی ایشان دارد.

 

نکته‌ی دیگر آن‌که درس‌های ایشان از یک پیوستگی معنی‌دار منطقی برخوردار است و ترتیب بحث‌های ایشان ابتکاری بوده است.

 

ایشان به کیفیت جهاد که رسیدند (فقها مبحثی دارند راجع به بحث کیفیت جهاد ‌و این‌که چه کارهایی در جهاد جایز است و چه کارهایی حرام) به بحث «إلقاء سمّ» در بلاد مشرکین پرداختند که بحث معروفی هم هست. در همان سال 1369 ایشان نظر خودشان را در بحث سلاح‌های هسته‌ای اعلام کردند و القاء سم در بلاد مسلمین و استفاده از سلاح‌های مخرب و کشنده‌ی شیمیایی و هسته‌ای را به دلایل فقهی دارای اشکال دانستند و همان موقع ادلّه‌ی فقها را کاملاً بررسی کردند و به عنوان یک نظر فقهی جدی و نه یک شعار سیاسی و اجتماعی آن را ارائه دادند. ما الان بعد از بیست سال ملاحظه می‌کنیم که ایشان دوباره بر همان مواضع تأکید دارند و هر وقت بحثی در این باره پیش آمده، ایشان تأکید فرموده‌اند که از دیدگاه فقهی و شرعی با مسأله‌ی سلاح‌های هسته‌ای مشکل داریم. این از جهت ثبات در تصمیم‌گیری‌های ایشان هم مهم است.

 

تفریع فروع و ارتباط‌های بدیع

 

نکته‌ی دیگری که در این زمینه وجود دارد، حاکمیت «فقه حکومتی» بر درس‌های ایشان بود. در واقع به دلیل همان انزوای تاریخی‌ای که بر فقهای شیعه تحمیل شده بود، در بیشتر موارد یک روحیه‌ی‌ فردگرایی بر فقه ما حاکم بود. فقه ما فقه فردگرا بود، ولی ایشان به دلیل روحیاتی که داشتند، با یک نگاه حکومتی و به صورت سیستماتیک فقه را می‌دیدند و از این جهت می‌توانستند بین فروع مختلف فقهی ارتباط‌های جالب و بدیعی را برقرار کنند. این خصیصه یک آموزش و نظریه‌ی خوبی برای مطالعه‌ی فقهی است که چگونه می‌شود تفسیر فقه با فقه کرد و با برقراری ارتباط میان فروع مختلف فقهی به نظریات جدید فقه حکومتی دست یافت؟

 

پایبندی به فقه جواهری

 

پایبندی ایشان به فقه جواهری بسیار جدی است. ایشان در مباحثی که ارائه می‌کنند و اظهار نظرها کاملاً مقیدند که به همان روش قدما بحث کنند. در واقع ایشان به فقه سنتی پایبند هستند و به سنّت اجتهاد تقید دارند. بعضی‌ها نظریات جدیدی را مطرح می‌کنند، اما نظرات آن‌ها از روحیه‌ی فقهی لازم برخوردار نیست. ایشان کاملاً به رعایت اصول و مبانی سنت اجتهاد پایبندی از خودشان نشان داده و تلاش می‌کنند که تمام نظریاتی که دارند، تنها در چهارچوب فقه جواهری ارائه شود.

 

 

 

البته ایشان بارها هم طلاب جوان را سفارش و نصیحت‌ کرده‌اند به این‌که در ارائه‌ی نظریات جدید شجاعت بیشتری از خودشان به خرج دهند. می‌گفتند شما طلبه‌های جوان حتماً در چهارچوب ضوابط و اصول شناخته‌شده‌ی فقط جواهری کار کنید، اما اگر در این چهارچوب فکر و تحقیق کردید، از ارائه‌ی نظر جدید إبایی نداشته باشید. حتی به خاطر دارم آن موقعی که قرار بود مجله‌ای به صورت فارسی منتشر شود و تحقیقات فقهی طلاب جوان را به زبان فارسی و به زبان جدید ارائه کند، بسیاری از دوستانی که در این زمینه مسئولیت داشتند و به دنبال راه‌انداختن این جریان بودند، نوعی نگرانی داشتند از این‌که چه واکنش‌هایی را در حوزه خواهند دید. رهبر معظم انقلاب اما سفارش می‌کردند که نگرانی نداشته باشید و از ایجاد چنین کرسی‌های آزاداندیشانه‌ای حمایت کردند تا شکل گرفت. ایشان می‌فرمودند که حالا شما خیال نکنید که هر نظری که می‌دهید، باید منجر به صدور فتوا شود. شما یک مطلبی را می‌گویید و نفرات بعدی می‌آیند و آن را نقد و تحلیل و تکمیل می‌کنند تا إن‌شاءالله در آینده بتواند مبنای صدور فتوا قرار بگیرد. این ترویج آزاداندیشی و نوگویی در عین تقید به ضوابط و اصول سنت شناخته‌شده‌ی اجتهاد از خصوصیات درس ایشان بود و جرأت اظهار نظر جدید را به شاگردانشان القا می‌کردند.

 

مبانی اجتهادی در علم رجال

 

از ویژگی‌های دیگر درس خارج فقه رهبر معظم انقلاب که کمتر به آن توجه می‌شود، «مبانی رجالی» ایشان است. انصافاً اجتهاد در رجال کمتر صورت می‌گیرد، ولی من این را در دروس ایشان دیده‌ام. یعنی کاملاً محرز است که ایشان در علم رجال متبحر بوده و دارای مبانی خاص هستند. به عنوان نمونه در بحث پذیرش یا عدم پذیرش اصحاب اجماع، قاعده‌ی مشهور (أجمعت العصابة على تصحیح ما یصحّ عنهم) یکی از مباحث دنباله‌دار علم رجال است، به این معنی که آیا حرف فلان‌شخص (لا یرسل و لا یسند الّا عن ثقة) را می‌پذیریم یا نه؟ و آیا توثیق او و روایت او کافی است یا نه؟ من مکرراً می‌دیدم که ایشان بر اساس مبانی کارشده‌ی علمی، اظهار نظر ثابتی راجع به اصحاب اجماع و برخی از کتب مورد بحث مثل جعفریات، اشعثیات و ... داشتند و معلوم بود که کار عمیق و جدی در این حوزه‌ها کرده‌اند و اظهار نظرهای روشنی در این زمینه داشتند.

 

 

 

تحول‌گرایی به عنوان یک الگو

 

نکته‌ی مهمی که روی آن تأکید دارم، توجه ایشان به «تحول در امور حوزه» است. اشاره کردم که ایشان در روش فقاهت خودشان کاملاً پایبند به گذشتگان هستند و از سنت اجتهاد جواهری تخطی نمی‌کنند، اما این به معنی عدم توجه به لزوم برخی تغییرات در شیوه‌ی تدریس و شیوه‌ی تحصیل در حوزه نیست. ایشان، هم نسبت به ویرایش و پیرایش کتب درسی نظر داشتند و هم در روش تحصیل و تدریس بارها اعلام کردند. انصافاً این تحولاتی هم که در مدیریت حوزه‌ی علمیه در این سال‌ها اتفاق افتاده است، عمدتاً ناشی از تأکیدات، رهنمودها و پیگیری‌های ایشان است و همین که حوزه دارای یک سیستم مدیریت مشخص شد و مراحل درسی و مراتب علمی مشخص پیدا کرد، از برکات توجه خاص ایشان به این مسائل است.

 

واکنش در برابر سؤالات و اشکالات

 

نوع تدریس ایشان نیز جالب توجه است. بالأخره ممکن است که در میانه‌ی درس کسی سؤالی بپرسد که چه‌بسا بی‌ربط و نابجا باشد. این موضوع همیشه در درس‌های حوزوی اتفاق می‌افتد. اتفاقاً یکی از جذاب‌ترین بخش‌های درس نیز همین‌جا است که استاد چه واکنشی از خود نشان می‌دهد. اولاً ایشان با سعه‌ی صدر کامل با نظر مخالف برخورد می‌کردند و با آرامش ویژه‌ای به سؤال‌کننده توجه می‌کردند که خود این موضوع جرأت سؤال‌کردن و انتقادکردن در درس را به انسان می‌داد. البته در این گفت‌وشنودهای طلبگی از مطایبه‌ها و شوخی‌هایی که در میان علما مرسوم است، زیاد صورت می‌گرفت و این خودش درس را باطراوت، شنیدنی و جذاب می‌کرد. یادم هست که یکی از دوستان در درس حاضر می‌شد اما معمولاً مطالعه‌نکرده سؤالاتی مطرح می‌کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به سؤالات پاسخ می‌دادند. چند بار که سؤالات رد و بدل می‌شد، به عنوان مزاح می‌گفتند: «حالا شما اجازه بدهید من آنچه را که مطالعه کردم بگویم و شما چیزی را که مطالعه نکردید باشد برای جلسه‌ی بعد.» یا به خاطر دارم که در موردی به یک نفر گفتند: «حالا شما به حرف‌هایی که من زدم فکر کنید، شاید خدا به دلتان انداخت که حرف حق را بپذیرید.» یا مثلاً کسی اگر یک حرف خیلی عجیب و غریبی پای درس می‌گفت که تا به حال فقها نگفته بودند و با موازین فقهی خیلی سازگار نبود، ایشان می‌گفتند: «اجماع همه‌ی فقها با فرمایشی که آقای فلانی داشتند، شکسته شد» و این‌طور درس را شیرین و جذاب‌تر می‌کنند.

 

 

 

توجه به مسائل اخلاقی

 

از دیگر نکات مهم دیگر، توجه ایشان به مسائل اخلاقی و معنوی است. معمولاً‌ درس ایشان با یک حدیث اخلاقی و یک موعظه یا نصیحت رفتاری شروع می‌شود. توجه ایشان به این مسأله بسیار مهم است. همیشه آغاز درس را به بیان تذکرات بسیار مهم اخلاقی و حوزوی اختصاص می‌دهند. فکر می‌کنم جمع‌آوری آن‌ها می‌تواند یک منشور طلبگی و حوزوی باشد.



 

شنبه سی ام دی 1391

   

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/3/19:: 11:16 صبح     |     () نظر

 به نام یزدان بهار آفرین سلام بر  گمنام سربازان حماسه ساز و درود بر ملتی و جهانی که به صلوات و لبیک و ارشاد مولی خود ولایت حی و حاذق و عادل و عالم و باقر و صافی و صادق و حلیم و جبار با مستمندان بی ضمیر و بی صفت و تهی

 

مانده از خیرات الملکوت شمس اشموس از طریقت النبیین و ولایت معصومین و اولاد منصوب گشته  همچو ثمر این شجره ربوبیت و المومنین   که در عصر اخری رخ بر ما نمایان داشت تا کند یاران موعود آخرالزمان ناجی عصر الاخر الزمان مهدی

مصطفی عج  و آن امام منظور و امام مصلح و کریم (حضرت آقا س )سید و شریف حاج علی حسینی خامنه ای {هستیم به فدای نیابت مطلق و مقرر بر وجود خیر آفرین و وجو مبارک و تعالی یافته ضمیر الهیش که پاسداری از حریم دیانت و

انسانیت و آزادگی بی مستعمرگر بی صفت در آینه تدبیر و

 

تعلیم وتقدیریست که خداوند در کتب آسمانی و به لسان آخرین رسول عالم باقی ممحد مصطفی س ختم و مبدا ش را بر ما گشود و زبان به طریق و طریق به حکمت و طریقت شجره طیبه و علمای بلافصل اعلم هر دهر و صده که معلوم

باعلمیتشان مصدوق اعلام

 

آن عصر و آن مکتب و دهر  بوده تا در این طریقت آخر زمان به شهود اعلام و شواهد عظمای الهی در نوع بیان و نوع تفسیر علما در ادوار و نشانه های همین طریقت اولی که به یقین و تعمل در احوال این گواه بر همه عریان می شود که هر روز

جبهه شیطان که خود

 

بر پایان غفلت تنیده شده خود که  بر ادوار و اجداد و سران و معلمان خویش تنها خواهششان از صاحب مکر و نفرین الهی خویش تعویق یوم الکیفرشان است و همین و آنها بهتر از ما در ادوار گذشته بر ناموس و دین و هویت ما حلال گشتند و

 

بهتر از ما ولی بی

 

حضور قلب هرچند چشم ظاهر و عقل ناکث شان چون در پی یافتن و رهایی از بند صاحب یعنی شیطان چون راه کوچه تنگ بربسته به روی محکوم به چه می گرردد ؟؟ خود دانسته و ما به آن اشارت میزنیم تا بدانی رفیق این همه لگام زدن بر

 

دین و آئین ما به ظاهر

 

و نبود و ناحق نشستن بر ید غفلت مردانی که افسوس همواره در تاریخ نشان داد که در همان دم که در باز دم خفه می شد لبیکشان با ولی حی معصوم و یا منصوب بر ید تقدیر و اعلمیت دهر الطریق که دیناری بر دینار دنیا افزون کنند و دین و

 

سجاده با هم

 

میدزدیدند و با یک درهم حق العمل بر شیاطین دهر خویش می فروختن هیچ بی آنکه ببینند بر اولاد خویش چه مصیبت و چه ننگ ها و بر دنیا و برزخ خویش جز نوکری و بدبختی و ظلمت آخرت به درک می داشتند  اما امروز طبق وعده الهی و به

 

یمن و برکت دلیل

 

خلقت بشریت و یمن و برکت و نوای امید بخشی که به برکت بقای مستحق بر قول یزدان و استحکام و جنم و تقاص بر رفعت و صلابت و یقین بر گفته کردگار خویش  ثمر شجره النبوه و امامت واکسیری که در جای جای این شجره اولی و اخری

 

خلقت از کوثر دو عالم

 

مکسر و اکسیر شده می گردد  و  این شهد اکسیریش را چه در غنچه و چه در ثمره اش  که گسترش بذر یقین در دل متقین جویای این اکسیر از ید مکسرین و ثلاله پاکش امام مصلح سید علی حسینیخامنه ای حفظ الله عنه (وهستیم به فدائه

 

او و ذریه نجیب و

 

مکرمش حاج آقا آیت الله سید مجتبی حسینی خامنه ای که همواره و در همه حال چه در زمان هدایت و رهنمود ولاییش در ابتدای انقلاب اسلامی و شروع و حضور خود و ذریه معلوم و موید ایشان با نامی مستعار در بدو الی ختم الجهاد گرم

 

علیه کفر زمان و چه از

 

زمانی که واجب شد ولایت عیان و نیابت بر امام عصر عج خویش را بر مردم اعلام و طریقت شروع و مبدا ولایتش را بر مردم و جهان تشنه ولی حی که ضمینه ساز ظهور و حضور حضرت ولی خاتم مهدی مصطفی عج گردد را با جهان تشنه ولایت

اعلام و مطقابلا

 

دیدیمو می بینیم و دشمنان دارند اثرات این بیداری اسلامی را اکنون با تمام خشم و اندوه نوکران فریفته خویش که قدر ظلمت و بی کرمی و جسارت را به جایی برسانند که حتی روزنه ای برای توبه و بازگشت با توجه به اینکه آنقدر دستشان

 

اغشته خون مسلمین و

 

مظلومین ظلم دیده و خیانت و نفاق و منارقینی که در بتن این حکومت اسلامی مبتنی و مبرهن و مقرر و پا برجا و شناخته شده با نام مبارک میمون ولایت حضرت آق {هستیم به فدایش)ظلم و ظالم را تمیز دادن و با علم به حقیقت به ولایت

 

وملت حیدری سرداده پ

 

شت و دوش آدوش ولی حی خویش زمینه آرای عصر موعود شدند و کفاری که با ایجاد تفرقه و تلاقی جهل خویش و مکر مستعمرگران و مستبدان و گدایانی که عمری آرزوی  امالی می گشتند که اربابان خود در ید خود برای تعویق این موعود می

 

گشتند و نمونه بارز آ

 

ن این زاهدان صوفی منظری هستند که مردم را فریب می دادند و می دهند که ما همان شاه نجات بخشیم و با دعایی که ما و طریقتی که طریقت گدایی(گدایان صوفی گنابادی و ودیگر صوفیان)که مفصل در این کارنامه پیشرو بدان پرداختیم قصد

 

دو روزی مقام و

 

سوءاستفاده از این جهل پیشروی آن جماعت رو دست خورده جاهل را در پی کارنامه معدومیت خویش بر رذایل و مکافات خویش علاوه بر گناه خود و مازاد کفاره گناه جاهلان طریق خویش را هم باید همره استاد فقید خویش شیطان بر دم و

 

هیزوم آتش جهنم

 

خویش به جای کاستن بی افزودند که افزودند و اما امروز به برکت ولی حی خود حضرت آقا حماسه ای دگر از نوع سیاسی و اقتصادی در پیش دیگر آزمونهای ما ملت ولایت محور است که شرط اول آن دو حماسه پیروزی در حماسه سیاسیست که

 

مقدمه ساز پ

 

یروزی در جبهه اقتصادی است که امروز و در این برهه داریم ره توشه سعود بر قله اقتدار و خودکفایی را در جهان مستظعف و جهان اسلام و خصوصا ملت همیشه سرافراز ولایت نشان ایران اسلامی که مبدا حرکت نوین و پایانی این حرکت موزون

 

با پیروزی انقلاب ت

 

وسط ملت ایران ولایت جو و به رهبری انقلاب اسلامی برای نیل به این هدف تالی و تعالی که شخص فقید امام خمینی رحمت الله علیه سکان این حرکت متعالی را بر ید گرفت و به پیروزی نشاند و در این چند دهه و 34 ساله شده ما در این

 

روزهای خود باوری

 

سیاسی و دینی و ولایت باورانه خود امروز داریم حماسه ای را خلق می کنیم که جهان هرگز چنین باوری را حتی در خواب  نمی انگاشت هرچند عاقبت را می دانستند ولی این پیروزی و موعود رعد و برق مانند را هم در تصور نمی پنداشتن

 

هرچند که بر اصل ولایت و ر

 

هبری امت اسلام و جهان مستظعف و ولایت دوست رئسای استبداد چون کانزیلا رایس و دیگر ستیزه گر با اصل و آئین الهی که ولایت سکان دار آن تاختم است اقرار به آن نموده و می کنند چه با رفتار چه با اشارت و چه با تسلیمی که در رفتار و

 

عکس العملهای آ

 

نها در این یک هفته باقی مانده به خلق حماسه ای که دنیا می داند از پیش سرانجامش را ولی دوستان دقت به جز جز فرمایشات حضرت آقا به عنوان ولی مطلق و حی مان بکنید اینبار جهاد را به حماسه از ما و بر ما خجسته بر شمردند و

 

اینبار هم با تجدید لبیک

 

خود به دنیا و مستظعفین جهان و ولایتمدارانی که در سرتا سر جهان چشم امید بر ما ملت نموده اند شاخه ها را به باغها و گلستانهایی تبدیل کنیم که انشاءالله خیزشهای پایانی ما تا غله سلابت و ایمان و ولایتمداری و هدفی که خدا از ما

 

برای سعادت ما در دنیا

 

و آخرت خواستار بوده است انشاءالله الرحمن برسیم و بگوییم رهبرم ولی جان و هستیم حضرت آقا سید و شریف ولی مصلح و وحیم حاج سید علی حسینی خامنه ای س ما لبیکیان حیدری تو تا پای حصول طریقت و آلام تو برای رهایی ما از

 

بند ظلمت و رضالت و ر

 

سیدن به خودکفایی که تو بر ما گشودی و ما برتو و آئین و اهل بیت و الرسول اعظمص این کشتی را به هدایت شما به صاحب موعود آخر الزمانش برای رسیدن به زمینه حضورش و در رکاب شما و جد شما و خاندان شما شهید طریق حق و

 

ولایت شویم انشا الله

 

خداوند از قصد و طریق و لبیک ما راضی و هخشنود و شما شافع و راضی از ما در قبل اهل بیت خویش و رسول الله جد اعظم خود در برابر درگاه عدل الهی از ما باشید./

 

                                                            رعد همی زند دهل، زنده شده است جزو وگل                            در دل شاخ و مغز گل ، بوی بهار می کشد

 

                                                          آنکه ضمیر   دانه   را دلیل میوه می کند                                      راز  دل درخت  را   بر سر دار    می کشد

 

                                                          لطف بهار بشکند رنج      خمار   باغ را                                       گرچه   جفای  وی   کنون سوی   خمار می کشد

 

وصل الله علی خیر خلقه و نور عرشه

 

افضل الانبیاء و المرسلین حبیبنا

 

و سیدنا و سندنا و شفیعنا

 

و مولانا محمد و علی و آله  و اصحابه

 

اجمعین برحمتک یا ارحم الرحمین

 

13پ3پ1392 هجری شمسی مقارن با روز دوشنبه هفت روز مانده به حماسه سیاسی ملت ایران زمین به ولایت ولی حی سد و شریف امام مصلح و کریم حاج علی حسینی خامنه ای (هستیم به فدایش)

 

والسلام استشهادی حضرت آقا شهید گمنام کیوان گیتی نژاد


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/3/13:: 12:27 عصر     |     () نظر

همکاری و هم پیمانی دراویش نعمت‌اللهی با ظلمه و طواغیت


نوشته شده توسط



رای دادن به این مورد
(0 آرا)

در مقاله‌ی قبل به مهم‌ترین دلایل بطلان فرقه‌ی نعمت اللهی گنابادی پرداختیم، در این مقاله به بررسی چگونگی همکاری و هم‌پیمانی دراویش نعمت‌اللهی با ظلمه و طواغیت خواهیم پرداخت.


سلسله‌ی دراویش نعمت اللهی به واسطه‌ی خوی و خصلت دنیا طلبانه، همواره به اشرافی‌گری و زندگی شاهانه متمایل بوده و با شاهان، شاهزادگان و زرسالاران همکار و هم پیمان بوده‌اند. اقطاب این سلسله از «شاه نعمت الله ولی» به بعد با لقب شاه خوانده می‌شدند و شاهانه زندگی می‌کردند و در بهره‌کشی از توده‌ی مردم هم‌دست طاغوت‌های زمان خود بوده‌اند؛ البته از «حسن بصری» تا «شیخ عبدالله یافعی» یعنی اقطاب قبل از شاه نعمت الله ولی، بدون استفاده از لقب شاهی همکار و هم‌دست طاغوت‌های زمان خود بوده‌اند. به طور کلی از اولین قطب این فرقه یعنی حسن بصری تا قطب فعلی که عضو نهضت آزادی است، همکار و هم‌پیمان مستکبرین و طواغیت می‌باشند. حسن بصری خادم و شریک امویان، مروانیان و قاضی القضات «حجاج بن یوسف» بود.

«سعادت علی شاه اصفهانی» دعاگوی «ظل السطان» بود و گنابادی‌ها در عصر «رضاخان» و «محمد رضا پهلوی» در برنامه‌های نیایش برای شاه پیش قدم بودند. شاه نعمت الله ولی به عنوان قطب الاقطاب فرقه، شاهانه زندگی می‌کرد و با پادشاهان ظالم «تیموری» و «هندی» رابطه‌ای صمیمانه داشت و به واسطه‌ی کمک آن‌ها به یکی از ثروتمندان بزرگ دوران تیموری مبدل شده بود.

بسیاری از سران دراویش نعمت اللهی نه تنها مردم را به ظلم پذیری و همکاری با طاغوت‌ها تشویق می‌کردند بلکه همواره به عنوان عوامل اجرایی ظلمه و جباران تاریخ مشغول به کار بوده‌اند و با کمال تأسف در دو قرن اخیر هم‌چون حمار بارکش یهود و نصاری و جریان شوم و استعماری فراماسونری بوده‌اند و بعضاً نظیر «صفی علی‌شاه» و «ظهیر الدوله» با تأسیس «بنیاد اخوت» در شمار لیدرها و رهبران ماسونی ایران قرار می‌گرفتند که در زیر به چند نفر از دانه درشت‌های آنان اشاره می‌کنیم.

حاج میرزا عباس(میرزا آغاسی)

«میرزا آغاسی»، «حاج میرزا عباس» یا «ملاعباس ایروانی» – که از جاسوسان روس و با یهودیان همدان رابطه‌ای بسیار صمیمی داشت – با پدرش از «ایروان» به «ماکو» کوچ کرد. وی در همدان پای درس «ملاعبدالصمد همدانی» به سلک دراویش نعمت اللهی درآمد. او فردی بسیار مشکوک است، حتی مورخین در نام پدر او متفق القول نیستند. «مهدی بامداد» در شرح حال رجال ایران او را فرزند «میرزا مسلم ایروانی» و در کتاب «میرزا اسدالله ساروی» فرزند «قاسم» و در کتاب «خاطرات و خطرات» تألیف «هدایت»، فرزند «میرزا سلیم» معرفی شده است. میرزا آغاسی مهره‌ای نفوذی از طرف حاکمان روسیه بود که به عنوان معلم فرزندان «عباس میرزا» توانست با کمک استعمارگران با حضور در زمان حیات 60 پسر «فتحعلی شاه»، نوه‌ی او را به پادشاهی برساند و طوری «محمد شاه» را تربیت کند که عظمت و کیان تمدن ایران را به باد دهد. در اثر دسائس دراویش نعمت اللهی به ویژه «میرزا آغاسی» و «صدر الممالک اردبیلی»، صدر اعظم دانشمند و مستقل محمد شاه یعنی «قائم مقام فراهانی» بیش از 8 ماه دوام نیاورد و به دست محمد شاه کشته شد.

 

و در کتاب «میرزا اسدالله ساروی» فرزند «قاسم» و در کتاب «خاطرات و خطرات» تألیف «هدایت»، فرزند «میرزا سلیم» معرفی شده است. میرزا آغاسی مهره‌ای نفوذی از طرف حاکمان روسیه بود که به عنوان معلم فرزندان «عباس میرزا» توانست با کمک استعمارگران با حضور در زمان حیات 60 پسر «فتحعلی شاه»، نوه‌ی او را به پادشاهی برساند و طوری «محمد شاه» را تربیت کند که عظمت و کیان تمدن ایران را به باد دهد. در اثر دسائس دراویش نعمت اللهی به ویژه «میرزا آغاسی» و «صدر الممالک اردبیلی»، صدر اعظم دانشمند و مستقل محمد شاه یعنی «قائم مقام فراهانی» بیش از 8 ماه دوام نیاورد و به دست محمد شاه کشته شد.

میرزا یکی از بزرگان و مالکان ایران بود که در مدت 14 سال صدارت، صاحب 1438 قریه، بلوک و مزرعه گردید و در این 14 سال، فقرای زالو صفت نعمت اللهی هم نظیر «مست علی‌شاه»، «رحمت علی‌شاه»، «صدر الممالک اردبیلی» و سایر مشایخ نعمت اللهی شاهانه زندگی می‌کردند. بعد از این که محمد شاه مرد، کار میرزا آغاسی هم از رونق افتاد و عازم عتبات عالیات شد و در سال 1265ه.ق. در سن 68 سالگی مرد. او مدعی دروغینی بود که خرافات و آداب و رسوم تصوف را بسیار رونق داد و توسل به علوم غریبه و رابطه با اجنه و ارواح خبیثه را در مکتب یهودیان آموخت.

رضاقلی خان سراج الملک اصفهانی


«رضاقلی خان سراج الملک اصفهانی» فرزند «میرزا عباس ایروانی» هم‌چون همشهری خود میرزا آغاسی از دراویش نعمت اللهی و از مریدان خاص «میرزا محمد کاظم اصفهانی» (سعادت علی‌شاه) و پس از او مرید «ملاسلطان گنابادی» شد. او هر سال بابت عشریه و به عنوان هدیه مبالغ زیادی برای ملاسلطان می‌فرستاد. تنها یکی از منشیان سراج الملک به نام «میرزا حسین» سالانه 500 تومان برای ملاسلطان به گناباد می‌فرستاد. «کیوان قزوینی» در رازگشا می‌نویسد: «ملاسلطان که روزی به نان شب محتاج[1] بود، در اواخر عمر صاحب ثروتی فوق انتظار شد.»

سراج الملک معاون و همه کاره‌ی دستگاه «مسعود میرزا» (ظل السلطان) بود و در تمام مظالم و جنایات او شریک بود. او در سال 1299ه.ق. از طرف «ناصرالدین» شاه به لقب سراج الملکی رسید. سراج الملک به علت رابطه‌ی بسیار صمیمی با ظل السلطان به ذخایر مالی ظل السلطان دسترسی آسانی داشت و از تقویت نفوذ دراویش نعمت اللهی و رسیدگی مالی به آنان دریغ نمی‌نمود.

علی‌خان دولوی قاجار (ظهیر الدوله)

«علی‌خان دولوی قاجار» فرزند «ناصرخان قاجار» است که پس از پدر خود لقب او یعنی «ظهیر الدوله» را تصاحب نمود و چون داماد ناصر الدین شاه بود، وزیر دربار شد. او فردی متجدد و نسبت به شرع مقدس بی‌قید، ولی در فرقه‌ی نعمت اللهی جزو مشایخ و اقطاب بسیار فعال بود. او با کمک صفی علی‌شاه درویشی را به جریان شوم فراماسونری گره زد و «بنیاد اخوت» را تأسیس کرد. ظهیر الدوله به قدری نسبت به فرقه‌ی نعمت اللهیه تعصب داشت که زن و فرزندان خود را عضو این فرقه و بنیاد اخوت نمود.

 

این قطب خود خوانده‌ی نعمت اللهی که پس از صفی علی‌شاه با نام طریقتی «صفاعلی» قطب فرقه شد به قدری بی‌غیرت و متجدد بود که عکس همسرش «فروغ الدوله» بدون حجاب و با لباس درویشی در آن دوران منتشر شد. ظهیر الدوله و مرادش صفی علی‌شاه هر دو از جاسوسان و مهره‌های دولت استعماری انگلستان بوده و رابطه‌ی بسیار صمیمی با فرقه‌ی اسماعیلیه و کمپانی هند شرقی داشتند. این دو قطب نعمت اللهی به واسطه‌ی ارتباط گسترده با استعمار خارجی و استبداد داخلی جزو ثروتمند‌ترین صوفیان به حساب می‌آمدند.

عبدالحسین تیمورتاش

«عبدالحسین خان» (تیمور تاش) فرزند «کریم دادخان بجنوردی» متولد 1258 شمسی از دراویش نعمت اللهی و فردی دایم الخمر و عیاش بود که در اوایل سلطنت رضاخان نفر دوم مملکت به حساب می‌آمد و در تثبیت رضاخان نقش اساسی داشت. او بسیار عیاش و دایم الخمر بود. وی فردی بی‌دین، حرام خوار و سارق بیت المال بود که در جلسات محاکمه‌ی او صحبت از اختلاس مبالغ کلان و جاسوسی برای دولت روسیه مطرح شد. وی تحصیلات خود را در روسیه و اروپا تکمیل کرد و در سال 1312 شمسی توسط همان جلاد و دیکتاتوری که خود پرورش داده بود در زندان مسموم و معدوم گردید. «سالمان پتروسکی» سفیر روس می‌گوید:

«من از آخر و عاقبت او به واسطه عیاشی و زن بارگی و قمار و میگساری می‌ترسم.»

او فردی بسیار خشن و جلاد بود که در اواخر قاجاریه و در کنار رضاخان مرتکب جنایاتی بی‌شمار گردید و اموال کلانی که از بیت المال اختلاس نموده بود، صرف تقویت فرقه‌ی ضاله‌ی نعمت اللهی می‌نمود. علاوه بر کارگزاران فاسد و حرام خوار حکومت‌های قاجاریه و پهلوی بعضی از اشرار غارت‌گر و یاغی نظیر «نایب حسین کاشی» و فرزندش «ماشا الله خان» نیز از سرسپردگان فرقه‌ی نعمت اللهی گنابادی بودند و از عجایب روزگار آن است که ماشا الله خان که مرید ملاعلی (نور علی‌شاه) بود، وی را در کاشان مسموم و با کالسکه روانه‌ی تهران نمود. پس از صدارت میرزا آغاسی تعداد زیادی از دراویش نعمت اللهی در دستگاه حکومتی نفوذ نموده و با اختلاس از بیت المال در تقویت این فرقه‌ی منحرف فعال بودند.

تمام شاخه‌های سلسله‌ی نعمت اللهی با علمای اصولی و مراجع تقلید مخالف بودند ولی فرقه‌ی نعمت اللهی گنابادی هم‌چون بابی‌ها و بهایی‌ها با علمای ‌اصولی کینه توزانه‌تر برخورد می‌کردند. آن‌ها در دوران پهلوی به طور کامل در اختیار رضاخان و محمدرضا بودند. به نحوی که «نعمت الله نصیری» رییس جلاد ساواک از اعضای همین فرقه بود. دراویش گنابادی به دستور «رضا علی‌شاه» در کوران انقلاب اسلامی برضد حضرت امام خمینی راهپیمایی کردند به همین علت در شهر گناباد هم فاقد محبوبیت بودند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز قطب این فرقه (رضا علی‌شاه) چند ماه فراری بود تا این که با وساطت بعضی دوباره در جامعه ظاهر شد. امام خمینی در اوایل انقلاب به واسطه‌ی همکاری این فرقه با طاغوت حاضر نشد با دراویش گنابادی ملاقات نماید.

ارتشبد نعمت الله نصیری

ارتشبد «نعمت‌الله نصیری» فرزند «محمد نصیری» (عمید الممالک)، متولد 1289، سومین رییس ساواک در زمان «محمدرضا پهلوی» بود. وی در خلال کودتای 28 مرداد، محاصره‌ی خانه‌ی «محمد صادق» و ابلاغ فرمان محمدرضاپهلوی مبنی بر عزل او از نخست وزیری را برعهده داشت‌. نصیری از اعضا و حامیان فرقه‌ی نعمت اللهی گنابادی بود. رضا علی‌شاه، مقارن پیروزی انقلاب اسلامی با کمک ارتشبد نصیری و ساواک جهنمی چنان رعبی در دل مردم مظلوم بیدخت ایجاد کرده بود که جرأت شکایت از مظالم دراویش گنابادی را نداشتند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به همکاری‌های رضا علی شاه با دربار و حمایت‌های نصیری رییس ساواک که عضوی از این فرقه بود و ظلم‌هایی که به مردم بیدخت روا داشته شد. قطب فرقه از بیدخت فرار کرده و به تهران آمد. عده‌ای از مردم بیدخت از نامبرده شکایت کردند که مقداری از زمین‌ها و اموالشان را پس گرفتند.

 

نصیری 4 روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 26 بهمن 1357 توسط دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و اعدام گردید. ولی دوست صمیمی وی یعنی رضا علی‌شاه (قطب فرقه‌ی گنابادی) با وساطت بعضی نیروهای ملی مذهبی به صحنه بازگشت و فعالیت‌های تبلیغی خود را ادامه داد. در دوران محمد رضا پهلوی دراویش نعمت اللهی گنابادی رابطه‌ای بسیار صمیمی با دربار پهلوی داشتند. «صالح علی‌شاه» و فرزندش «رضا علی‌شاه» به قدری مورد محبت طاغوت پهلوی بودند که در بیدخت به دیدن آن‌ها می‌رفت. عکس زیر مربوط به دیدار محمد رضا پهلوی و همسرش با دراویش گنابادی در بیدخت می‌باشد.

صالح علی‌شاه با رژیم منحوس پهلوی رابطه‌ای بسیار صمیمی داشت و در اتمام ساختمان مزار سلطانی و آبادانی بیدخت از کمک‌های بی دریغ دربار پهلوی برخوردار بود. به عنوان نمونه در سال 1325ه.ش. به موجب تصویب نامه‌ی هیأت وزیران، املاک موقوفه‌ی فرقه‌ی گنابادی در بیدخت و سراسر کشور از پرداخت حق الثبت و مالیات معاف گردید. استخدام بعضی دراویش گنابادی در وزارت کشور و سازمان اوقاف با توصیه‌ی تیمسار سرتیپ «علی پرورش» و تیمسار «نعمت الله نصیری» رییس ساواک شاه موجب تسهیل دست اندازی سران این فرقه به اموال عمومی و املاک موقوفه گردید. وزرای کشور در انتصاب مسؤولین اجرایی گناباد و بیدخت بی‌مشورت وی اقدام نمی‌کردند. او هر سال در مزار سلطانی مراسم نیایش برای سلامتی شاه و خانواده‌اش برگزار می‌کرد و با ساواک جهنمی همکاری گسترده‌ای داشت که عکس‌های دیدار او با محمد رضا در بیدخت موجود است.

پی‏ نوشت‏ها:

[1] . کیوان در کتاب رازگشا شرح مفصلی از یتیمی، بیچارگی و فقر ملاسلطان و کارگری او در مزارع تریاک و نوکری او برای عمویش و بی سوادی او تا 17 سالگی آورده که خوانندگان محترم می‌توانند به صفحات 190 تا 200 کتب مذکور مراجعه کنند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/3/11:: 11:28 صبح     |     () نظر
 

احکام تقلید - مرجعیت و رهبرى‏

س 52: در صورت تعارض فتواى ولى امر مسلمین با فتواى مرجعى در مسائل سیاسى، اجتماعى و فرهنگى وظیفه شرعى مسلمانان چیست؟ آیا معیارى براى تفکیک احکام صادره از طرف مراجع تقلید و ولى فقیه وجود دارد؟ مثلاً اگر نظر مرجع تقلید با نظر ولى فقیه در مسأله موسیقى اختلاف داشته باشد، متابعت از کدامیک از آنان واجب و مجزى است؟ به‌طور کلى احکام حکومتى که در آن نظر ولى فقیه بر فتواى مراجع تقلید برترى دارد، کدام است؟

ج: در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامى و امورى که به عموم مسلمانان ارتباط دارد، نظر ولى امر مسلمین باید اطاعت شود. ولى در مسائل فردى محض، هر مکلفى باید از فتواى مرجع تقلیدش پیروى نماید.

س 53: همان‌گونه که مطّلع هستید در اصول فقه از مسأله‏اى تحت عنوان «اجتهاد متجزّى» بحث مى‏شود، آیا اقدام امام خمینى(قدّس‏سرّه) در تفکیک مرجعیت و رهبرى، گامى در تحقق تجزّى در اجتهاد محسوب نمى‏شود؟

ج: تفکیک بین رهبرى ولى فقیه و مرجعیت تقلید، ربطى به مسأله تجزّى در اجتهاد ندارد.

س 54: اگر مقلد یکى از مراجع باشم و در این حال ولى امر مسلمین اعلان جنگ یا جهاد بر ضد کفّار ظالم نماید و مرجع تقلید من اجازه شرکت در جنگ را ندهد، آیا ملزم به رعایت نظر وى هستم؟

ج: در مسائل عمومى جامعه اسلامى که یکى از آنها دفاع از اسلام و مسلمین بر ضد کفّار و مستکبران متجاوز است، اطاعت از حکم ولى امر مسلمین واجب است.

س 55: حکم یا فتواى ولى امر مسلمانان تا چه حد قابل اجرا مى‏باشد؟ و در صورت تعارض با رأى مرجع تقلید اعلم، کدامیک مقدم است؟

ج: اطاعت از حکم ولى فقیه بر همگان واجب است و فتواى مرجع تقلید نمى‏تواند با آن معارضه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/3/9:: 10:56 صبح     |     () نظر

شعار اقتصادی هاشمی سوژه طنز کیهان شد54

کیهان در ستون گفت و شنود خود نوشت:

گفت: یک سایت وابسته به اپوزیسیون نوشته است مردم شعار هاشمی برای مقابله با گرانی‌ها و سر و سامان دادن به اقتصاد کشور را باور نمی‌کنند.
گفتم: حرف حساب زده ولی نگفته چرا؟!
گفت: نوشته است؛ هاشمی در میان مردم به حمایت از سرمایه‌داران و مانور تجمل معروف است و در دوران ریاست جمهوری خود کمترین توجهی به مردم محروم و فقیر نداشته است.
گفتم: شاید تصور می‌کند که مردم آن دوران را فراموش کرده‌اند.
گفت: خب! مردم می‌گویند این چه نامزد طرفدار محرومان است که آمریکا و اروپا و شیوخ عیاش عرب و کلان سرمایه‌داران از او حمایت می‌کنند؟! مگر قرار است آمریکایی‌ها به جای او برنامه‌ریزی کنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو جلوی یک تاکسی را گرفت و گفت؛ 2 نفر تجریش! راننده گفت؛ ولی تو که یک نفر هستی و یارو گفت؛ مگه خودت نمیای؟!

/


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/2/31:: 12:38 عصر     |     () نظر

دراویش گنابادی جاپای بهائیت می گذارند


نوشته شده توسط



رای دادن به این مورد
(5 آرا)
عبدالبهاء و نورعلی تابندهعبدالبهاء و نورعلی تابندهصوفیه نت

صلح عمومی و محکمه کبرای بین المللی یازدهمین اصل فرقه بهائیت است که امروزه توسط فرقه دراویش گنابادی منتشر می شود.


عباس افندی فرزند ارشد بهاءالله بنیانگذار بهائیت در مورد صلح عمومی اینگونه می گوید:" تا صلح عمومی بلند نگردد و محکمه کبرای عالم انسانی تشکیل نشود و جمیع امور ما بالاختلاف دول و ملل در آن محکمه قطع و فصل نکردد؛ عالم آفرینش آسایش نیابد.

همچنین اموری که مورد اختلاف دول و ملل است، دران محکمه حل و فصل شود تا کار به جنگ و جدال نیانجامد و جهان به ماتم نوجوانان خود دچار نشود. در این حالت صلح عمومی تحقق یابد.

نمایندگان دولتها و ملتها که در این محکمه جمع می شوند باید قطع نظر از ملیت، خود را نماینده حقیقی نوع بشر دانند."

نورعلی تابنده قطب فرقه دراویش گنابادی نیز در اظهارات مشابهی درباره صلح عمومی می گوید:"در دوران اخیر بسیاری از بزرگان و رهبران جهان متوجه این مطلب شده اند. چنانکه پاپ فقید ژان پل دوم که انسانی دانا و متوجه این نکات بود بعد از مدت ها اختلاف بین فرق مسیحی، به بیت المقدس رفت و با بزرگان ارتدکس نیز ملاقات کرد. پیروان ادیان در عین اینکه هیچ کدام نباید از اعتقادات دینی خود دست بردارند، باید به اعتقادات دینی دیگران هم احترام بگذارند و همچنین باید با هم نحوه ای همکاری اجتماعی داشته باشند بدون اینکه عقاید خویش را ترک کنند و یا حتی تخفیف بدهد و این مطلب باید در ذهن همه متدینان وارد بشود. خوشبختانه در عرفان اسلامی همواره این مساله مورد توجه بوده و عارفان مسلمان با پیروان دیگر ادیان معاشرت داشتند و به آنها احترام می‌گذاردند. و کتب عرفانی نیز موید صدق این کلام است.

وی در ادامه در بین نظریه جدایی دین از سیاست دقیقا همانند نظر عباس افندی که می گوید "نمایندگان دولتها و ملتها که در این محکمه جمع می شوند باید قطع نظر از ملیت، خود را نماینده حقیقی نوع بشر دانند" می گوید: بزرگان ادیان باید سعی کنند اعتقادات دینی از سیطره سیاست دور بشود و آلت دست هیچ یک از افکار و آرای مختلف سیاسی قرار نگیرند. البته انسان ها آزادند خودشان روش سیاسی و اجتماعی مورد قبول خویش را انتخاب کنند و از جنبه اعتقادی به یکی از ادیان الهی، متدین باشند ولی اینکه کسانی احساسات دینی را در هر قومی و هر ملتی تحریک کنند و از آن استفاده کنند، چنانکه این امر امروزه در عالم سیاست متداول است، امر خطرناکی است که هم اعتقادات مردم را خراب می‌کند و هم امکان آن انتخاب اصلح را در اعتقادات برای مردم باقی نمی گذارد و حاصلش این است که جنگ بین پیروان ادیان را بیشتر می‌کند. به این جهت است که کار بنیاد هماهنگی دینی بسیار ضروری است و صلح جهانی هم امکانی است برای این قبلی بنیادها که به جستجو و انتخاب اصلح ادامه دهند."

 

همان طور که از سخنان بزرگان دو فرقه بهائیت و صوفیه برداشت می شود، هر دو فرقه، طرفدار صلح کل هستند و به دنبال ایجاد یک حکومت اسلامی نبوده و تنها به یک دادگاه بی طرفی که فقط مانع جنگ شود اکتفا می کنند و به نقل از خانم زازار نورانی سخنگوی دراویش گنابادی در مصاحبه با سایت درداخل ایران در تفسیر صلح عمومی از نظر دراویش اینگونه ادعا می کند: ما باید با کناره گیری از سیاست و حکومت تنها در یک جا برویم به نماز و عبادت بپردازیم.

در این باره باید گفت این تفکر و طرزفکر از نظر اسلام کاملا باطل است هر چند در بیان و عمل دراویش گنابادی پارادوکس های فراوانی در این حوزه وجود دارد. از طرفی خداوند در رابطه با حکومت جهانی و صلح عمومی در قرآن اینگونه میگوید: نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین(سوره مبارکه قصص آیه 5) یعنی :و اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم و آنها را پیشوایان و وارثین روی زمین قرار دهیم. حال متوجه می شویم که صلح کل اسلام، یا اشاعه دین خود در کل جهان با کنار آمدن و طرفداری از ملت های منحرف دیگر سازگاری ندارد.

 

مرتبط:

» دولتمردان وقتی در مورد صلح حرف می زنند قطعا دروغ می گویید

» دراویش فرقه ضد امنیت اجتماعی کشور + سند

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • (0 آرا)

    شهرام پازوکی و مصطفی آزمایش؟

    نقطه آغاز فعالیتهای سیاسی شهرام پازوکی از دورانی شروع شد که سرویس اطلاعاتی فرانسه تلاش کرد (مانند سرویسهای انگلستان و اسرائیل که با فرقه ضاله بهائییت در ارتباط بودند)ارتباط رسمی و تشکیلاتی با فرقه گنابادی برقرار کند.این وظیفه مهم به عهده مصطفی آزمایش بود که از سالها قبل فعالیت پنهان خود را با آن سرویس برقرار و حتی در شهر دیجون امکانات و تسهیلاتی از طرف دولت فرانسه برای وی در نظر گرفته شده بود.

    آزمایش فعالیتهای وسیعی را برای جذب برخی افراد فرقه آغاز کرد و مهره ای که بیشترین روابط را با آزمایش برقرار کرد کسی نبود جز شهرام پازوکی.

    رفت و آمد های پازوکی به فرانسه آغاز شد و سفرهای فراوانی را با کمک آزمایش به فرانسه انجام داد.

    کم کم تخلیه اطلاعاتی شروع شد و خواسته یا ناخواسته اطلاعات فراوانی توسط پازوکی به آزمایش منتقل شد.

    فعالیتهای به ظاهر علمی نیز افزایش یافت و نقطه مشترک فعالیت هردو فصلنامه عرفان ایران بود.

    از سال 1384 به بعد فعالیتهای پازوکی افزایش چشمگیری یافت و معمولا مصطفی آزمایش در برنامه ها و مصاحبه های خود مطالبی را منتشر نمود که به راحتی با کنار گذاشتن آنها مشخص می شد توسط چه کسی برای آزمایش ارسال می شود.

    اما خطای فاحش مصطفی آزمایش زمانی بود که در نامه یکماه پیش خود به احمد شهید نماینده به اصطلاح حقوق بشر نسبت به اخراج اساتیدی از مراکزی مانند دانشگاه ادیان و مذاهب قم و موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه اظهار نگرانی کرد که دقیقا شهرام پازوکی در هردو مرکز عضو و اطلاعات آنها را داشت.اتفاقا نوک پیکان حملات نیز به سمت حجت الاسلام خسروپناه نشانه رفت.

    مصطفی آزمایش به احمد شهید نوشت:

    علاوه براین با تجدید سازمان مراکز پژوهشی "مطالعات ادیان" در قم و نیز "انجمن پژوهش حکمت و فلسفه" در تهران و اخراج اساتید صاحبنام از این مرکز و انتصاب آخوندهای کم سن و سال و بیسواد مانند "عبدالحسین خسروپناه" این مراکز را کانون مغزشویی توده های بی اطلاع و متعصب بسیجی قرار داده اند.

    و روشن تر از همه با دفاع مستقیم از دوست و همکار خود گفت:از سه هفته قبل آقای صالح پازوکی را در حین خدمت سربازی دستگیر و زندانی کرده اند و خانواده ایشان را زیر فشار شدید قرار داده اند. پدر ایشان آقای دکتر شهرام پازوکی از اساتید صاحب نام فلسفه و عرفان در سطح بین المللی میباشند.

     


    کلمات کلیدی:


    نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/2/25:: 11:52 عصر     |     () نظر
    • ب
    • ب
    • ب
    1388/10/27

    ناگفته‌هایی از انفجار سال 63 در نمازجمعه تهران

    گفت‌وگو با محمود مرتضایی‌فر

    برگزاری نمازجمعه‌ی تهران همواره با یک اسم عجین بوده است؛ "محمود مرتضایی‌فر". با این‌که در سال‌های نهضت امام یکی از فعالین بود اما بیشتر مردم اولین چهره‌ای که از او به یاد دارند، مردی میان‌سال است که مجری برنامه‌ی ورود حضرت امام به ایران بود. همان‌که اولین‌بار برای تأیید سخن امام تکبیر گفت و این سنت را رایج کرد. تصویر دیگری که از مرتضایی‌فر به یاد مانده است به‌عنوان مجری نمازجمعه‌ی تهران است. حتی بسیاری او را تنها با سمتی که مرحوم حاج احمدآقا به او داد می‌شناسند؛ "وزیر شعار". اگرچه چند سالی است که کمتر در نمازجمعه حاضر گشته است، اما خاطرات ناب او منحصر به فرد است؛ حتی اگر غبار سال‌ها فاصله بر آن نشسته باشد. آنچه در پیش روی شماست، مصاحبه‌ای کوتاه است با او به بهانه‌ی سی‌امین سال صدور حکم امامت جمعه‌ی تهران برای رهبر معظم انقلاب.
    محمد مهدی اسلامی

    - یکی از برجسته‌ترین روزهای حضور آیت‌الله خامنه‌ای در نمازجمعه‌ی تهران، روز انفجار بمبی در زمین چمن بود. از آن روز برای‌مان بگویید.
    آخرین جمعه‌ی سال 63 بود. روز پنج‌شنبه صدام اعلام کرده بود که فردا نمازجمعه‌ی تهران را منفجر می‌کنیم و این بین مردم پیچیده بود. برخلاف معمول که جمعه‌ی آخر سال به علت گرفتاری‌های روزهای پایانی سال، کمی خلوت‌تر است، جمعیت موج می‌زد. مردم عاشق و انقلابی تهرانی بدون توجه به تهدیدات صدام، کودکان خردسال خود را نیز به همراه آورده بودند.

    این نمازجمعه نیز به مانند دیگر نمازهای جمعه با حضور پرشور و انقلابی مردم در ساعت مقرر با قرائت قرآن آغاز شد و مردم در صفوفی منظم نشسته بودند، با این تفاوت که به این مسأله علم داشتند که ممکن است شهید شوند. رهبر انقلاب اسلامی که خطیب نمازجمعه‌ی تاریخی سال 63 بودند، در حال ایراد خطبه‌ها بودند که انفجار صورت گرفت. من یک لحظه به اشتباه فکر کردم که منافقان ایشان را هدف قرار داده‌اند که خوشبختانه این‌طور نبود. موج و حرارت انفجار به جایگاه هم رسید، ولی خوشبختانه به ایشان آسیبی نرسید. با وجود این‌که صدای انفجار بسیار بلند بود و بر تمام فضای دانشگاه اثر گذاشته بود اما ایشان مکان سخن‌رانی را ترک نکردند. ایشان در عین حال اصرار داشتند که به صحبت خود ادامه دهند. من هم می‌ترسیدم مبادا حادثه ادامه داشته باشد و ایشان هدف سوء‌قصد قرار گیرند.

    نمازگزاران با صلابت هرچه بیشتر و بدون هیچ وحشتی با مشت‌های گره کرده شعار " الله اکبر" را سر می‌دادند. از ایشان خواهش کردم اندکی به کنار جایگاه بیایند تا من مردم را به آرامش دعوت کنم؛ البته هدف دیگری هم داشتم. از قبل می‌دانستم که امام خمینی(ره) تمامی نمازهای جمعه تهران را به‌طور مستقیم از طریق رادیو گوش می‌کردند و اگر مشکلی هم بود تذکر می‌دادند. آن روز هم که این اتفاق افتاد، احساس کردم الآن امام(ره) گمان می‌کنند که حتماً برای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اتفاقی افتاده است. سریعاً در جایگاه قرار گرفتم و سه‌بار این جمله را بیان کردم که: "لطفاً توجه کنید! رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران، هم‌اکنون به خطبه‌های عالمانه‌ی خود ادامه می‌دهند." [از اینجا بشنوید] این سخن علاوه‌بر این‌که آرامش را به نمازگزاران برگرداند، در واقع به امام(ره) هم این پیام را رساندم که آقا سالم هستند. نکته‌ی خیلی جالب در این خصوص این بود که چنین حادثه‌ای، حتی در صدای آقا هم تأثیری برجای نگذاشت و ایشان با صلابت همیشگی و با همان عظمت، ادامه‌ی خطبه‌ها را ایراد کردند؛ به نحوی که ظاهراً هیچ اتفاقی نیفتاده است. مردم هم از جای خود تکان نخوردند و نمازجمعه برگزار شد. در این حادثه 14 نفر به شهادت رسیدند. بعدها خانواده‌شان گفتند برخی از آن‌ها صبح به بهشت زهرا رفته بودند و از مجروحین در بیمارستان عیادت کرده بودند و با غسل شهادت به نماز آمده بودند.

    حادثه‌ی بمب‌گذاری در نمازجمعه‌ی اسفندماه سال 63 یکی از فتنه‌های آمریکا بود که مردم ما را به وحشت بیندازد تا دست از حمایت خود از امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی ایران بردارند. اما می‌بینید که امروز با وجود گذشت سال‌ها از این حادثه‌ی تلخ، هنوز استکبار جهانی به‌وسیله‌ی دست‌نشانده‌های خود که منافقین هستند نتوانسته به هدف خود دست یابد.

    - گفتید امام به دقت نمازجمعه را گوش می‌دادند. هیچ‌گاه تذکری هم به شما یا دیگران دادند؟
    بله؛ یک‌بار یکی از مداحان آمده بود و شعرهایی می‌خواند که ترحم‌برانگیز بود و از مردم گریه می‌گرفت. آقای توسلی تماس گرفتند که امام فرمودند ما مرد جنگیم و نگذارید این‌گونه اشعار خوانده شود. تذکر دادند که مداحان باید اشعار حماسی بخوانند. به جز این مورد به یاد ندارم تذکری داده باشند.
    http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8618/C/khamenei-namaz-jome-30sal-14.jpg
    - تهران تا به حال چند امام جمعه داشته است؟
    به غیر از رهبر معظم انقلاب، 12 امام جمعه‌ی دیگر داشته است که به ترتیب اقامه‌ی اولین نماز، حضرات آیات طالقانی، منتظری، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی، امامی کاشانی، ربانی املشی، یزدی، مهدوی کنی، جنتی، طاهری خرم آبادی ، سید احمد خاتمی و صدیقی می‌باشند.

    - و خاطره‌ی پایانی؟
    هر روز منتظر حمله بودیم، آمریکا به طبس حمله کرده بود و آقا نمازجمعه را اقامه کردند و برای نماز عصر آماده می‌شدند. به من اطلاع دادند که این حادثه رخ داده و هواپیماهای آمریکا در طوفان طبس گرفتار شده‌اند. به آقا عرض کردم و فرمودند خودتان اعلام کنید. پشت تریبون رفتم و اعلام کردم: "توجه فرمایید! توجه فرمایید! هم‌اینک خبری از وادی طبس به دست‌مان رسیده است. هواپیماهای استکبارجهانی به طبس حمله کردند و طوفان الهی آن‌ها را گرفتار کرده است." اعلام این خبر هیجان گسترده‌ی مردم را به دنبال داشت. آن روزها همیشه منتظر حادثه‌ای بودیم.

    کلمات کلیدی:


    نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/2/23:: 12:39 صبح     |     () نظر

    افشاگری پدر یکی از شهدای پس از انتخابات در گفت‌وگوی تفصیلی با فارس:
    شکایت از موسوی را پیگیری می‌کنم

    خبرگزاری فارس: پدر شهید «داود صدری» از شهدای پس از انتخابات با بیان اینکه در طول این سال‌ها ما خیلی راحت در مملکت‌مان زندگی می‌کردیم گفت: از موسوی شکایت کرده‌ام و پرونده در جریان بررسی و رسیدگی است.

    خبرگزاری فارس:  شکایت از موسوی را پیگیری می‌کنم

    به گزارش خبرنگار سیاسی باشگاه خبری فارس «توانا»، در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته که فتنه بیداد می‌کرد، جوان بی‌گناهی به نام شهید «داود صدری» در خیابان آزادی به شهادت رسید که رسانه‌های بیگانه و ضدانقلاب خون این شهید را وسیله‌ای برای محاربه با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران قرار دادند تا بلکه از این مسیر به اهداف شوم خود دست یابند ولی بازهم اسلام سربلند و پیروز بوده است و مکر دشمنان به خودشان بازگشت. شهید «داود صدری» متولد 1362 است، وی پس از اخذ دیپلم در آزمون دانشگاه سراسری ثبت‌نام کرده ولی قبول نشد، سپس به خدمت مقدس سربازی اعزام شد که دوره‌ آموزشی را در تبریز و دوره خدمت سربازی را در پادگان دپوی ارتش شهریار گذارند. این شهید پس از انتخابات، بعد از خدمت مقدس سربازی یک روز از عمرش را به بطالت نگذراند و حدود 6 ماه در شرکت «لایکو» فعالیت کرد که پس از آن به خاطر کمبود کار و تعدیل نیرو، از شرکت اخراج شد. وی پس از اخراج آن شرکت، به واسطه یکی از اقوام در شرکت «طب آسیا» مشغول به کار شد، وی حدود 2 سال و چند ماه در آنجا فعالیت کرد تا اینکه در 25 خرداد 1388 در اغتشاشات خیابان آزادی به شهادت رسید. در این زمینه گفت‌وگویی با علی اکبر صدری پدر شهید «داود صدری» و بازنشسته نیروهای مسلح ترتیب دادیم. این گفت‌وگو را بخوانید. *فارس: شما چند ساله هستید و چند فرزند دارید؟ صدری: بنده 56 سال دارم و بازنشسته نظامی هستم و 33 سال به مملکت خودم خدمت کردم. 3 فرزند پسر و یک فرزند دختر داشتم و تقدیر این بود، داود که عصای دستم بود را در درگیرهای سال گذشته از دست بدهم. *فارس: از جریان شهادت شهید «داود صدری» برایمان بگویید محل کار شهید صدری در سه‌راهی یوسف‌آباد بود، وی برای رفت و آمد گاهی اوقات از خودروی بنده و گاهی نیز از خودروی شرکت استفاده می‌کرد اما روز 25 خرداد داود ماشین نداشت. ساعت 15 روز 25 خرداد 88 با داود تماس گرفتم و گفتم «داودجان!‌ کجایی؟» گفت «الان در انبار هستم» وقتی پسرم گفت در انبار هستم خیالم راحت شد زیرا انبار در شادآباد بود. متأسفانه آن روز راننده نیسان که برای پخش دارو به انبار جنس برده بود، به داود می‌‌گوید «اگر می‌خواهی به شرکت مراجعه کنی، بنده به طرف میدان ولیعصر (عج) می‌روم و می‌توانم شما را برسانم» داود به شرکت رفت و ساعت 17 و 30 دقیقه از شرکت بیرون آمد ـ معمولاً داود ساعت 18 و 30 دقیقه در منزل بود ـ ساعت 18 و 30 دقیقه شد ولی داود نیامد. با او تماس گرفتم و گفتم «کجایی؟»، گفت «الان خیابان شلوغ است و من از ماشین پیاده شدم و پیاده می‌آیم». بنده همان روز دیده بودم که از پل جناح به پایین بسته بود به داود گفتم «مواظب باش! خیابان شلوغ است». زمان می‌گذشت و همسرم بی‌تابی می‌کرد. در آن روزها خیابان اندیشه را آسفالت می‌کردند و بنده به وی گفتم «خیابان آسفالت ریخته شده است و راه‌ها بسته است شاید به همین خاطر دیر کرده است». ساعت 20 هم گذشته بود تلفن منزل به صدا درآمد، گوشی را برداشتم و یکی از دوستان پسرم بود به بنده گفت «هر چند با تلفن همراه داود تماس می‌گیرم یک نفر دیگر جواب می‌دهد» خودم با تلفن همراه داود تماس گرفتم؛ یک پیرمرد با صدای لرزان جواب داد به او گفتم «گوشی پسرم دست شما چه کار می‌کند؟» وی گفت «پسر شما زخمی شده و در بیمارستان رسول‌اکرم (ص) است؛ سریع‌تر بیایید که می‌خواهند او را عمل کنند». راه‌‌ها بسته بود، ساعت 23 از کوچه‌پس کوچه‌ها و به سختی خودمان را به بیمارستان رسول‌اکرم (ص) رساندیم. مقابل در ورودی بیمارستان شلوغ بود. از در ورودی اول به داخل بیمارستان رفتیم ولی از در دوم اجازه ندادند، وارد شویم. به آنها گفتم «پسرم مجروح شده و در اتاق عمل است» بعد از گفتن اسم پسرم، اجازه ورود به بیمارستان را دادند. به بخش اتاق عمل رفتیم و فقط تلفن همراه داود را به ما دادند. آن پیرمردی که تلفن همراه پسرم را جواب داده بود، گفت «پسرتان را بردند پایین»، گفتم «کدام بخش؟» گفت «متأسفانه پسرتان تمام کرد» به طبقه پایین رفتیم و ما را تا ساعت نیم بامداد نگه داشتند. ما در حال خودمان نبودیم. ستوانی که در آنجا بود می‌خواست آمپول آرام‌بخش به من تزریق کند ولی متأسفانه رگم پیدا نشد تا آمپولی تزریق شود. با مسئول سردخانه راهی شدیم تا پسرم را ببینم. 7 جنازه در آنجا بود ولی پسرم بین آنها نبود، از بین آن جنازه‌ها 6 نفر تیر خورده بودند. حدود 4 تا 5 روز پی‌گیری کردیم، حتی جنازه‌های بی‌هویت را به ما نشان دادند تا اینکه روز شنبه 30 خرداد جنازه پسرم را تحویل گرفتیم. * فارس: شهید «داود صدری» قبل از شهادتش مدارک و کارت شناسایی به همراه داشت؟ صدری: بله، پسرم از محل کار برمی‌گشت، در کیف سامسونت خود مدارکی از شرکت، مدارک شناسایی، از جمله دفترچه بانک، شناسنامه، 3 فقره چک 33 میلیون تومانی، 3 و نیم میلیون تومان پول نقد که شامل 70 تراول 50 هزار تومانی بود، وجود داشت. *فارس: شهید صدری 3 و نیم میلیون تومان پول نقد را در آن شلوغی برای چه همراه داشت؟ صدری: یکی از دوستان شهید داود به نام مهدی که قرار بود روز جمعه 29 خرداد 88 ازدواج کند، مقداری وام درخواست کرده بود. یکی از اقوام این مبلغ را به حساب داود ریخته بود تا داود به حساب مهدی واریز کند، داود 25 خرداد این مبلغ را دریافت کرده و در کیف خود می‌گذارد تا غروب مستقیماً به دست مهدی برساند که متأسفانه این پول هم به دست مهدی نرسید. *فارس: مدارک و پول‌های شهید صدری به دست شما رسید؟ صدری: بعد از 30 خرداد و مراسم روز سوم شهید داود، 2 زن به در منزل ما مراجعه کردند و مدارکی از جمله دفترچه بانک، شناسنامه، 3 فقره چک به مبلغ 33 میلیون تومان برای شرکت و مدارک دیگری که متعلق به شرکت بود را به ما تحویل دادند ولی پول نقد به دست ما نرسید. متأسفانه ما در زمان شهادت داود شرایط روحی خوبی نداشتیم و اقوام بدون اینکه سؤالی از آنها بپرسند مدارک را از آن 2 زن تحویل گرفته بودند و آنها فقط گفته بودند، در دستشویی مترو این مدارک را پیدا کرده‌اند. *فارس: شما چندین ماه در جنگ تحمیلی بر علیه باطل جنگیدید و به شهادت نرسیدید. فکر می‌کردید یک روز پسرتان به شهادت برسد؟ صدری: اگر قسمتم بود شهید می‌شدم. پسر عموی بنده به جبهه رفت و قرار بود 10 روزه برگردد ولی پس از 12 سال باقیمانده پیکر او را با یک پلاک برای ما آوردند. خواست خدا این بود که داود به شهادت برسد ما هم راضی به رضای خداوند هستیم. هر کسی لیاقت شهادت را ندارد. قبل از شهادت داود، برای تشکیل زندگی وی اقدام کردیم وی گفت 2 ماه صبر کنید بعد از آن جواب می‌دهم. به 2 ماه نکشید که پسرم به شهادت رسید. گویی این اتفاق به او الهام شده بود. *فارس: در برخی سایت‌ها فیلمی از شهادت شهید «داود صدری» منتشر شده است. در آن فیلم‌ها به پایگاه مقاومت بسیج مقداد اشاره کرده‌اند در حالی این اتفاق واقع در میدان آزادی ابتدای محمدعلی جناح کوچه صفا رخ داده است، در نتیجه دشمنان خواسته‌اند از عدم آگاهی مردم سوءاستفاده کنند. تحلیل شما از آن فیلم چیست؟ صدری: روز 25 خرداد 1388 فیلم‌هایی از شهادت داود در ماهواره پخش شده بود که بعداً ما نیز آن را مشاهده کردیم. همان گونه که مشاهده کردیم در آن فیلم تیر از بازوی چپ وارد قفسه سینه و از سمت پهلوی راست داود بیرون آمده بود. زمانی که داود تیر می‌خورد و مردم دور او جمع می‌شوند، یک نفر کیف او را برمی‌دارد و در بغل داود می‌گذارد، شهید نیز به کیف نگاه می‌کند ولی یک نفر که فقط دستش مشخص بود، کیف را برمی‌دارد و می‌رود. اطرافیان دکمه‌های پیراهنش را پاره کردند و پارچه‌ها را روی زخم می‌گذاشتند. ظاهراً پیکر وی 25 دقیقه پس از شلیک گلوله روی زمین مانده بود و پزشک او گفته بود اگر وی را زودتر به بیمارستان می‌رساندند امیدی بود که زنده بماند. آقای احمدی‌نژاد در یکی از مصاحبه‌های خود در رابطه با قتل ندا آقاسلطان به نکته جالبی اشاره کرده و گفته بود همه موارد را نشان می‌دهند ولی ضارب را به خوبی نشان نمی‌دهند. در جریان شهادت پسرم نیز همه چیز را در فیلم نشان می‌دهد، فردی که از بالای ناحیه بسیج تیراندازی می‌کند را نشان می‌دهد ولی چهره او زیرنقاب است. آنها ربودن کیف را نشان می‌‌دهند ولی صورت آن فرد را نشان نمی‌دهند. نکته خیلی مهم این است که زمانی که کیف پسرم را از بغل وی برمی‌دارند فقط از دست آن فرد فیلم‌برداری شده است. در حادثه 25 خرداد در مقابل مقر بسیج واقع در اطراف میدان آزادی فکر کنم حدود 25 نفر زخمی و 5 نفر کشته شدند که همان روز حادثه طی حمله به مهدکودک شهیدان «فاطمه رجب‌پور» و مادر وی «سرور برومند» نیز به شهادت رسیدند. *فارس: در جریان شهادت پسرتان از چه کسانی شکایت کرده‌اید؟ و بعد از یک سال و نیم شکایت شما به کجا رسیده است؟ صدری: از میرحسین موسوی شکایت کرده‌ام و پرونده در جریان بررسی و رسیدگی است. خیلی دوست داریم هر چه زودتر محاکمه صورت بگیرد و به نتیجه برسد. شهید «مهدی کرمی» از شهدای فتنه است که برای رفتن به پمپ بنزین و بنزین زدن به ماشین خود در خیابان حضور داشت، یک نفر گاز اشک‌آور را به داخل ماشین می‌زند که «مهدی کرمی» نیز دچار خفگی شده و به شهادت می‌رسد پدر او نیز پی‌گیر محاکمه مقصران است. ما می‌خواهیم ببینیم این اغتشاشات از کجا آب می‌خورده و باید مقصر اصلی مشخص شود. *فارس: علت شکایت از میرحسین موسوی چه بود؟ صدری: انتظامات شهر برعهده نیروی انتظامی است و این ارگان باید قوی عمل کند. از میرحسین به دو علت شکایت کردم، یکی از آنها به خاطر این است که وی بدون مجوز اعلام راهپیمایی کرد. در راهیپمایی‌ها نیز برخی از افراد فرصت پیدا کردند تا آشوب به پا کنند. خانواده ما در هیچ یک از گردهمایی و راهپیمایی‌ها حضور نیافتند. *فارس: و دلیل دوم شکایت از میر حسین موسوی چیست؟ صدری: دلیل دوم را نیز بعداً در دادگاه خواهم گفت. * فارس: اگر در آینده‌ از شما بپرسند که چه اتفاقی افتاد که در قبل از انتخابات و بعد از انتخابات سال 88 اغتشاسات برپا شد، چه خواهید گفت؟ صدری: ما الان نمی‌توانیم اظهارنظر کنیم و مدعی چیزی شویم با گذشت زمان پشت پرده‌ها آشکار می‌شود. بنده در اوایل شهادت پسرم ممکن بود بگویم این محل متعلق به بسیج است و بسیج به طرف فرزندم شلیک کرده است ولی الان هر چقدر فکر می‌کنم می‌بینم امکان ندارد که چنین چیزی صحت داشته باشد. زمانی که جریان کهریزک پیش آمد، من در استانداری بودم، یکی از آقایان در آنجا به بنده گفت در نیروی انتظامی آن فردی که مسئولیت زندان کهریزک را بر عهده داشت، مشخص نمی‌شود که آیا آن فرد انقلابی بوده یا ضدانقلابی که متأسفانه آنها در کهریزک آبروی مملکت ما و نظام ما بردند. کسی که مملکت خود را دوست داشته باشد، فکر نمی‌کنم چنین کاری کند. در دوران قبل از انقلاب، غربی‌ها درباره انقلاب، تبعید امام خمینی(ره) وضعیت ورشکستگی اسلحه‌سازی خود صحبت می‌کردند ولی ما و امثال ما شاید خیلی متوجه این جریانات نبودیم تا اینکه پس از انقلاب به نقشه‌های آنها پی بردیم. در دوران جنگ تحمیلی اسلحه‌سازی‌های اسرائیل، آمریکا، انگلیس و آلمان و حتی ترکیه به عراق کمک کردند و از جنگ تحمیلی علیه ایران، این کشورها سود بردند. در مقابل نیز تمام روشنفکران، مهندسان و کسانی که اعتقاد به دین و مملکت داشتند به جبهه ‌رفتند و به شهادت رسیدند. البته هر کسی نمی‌توانست به جبهه برود و هر کسی لیاقت شهادت را نداشت. در طول این سال‌ها ما خیلی راحت در مملکت‌مان زندگی می‌کردیم و فتنه سال گذشته بعدها روشن خواهد شد و همه خواهند فهمید دست چه کسانی در کار بوده است. *فارس: پس از شهادت پسرتان چه کسانی به شما مراجعه کردند؟ صدری: پس از شهادت داود، از مقامات کشوری و لشکری برای تسلیت به ما مراجعه کردند از آن طرفی‌ها هم آمدند، از مخالفان هم آمدند. در مراسم شب چهلم داود نیز مجاهدین تاج گل در مقابل مسجد گذاشته بودند که بعداً دیدیم روی آن اسم اشرف پهلوی را زده بودند. آقای کروبی نیز برای تسلیت گفتن به منزل ما آمده بود و گفت «اگر مردم به رأی یا گرانی اعتراض کردند نباید آنها را بکشند» و یکی از اقوام ما که مسئولیتی نیز داشت و در این جمع بود، پاسخ داد «در زمانی که شما رئیس مجلس بودید، در اسلامشهر به خاطر گرانی چنین غوغایی به پا شد، خب جنابعالی که رئیس مجلس بودید، چرا شما آن موقع نگفتید معترضین را نکشید و حالا می‌گویی!!» زمانی که کروبی با این جواب مواجه شد تا آخر مجلس دیگر حرف نزد و فهمید به کجا آمده است. در واقع کروبی می‌خواست اتفاقات اخیر را به گردن نظام بیاندازد. در همان مجلس فیلمبرداری از سوی اطرافیان کروبی صورت گرفت. زمانی که می‌خواستند بروند، به ما گفتند «اگر اجازه می‌دهید، فیلم را پخش کنیم» بنده نیز گفتم «نه، پخش نکنید». *فارس: در واقع آنها می‌خواستند با پخش این فیلم که به دیدار شما آمده‌اند، جریان را به نفع خودشان تمام کنند. صدری: کروبی، بیگانگان و دیگران دلشان برای ما نمی‌سوزد که جوان ما از دست رفته است بلکه آنها برای منافع خودشان به منزل ما می‌آمدند. *فارس: با توجه به مطالبی که در سایت‌ها منتشر شده است، قطعاً رسانه‌های داخلی و خارجی و بیگانه بعد از شهادت شهید «داود صدری» با شما تماس گرفته‌اند. شما چقدر این مطالب را تصدیق می‌کنید؟ صدری: تاکنون از نقاط مختلف جهان مانند سوئد، انگلیس، آلمان، کانادا سایت‌های داخلی و خارجی با ما تماس گرفته‌اند تا مصاحبه کنند ولی بنده فقط جواب سطحی داده‌ام. متأسفانه برخی مطالب را از جانب ما نوشته‌اند در حالی که روح ما از آن مطالب خبر نداشته است. به عنوان مثال در سایت‌های مختلف شهید داود صدری را دانشجوی رشته برق معرفی کرده‌اند در حالی که پسرم اصلاً دانشجو نبود. در اوایل شهادت پسرم که از نظر روحی وضعیت خوبی نداشتیم، در دادگاه انقلاب یک خانم به بنده نزدیک شد و با من مصاحبه کرد، بنده گفتم «پس از پیگیری‌ها فعلاً نتیجه‌ای نگرفتم». وی مطالبی را منعکس کرده بود که هیچ اطلاعی از آن نداشتم. مصاحبه با خبرنگار بیگانه چیزی عاید من نمی‌کند اگر من یک حرف بز‌نم، آن خبرنگار 40 حرف دیگر به نفع خودشان روی آن می‌گذارد و منتشر می‌کند. اگر آن خانمی که در دادگاه انقلاب با من مصاحبه کرد، دروغ نمی‌نوشت ممکن بود من با خیلی از افراد و رسانه‌ها صحبت می‌کردم. اکنون مصاحبه با خبرگزاری فارس شاید دومین یا سومین مصاحبه بنده در موضوع شهادت داود است و بنده پس از تحقیقات تصمیم گرفتم با شما مصاحبه کنم. * فارس: سمیرا صدری و علی جمالی چه نسبتی با شما دارد؟ ظاهراً رسانه‌های بیگانه مصاحبه‌هایی از آنها منتشر کرده‌اند. سمیرا صدری خواهرزاده بنده است و در دوره دانشجویی در دفتر تحکیم وحدت فعالیت می‌کرد. ما همیشه او را خدیجه خطاب می‌کردیم که پس از جریان شهادت پسرم، به اسم شناسنامه وی که سمیرا بود، پی ‌بردیم. وی همسر علی جمالی است. علی جمالی در دوران انتخابات ریاست جمهوری که هاشمی رفسنجانی کاندید بود و انتخاب نشد، در دفتر ستاد انتخابات رفسنجانی فعالیت می‌کرد. این جوان وضعیت مالی خوبی ندارد و به خاطر اینکه پس از انتخابات مسئولیت و سمتی بگیرد در ستاد آنها فعالیت می‌کرد. *فارس: در حال حاضر چه درخواستی دارید؟ صدری: یکی از درخواست‌های ما به عنوان خانواده شهدای فتنه این است که مسئولان موقعیت دیدار با آقای خامنه‌ای را برای ما فراهم کنند. بنده و همسرم خیلی دوست داریم ایشان را ببینیم و بگوییم مسئولان برای دلجویی از خانواده شهدای فتنه چه کار کرده‌اند؟



    برچسب‌ها: فتنه88, داود صدری, فتنه, شهید, بسیجی


    کلمات کلیدی:


    نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/1/26:: 3:13 عصر     |     () نظر

    آیا مقام معظم رهبری عادلند؟ پاسخ به یک شبهه مهم تازگی ها به ذهن برخی یک شبهه ای رسوخ کرده است و آن اینکه طبق سخنان مقام معظم رهبری در بجنورد که خودشان به اشتباهشان در مورد عدم کنترل جمعیت اقرار کردند و همچنین تعریف شخص عادل این است که گناه کبیره نکند و اصرار بر صغیره نداشته باشد در حالی که این اشتباه کنترل جمعیت بعد از دهه 70 سبب آسیبهای جدی به مملکت خواهد شد که حتما گناهی نابخشودنی است و اگر اندکی از تبعات آن در کتب و مقالات مختلف مطالعه شود خواهید فهمید این امر چه آثار سوئی را در آینده ایران به جای خواهد گذاشت که شاید از خیلی گناه ها بدتر است چون ظلم به همه مردم ایران در آینده است نه یک نفر و دو نفر. مقام معظم رهبری در این باره در جمع مردم بجنورد می گویند: من همین جا در داخل پرانتز عرض بکنم؛ یکى از خطاهائى که خود ما کردیم - بنده خودم هم در این خطا سهیمم - این مسئله‌ى تحدید نسل از اواسط دهه‌ى 70 به این طرف باید متوقف میشد. البته اوّلى که سیاست تحدید نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، لیکن از اواسط دهه‌ى 70 باید متوقف میشد. این را متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسئولین کشور در این اشتباه سهیمند، خود بنده‌ى حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خداى متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد. نسل جوان را باید حفظ کرد. با این روند کنونى اگر ما پیش برویم - من چندى پیش هم در ماه رمضان در سخنرانى گفتم - کشور پیر خواهد شد. خانواده‌ها، جوانها باید تولید مثل را زیاد کنند؛ نسل را افزایش دهند. این محدود کردن فرزندان در خانه‌ها، به این شکلى که امروز هست، خطاست. این نسل جوانى که امروز ما داریم، اگر در ده سال آینده، بیست سال آینده و در دوره‌ها و مرحله‌هاى آینده‌ى این کشور بتوانیم آن را حفظ کنیم، همه‌ى مشکلات کشور را اینها حل میکنند؛ با آن آمادگى، با آن نشاط، با آن شوقى که در نسل جوان هست، و با استعدادى که در ایرانى وجود دارد. پس ما مشکل اساسى براى پیشرفت نداریم. پاسخ: می توان دو جواب داد یا اینکه اصلا کار آقا گناه نبوده بلکه ترک اولی بوده و آقا هم مانند بقیه معصومین که استغفار کردند از ترک اولی خود استغفار کرده اند یا اینکه به هر حال هرکسی اگر گناهی کند و بعد استغفار کند عادل می شود اقا هم همین طور علی (طلبه) | 10:8 - شنبه 7 بهمن1391 + | یک نظر آغازامامت گل سرسبدعالم هستی حضرت حجه بن الحسن امام زمان (عج)برشمامبارک. سامره امشب تماشایی شده جنت گل هـای زهرایی شده لحظه لحظه، دسته دسته از فلک همچو باران از سمـا بارد ملک می زنند از شوق دائم بال و پر در حضـور حجت ثانـی عشر ملک هستی در یم شادی گم است بعثت است این، یا غدیر دوم است یوسف زهرا بـه دست داورش می نهد تاج امـامت بـر سرش عید «جاء الحـق» مبارک بر همه خاصـه بـر سـادات آل فاطمه عید آدم عیـد خاتم آمده عید مظلومـان عالم آمده عید قسط و عید عدل و دادهاست لحظه هـایش را مبـارک بادهاست عیـد قرآن، عید عترت، عید دین عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین عیــد یــاران فداکار علی است عید محسن، اولین یار علی است عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست عید عمرو مالک و عمارهاست عید مشتاقان سرمست حسین عید ذبح کوچک دست حسین عید باغ یاسمن های کبود عید شادیِ بدن های کبود عید سردار رشیـد علقمه عید سقـای شهیـد علقمه عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن عید سربازان بی غسل و کفن عید هجــده آفتـاب نـوک نی کرده نوک نی چهل معراج طی عید طاهـا عید فرقان عید نور عید قرص مـاه در خاک تنور عید عزت عیـد مجد و افتخار عید مردان بـــزرگ انتظـار آی مهدی دوستـان! عید شمـاست این شعاع حسن خورشید شماست آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش وعده فیض حضور آید به گوش مـژده روز ظهـور آیـد به گوش تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را می کشد چون شیر حق از دل خروش می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش می برد از دل شکیب کعبه را می کشد اول خطیب کعبه را روی او آیینه روی خــداست پشت او محکم به نیروی خداست پیش رو خوبان عالم، لشکرش پشت سر دست دعای مادرش بـر سـرش عمـامه پیغمبر است ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است پرچمش پیراهـن خـون خداست نقش آن رخسار گلگون خداست رشته هایش از رگ دل پاک تر از گل پرپر شده صـدچاک تر حنجـر او نینـوای زینبین نعر? او «یا لثارات الحسین» اشک چشمش خون هفتاد و دو تن چهره: تصویـر حسین است و حسن خیمـه اش آغـوش حی دادگر مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر عدل از نـور جمـالش منجلی پــایتختش کوفـه مـانند علی آسمـان پروانـه ای دور سرش خلق پندارند خود را در برش آسمان چـون حلقه در انگشت او ملک امکان قبضه ای در مشت او فـرش راه لشکـرش بــال ملک جــای سم مـرکبش دوش فلک مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا بشکند پیشانـی از بوجهل هــا شیعه گردد حکمران در آب و گل کــوری این بازهـای کــور دل عیــد موسا و عصا و اژدهاست عید مرگ فرق? باب و بهاست ای امـام عصـر عاشورائیـان ای امیــد آخـر زهرائیــان ای به عهد مهدویت مهـد مـا ای نفس هایت دعای عهد ما عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور تو به ما نزدیکی و ما از تو دور ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر تـا دل دشمـن شـود تاریک تر چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟ سیـدی مـولایی عجـل لظهـور برچسب‌ها: امامت, حضرت حجت, قائم آل محمد, ولایت امام زمان, عج


    کلمات کلیدی:


    نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/1/24:: 12:35 عصر     |     () نظر