من همان کفتر شکسته بالم همانکه گفت حیدریم تا نشاید کسی خیال تعرض به یوسفم امام مصلح قاعدنا خامنه ای هستی کیوان به فدایش حیدرحی و مطلق جهان بشریت و دگر سو جان نثار ثلاله کریمش از جمله حیدر ثانی آیت الله حاج مجتبی حسینی خامنه ای جانم به فدایش و دگر اولاد فرهیخته گرانقدر و والا مرتبت حضرتش دانستم از پیش خدایم را شاکرم که طریقت و عاقبتم را به یمن و طلیعه ولایت گسترانید و مرا سردار تنهای این مرکب صالح فرامید خدایا تو شاهدی کیوان ملقب به سردار تنهای حیدری ندارد در دلش مش و طریقی جز فدا کردن هستیش بر مولایش و جان سپاری بر پایه ثلاله گرامش خدایا ولی نمی دانم هرجا که در می زنم ندارد سراغی از پی حیدرم ندارد کلامی که دهد جلا این سینه خاک بر تپیده اش ماندگار خدایا تو دانی و باد صبا که نیست روزی بی شمییم سید علی هستی کیوان به فدایش راه و کار بر من می دمد نسیم روح بخش زندگیم شمیم سید علی هستیم به فدای آری خدا را شکر گذار باشید که می توانید دستان مولایم را ببوسید برایش بگویید و بخوانید و در چهره اش بی مانع بنگرید ولی سردار تنها چه دارد جز عشقی که از بدو تولد پیش از اعلام ولایت مولایم حیدرم یوسفم به ولایت جهان مقتدایش ندا من بودم که به او گفتم لبیک لبیک یا امام مصلح سید نا و شریفنا قاعدنا حاج علی حسینی خامنه ای هستی کیوان به فدایش الهی آمین آن روز را بخاطر دارم در کلاس چهارم دبستان آن روز که موضوع انشا رهبر خود را چقدر دوست می دارید من نام مولایم سید علی هستیم به فدایش را بردم ولی از آنجا که آقا هنوز اعلام ولایت نداشتند و امامت بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران ره سکان هدایت ملت ایران را بر دست داشتن من نام ولایت را با آن حال و هوای عاشقی کودکانه به قلم و زبان آوردم و خوشحالم از اینکه ولایت آقا را نه از این دنیا زین که از آن دنیا با خود به دنیا آوردم و در آن روز نمره انشا یی ناحقانه به من داده شد و چه ها بر حال و احوال من عاشق گذراندن بگذریم ولی مهم آنست که آقایم ولایتش ولایت رسول الله است و المدار و نایب برحق و مطلق حضرت ولیعصر عج از بدو خلقت تا به امروز که ندیدم جز شمیمش نکشیدم زجر دیدن و نتوانستن به نگریستن به رخسارش و نبودم محرم از ید حافظشان از برای یک بار عاشقانه بوییدن ابایی که می دانم از شهد گل نرگسش آشنایی دارم و هر روز با شمیمش بر می خیزم و عاشقی می کنم خدا جان هیچ زلیخواهی را بی یوسفش مگذار تنها که تو دانی من حیدری من سردار تنهای ذولیمین همانکه با رسول وقتش کرده دنیایی عشق بازی مگذار لحظه شهادت آنگونه بمیرم که نباشد سرم بر زانوی حیدرم و نگوید و نگفته بروم به باقی بدین کلام مولا که کیوان من از تو راضیم خدا از تو راضی و نگهدارت در آن دنیا تا به حکم الله و به لطف الله در سپاهی که تو المدار او هستی در سپاهی که تو برخواسته گان سپاهش برای قیام آخر هستی تویی نایب برحق مهدی مصطفی عج که توانستی با غیرت و شفقت و جنم ولاییت جهان را به اعتراف در آوری که ولایتت ذیحق و حقیقت گون مال تو.بود هست آقا جان سخن زیاد و داستان عشق ما بی سرانجام ولی وقتی دیدم عکس راویان اهل بیت گفتم شاید دعایشان روزی شود مستجاب به شرط آنکه قول دهند در دعا هایشان من سردار تنهایی که حضرت آقا خطابم بدین نام نمود من حیدری که سپاهیست که من در طریق صیانت از ولایت و ثلاله پاکش تاسیس و نامگذاری نمودم و نمی دانم تا امروز چند حیدری لبیک از بحر لبیک یا سیدنا و اولادنا سردادن را از دعای خیر خویش فراموش نکنید و دعا کنید روزی به رخ مولایش بی هیچ مانعی نظر افکند و به او بگوید چقدر منتظرش نشسته ام چه شبها که به خیالش خوابها دیدم و از بحرش جان دوباره برای بودن و جهاد کردن و زیستن یافتم چه رازها که به باد صبا و نسیم صبحگاهی شمیم مولایم بر بستم و چه سختی ها و چه ملامت ها و چه تحقیر ها و ترد شدنها که در بهای عشقش از خود مایه گذاشتم البته طلبی نیست آیین عشق همین است عشق به لاف زدن نیست به عمل کردن است ولی چه بگویم که آقا فرصت آزمون بر من قرار داد ولی صدای آخر و اشک نهان و ظاهرم را در بقض و صدای الرحمن و الرحیمم شنید یا نشنید خدا داند ولی چرا؟ چرا آقا جوابم ندادی؟ چرا آقا تنهایم گذاشتی و نیت کردی همچنان تنها بمانم ولذت در پی یاران تو بودن را از بکر وجودشان و وجود شما و ذریه مبارکتان نبرم عیبی نیست آقا سرتان سلامت اولاد خلف تان عمرشان به خاتم من یک شهید راهت بیش نبوده و نخواهم بود ولی ارزو دارم و داشتم لحظه شهادت بر روی زانوان شما بمیرم آرزو داشتم یکبار بی مانع سر به پهلوی پاکت می نهادم و تمام مکافاتی که از بدو خلقت تا به امروز از بحر داشتنت کشیدم را برایت می گفتم آقاجون سید علی هستیم به فدایت الهی آمین امید دارم روز وصال زیاد سرانجامش به قیامت نکشد امیدوارم چون استادم سید مجتبی حیدر ثانی تو و سید مهدی دانشجوی فارغ از آزمون تو و کلیه یاران و. نزدیکان به قدوم مبارک تون یاد آور شما باشند که شاید اگر فراموش کرده ای کیوان حیدری سردار تنها ذولیمین و هویدا غمگین توست آرزوی دوباره ریستن در کنار قدوم توست ریستنی از گل نرگس و نیلوفر که لایق باشند و تاب توان در برابر راهیه الهیت از آنها براید خداوندا حمایتم کن حمایتم کن تا به یوسفم برسم و تکلیفم را در کنار و یا تحت امر مستقیم او به کام بریزم و قسم می خورم بعد از این زیارت دوباره جانی نجویم و به شهادت لبیک و منتظر روز موعود در کنار المدار برای رسیدن خدمت صاحب الزمان عج برسم و در آخر برای همه حیدریان و استشهادیون و سربازان حضرت آقا هستیم به فدایش حیدر حی و حاذقمان آرزوی شهادت می کنم و از آنها هم همین طلب را خواستارم امیدوارم همه ما شهید راه ولایت باشیم و در جوار و یا در طریقت حضرت آقا حیدر حی و مطلقمان آماده جانفشانی و شهادت باشیم والسبلام علیکم و الرحمه الله و برکاته حیدر حیدریم حیدریه حیدر است لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار کیوان گیتی نژاد سردار تنها حیدری استشهادی ذولیمین هویدای امام مصلح سید و شریف قاعدنا حاج علی حسینی خامنه ای هستی کیوان به فدایش آمین 6/11/1393
کلمات کلیدی: