در حوزهی اقتصاد، باید هم به اصول اقتصادی اسلام و مشخصاً عدالت توجه کرد، هم تولید ثروت را ضمن زهد و عدم مصرفزدگی در حوزهی مصرف موردتوجه قرارداد. توسعه اقتصادی باید درونزا، مقاومتی (با از بین بردن ضعفهای درونی که موجب ایجاد امکان ضربه زدن از جانب دشمن یا چالشهای داخلی میشود)، مردمی و غیردولتی (سپردن تصدیگریها به مردم بهجز موارد خاصی مثل آموزشوپرورش، بهداشت، نظامی و دفاعی و... اما با حفظ امور حاکمیتی و سیاستگذارانه در دولت)، مولد و غیر وابسته به نفت و همچنین بدون فساد و فعالیتهای نامولد نظیر دلالی و دانشبنیان باشد.
ایشان 5 مرحله برای بسط تمدن اسلامی در نظر گرفتهاند: انقلاب اسلامی که در هم ریختن ساختارها و ارزشهای طاغوتی و جایگزینی حکومت اسلامی و ارزشهای دینی بود. نظام اسلامی در معنای اسلامی کردن سازوکارهای اصلی حکومت که در قالب قانون اساسی و نهادها و قوانین پایه سامان یافت. مرحله سوم دولت اسلامی در معنای تغییر روش و منش مسئولین و اسلامی شدن آنهاست که بهتصریح ایشان هنوز بهصورت کامل محقق نشده است.
مرحله چهارم جامعه/کشور اسلامی است در معنای اسلامی شدن سازوکارها و ساختارهای اداره حکومت و اسلامی شدن جامعه و تغییر سبک زندگی مردم که شروعشده و مرحله پنجم رسیدن به تمدن اسلامی است. الهامبخشی ما در جهان اسلام به پیشرفت و رشد علمی ما در عین استقلال و مقاومت بستگی دارد.
ایشان محور زمینهسازی ظهور را از دل استحکام جمهوری اسلامی و پیشرفت آن میبینند. در دورهی امام خمینی بعد بینالمللی انقلاب از انقلاب تا صدور انقلاب، بیداری اسلامی، ایجاد هستههای مقاومت حزبالله در جهان، تشکیل بسیج جهانی مسلمین، تشکیل اتحاد جمهوریهای آزاد و مستقل، حکومت بزرگ اسلامی، بسیج جهانی مستضعفین و امت واحده اسلامی بهتبع شروع حرکت بیشتر مدنظر بود و در نگاه آیتالله خامنهای این الهامبخشی به استحکام و توانمندی درونی نظام مربوط است، گرچه باید برای اثرگذاری برجهان اسلام و مستضعفین جهان برنامهریزی فرهنگی مستقیم هم داشت.
5.فرهنگ و معنویت
فرهنگ روح جامعه، ستون فقرات حیات و هویت یک ملت و منشأ تحولات است. اولین قدم در آن اصلاح درونی خود ماست و فرهنگ ریشهی هر تحول و پیشرفت است. اعتمادبهنفس، پرداختن به خانواده و زن، اصلاح سبک زندگی مردم، اصلاح فرهنگ عمومی خطهای اساسی در نگاه ایشان به فرهنگ است. ارزشهای اسلامی و انقلابی و سنتهای حسنهی ایرانی محورهای اصلی فرهنگ است و حکومت و نهادهای مختلف وظیفهدارند زمینه حرکت به سمت آنها را فراهم کنند.
از سوی دیگر ایشان به تخاصم و تلاش سازمانیافتهی دشمن برای حمله به فرهنگ اسلامی-ایرانی نظر دارند و در برابر آن بهضرورت اقدام منسجم نهادها و فعالان فرهنگی و بهویژه حرکتهای خودجوش مردمی نظر دارند. امربهمعروف و نهیازمنکر بهعنوان وظیفه فردی، اجتماعی و جزو وظایف حکومت در این نگاه ضریب دارد و حکومت مثل یک حکومت لیبرال در این حوزه خنثی عمل نمیکند.
همچنین در مسائل فرهنگی توجه ویژه به مسئله زن و خانواده دارند. با برشمردن برنامهی دشمن برای افساد و وجود شبکههای فساد از ضرورت برخورد بدون اغماض با عوامل افساد (ضمن تنبیهات لازم برای افراد فاسد) سخن میگویند و مسئلهی اصلی را افساد نه فساد میدانند. با برشمردن فرهنگ فاسد غرب، آن را به زیان زن میدانند و نتایج سوء این فرهنگ فاسد را برمیشمارند و بر همین مبنا ماهیت دعوای ما با غرب را در حجاب متجلی میدانند.
ایشان با برشمردن سه قلمرو حضور زن، تکامل انسانی، حضور اجتماعی و حضور در خانواده را مطرح کرده و فعالیت سیاسی و اجتماعی زن را بهشرط عدم خدشه در خانواده تجویز میکنند و بهترین محیط را برای زنان محیط علمی میدانند و بعضی شغلها مثل وجود پزشک زن را ضروری قلمداد میکنند و بعضی شغلها که متضمن ضعف زن است مثل منشی زن را رد میکنند.
ایشان با اشاره به بیشتر بودن حماسهآفرینی خانمها از آقایان، به عامل حرکت در انقلاب بودن احساسات زنانه اشاره میکنند، زنان را عامل اصلی و به صحنه آورندهی بقیه در انقلاب میدانند که پیشاپیش مردها حرکت کردند و بهضرورت تداوم این برکت انقلاب تأکید مینمایند.
جلوگیری از ظلم به زن، تسهیل ازدواج، امربهمعروف، ارائهی مد و لباس ملی، تبلیغ از طریق رسانهها، صداوسیما، هنرمندان و مبلغین، فیلترینگ، جلوگیری از شکستن حریم مقدسات و استفاده از جاذبههای جنسی در سینما و فیلمها، اهتمام به اصلاح فرهنگ عمومی و ضرورت اهتمام دولت به حوزه فرهنگ، استفاده از زبان هنر و اسلامی کردن دانشگاه بخشی از راهبردهای ایشان برای ایجاد امنیت اخلاقی است.
ایشان معتقدند باید جو عمومی جامعه خجالت کشیدن ضد فرهنگها باشد و در نهادهایی مثل دانشگاه با افرادی که اصول اسلامی را رعایت نمیکنند یا به تمسخر ارزشها و تحقیر متدینین میپردازند بهویژه در بین اساتید برخورد صورت بگیرد. علاوه بر این جریان متدین بهویژه زنان را به تقبیح و اعلان مفاسد در محیطهای مختلف فرامیخوانند. ایشان با شرط دانستن عدم فساد برای مقاومت علیه نظام سلطه بهضرورت رویکرد تهاجمی ما نسبت به مسئله زن در دنیا اشاره دارند و معتقدند پیام استحکام خانواده ما در دنیا مورد استقبال قرار میگیرد.
دانشگاه، حوزه، رسانهها و مشخصاً صداوسیما، نخبگان، مسئولین، معلمان و اساتید، هنرمندان، مبلغین و... بر فرهنگ جامعه تأثیر دارند. ایشان بهصورت مشخص، نهادهای مختلف را مدنظر قرار دادهاند که دانشگاه، آموزشوپرورش، صداوسیما، شورای عالی انقلاب فرهنگی، سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه مورد تأکید بیشتر ایشان قرار دارد.
آموزشوپرورش در درازمدت مسئلهی اول نظام ماست. باید خروجی آموزشوپرورش رشد تعهد به خدا و آرمان انقلاب، دانش و عمل و مهارت اجتماعی فرد باشد. هم متون آموزشوپرورش بر این اساس تنظیم شوند، هم معلمان بر این اساس تربیت شوند و هم مجموعههای پرورشی و انجمنهای اسلامی و بسیج دانشآموزی در این راستا تقویت شوند. در همین راستا سند ملی تحول آموزشوپرورش تنظیم شد و ایشان بر پیگیری آن دستور ویژه دادند. ایشان به تقدم تحول فکری و روحی بر تحول آموزشی در آموزشوپرورش تأکیددارند
شورای عالی انقلاب فرهنگی قرارگاه اصلی فرهنگی کشور است که وظیفه دارد به سیاست گزاری مسائل اصلی فرهنگ، مهندسی فرهنگی و علم بپردازد و بر فرآیند آن نظارت کند.
صداوسیما وظیفهی مدیریت، هدایت فکر، فرهنگ، اخلاق، رفتار اجتماعی و اعتلای فرهنگ عمومی را دارد. باید در تمام برنامهها سیاستها و اهداف نظام را ترویج کند و ضدیتش با نظام سلطهی استکباری محسوس باشد. مبارزهی همهجانبه برای تضمین استقلال، سلامت جامعه و نسل آینده نموده، اعتمادبهنفس ملی و امید را ترویج کند.
آموزنده بودن را بر سرگرم کردن اولویت دهد و نسبت به فرهنگ بیگانه حالت تهاجمی داشته باشد. زمینهی رشد فکری و اخلاقی و دینی جامعه را فراهم کند. اخلاق بد و زندگی اشرافی، تجملاتی پوچ و بیهوده را تخریب کند و قدرت تحلیل و تفکر در مردم به وجود بیاورد و درزمینهی مقابله با تهاجم فرهنگی فعال باشد. توفیقات و نارساییها را بهصورت علاججویانه و غیر مأیوسانه طرح کند و نور امید را در دل مردم با پرداختن به انتقاد و طنز روشن نگاه دارد.
ایشان با قائل شدن ریشهی حوزوی برای نظام، بهضرورت پذیرش مسئولیت نظام از جانب حوزه و پاسخگویی به مسائلش اذعان دارند. تربیت رهبر، مرجع، مدرس، محقق، قاضی، امام جماعت، امامجمعه و... را جزو وظایف حوزه میدانند. سه بعد برای طلبه قائل هستند بعد علمی، خودسازی و اطلاع از مسائل جامعه و دنیا. براینمبنا معتقدند معنویت اساسی کار حوزه است و حوزه وظیفه دارد به تبیین مبانی اسلام و انقلاب برای عرضه به جهان و آماده کردن طلاب برای نقشهای سیاسی اقدام کند و به پاسخگویی فعال به شبهات بپردازد. زهد و زی طلبگی باید در حوزه حفظ شود و طلبهها صرفاً دلخوش به درس خواندن نباشند و از تبلیغ و نقشآفرینی اجتماعی غافل نمانند، تحلیل سیاسی داشته باشند و به بقیه تحلیل بدهند اما اعتدال را رعایت کنند و سیاستزده نباشند و به دستهبندیهای سیاسی وارد نشوند.
ایشان نارساییهای مختلفی برای وضعیت کنونی حوزه قائلاند: عدم گسترش کمی، محتوایی، نشر و تبلیغ، عدم ظهور واقعی فقه، عدم گسترش کلام، نارسایی در تبلیغ، دروس قدیمی، ضعف در فلسفه و سایر علوم اسلامی در کنار فقه، ماندگاری بیکاربرد روحانیون در حوزه و... بر این مبنا بهضرورت تحول حوزه اذعان دارند، این تحول متضمن حفظ ویژگیهای مثبت گذشته مثل انتخاب آزادانهی استاد، فکر کردن نه حفظ کردن و احترام به استاد است؛ اما ابعاد گستردهای از نظم در نظام حوزوی، تغییر متون و کوتاه کردن راه تا درس خارج، پرداختن به مسائل و سؤالهای حکومت و جامعه، یادگیری زبان بیگانه، اشتعال گرایش و احساسات انقلابی، توجه به قرآن در همه برنامهها، طبقهبندی استعدادها و برنامهریزی دقیق، عینی و کمی از تربیت فقیه خوب تا عالم شهری مبلغ داخلی و حتی بینالمللی، ساماندهی هجرت طلاب، توجه به کتب شهید مطهری، برنامهریزی برای طلاب خارجی و ماهیت علمی، تبلیغی و تربیتی و نه سیاسی داشتن حضور آنان، گسترش کمی حوزه، برنامهریزی جدی برای حوزههای خواهران، تأسیس انجمنهای تخصصی در حوزه، ضرورت تشکل برای روحانیون و فراگیر کردن آن و... نظر دارند.
این تحول احتیاج به مدیریت تحول دارد. حوزه نیاز به مدیریت متمرکز دارد. اصلاح حوزه هم باید با همراهی مراجع، فضلا و طلاب جوان صورت بگیرد. بهترین حالت هم در اختیار گرفتن مدیریت حوزه از جانب یکی از مراجع ولو به قیمت بازماندن از بعضی شئون افتاء و... از جانب اوست. در همین چارچوب ایشان تولید فکر را اساسیترین وظیفهی حوزه میدانند و تحجر را بلای اصلی حوزه برمیشمارند که به معنای در نظر نگرفتن لوازم نیل به مقاصد حوزه است.
بهضرورت آزاداندیشی و بالا بردن ظرفیتها در حوزه و شکلگیری کرسیهای نظریهپردازی نظر دارند. تبلیغ بهعنوان اولین و اصلیترین وظیفهی عالم مسئلهی دیگر موردتوجه ایشان است و بهضرورت گفتمانسازی در تبلیغ و مبارزه با خرافات در آن نظر دارند. معیار خرافه نبودن، موردتردید بودن یا خرافه بودن را هم هماهنگی، عدم اطلاع از هماهنگی یا تباین و تباین با مبانی دینی میدانند. جوانان دانشجو را نیز مهمترین مخاطب تبلیغ برمیشمارند.
به نقش حوزه در وحدت تشیع و وحدت اسلامی نظر دارند. ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه در نظر ایشان امر مهمی است و آسیبهای آن را جدایی حوزه از مسائل زمان و دانشگاه از دین میدانند. معنویت و تربیت انسان اهداف غایی نظام است، یکایک افراد بهویژه مسئولین، نخبگان، روحانیت و... باید رشد معنوی خویش و ارتباط باخدا را تقویت کنند و بدون این ارتباط معنوی جهتگیریهای افراد عوض میشود.
باید از فرصت ارتباط با دعا، قرآن، نماز، مناسبتهای دینی، مسجد و... استفاده کرد و نهادها و هنرمندان و مبلغین و... زمینه حرکت جامعه به این سمت و تبلیغ آن را فراهم کنند. معنویت در نظام اسلامی معنویت گوشهگیرانه نیست، عقلانی است و آمیخته بازندگی طبیعی و عادی است و در چارچوب بندگی به نفی شرک و مقابله با سلطه میرسد. راه عدم انحراف و پایداری بر آرمانها گره زدن آنها به ارتباط باخداست و مسئولین باید ارتباط باخدا داشته باشند اما خدمت به مردم در صورت هدف بودن خدمت به مردم و نداشتن انگیزهی دنیوی عبادت است.
مباحث ایشان در این حوزه بسیار گسترده است بهصورت نمونه در مورد قرآن بهضرورت انس با نماز، مسجد، عبادت، جلسات دینی و جلسات قرآنی برای همه مخصوصاً جوانان و حفظ قرآن برای انس با قرآن تأکیددارند. ایشان معتقدند حداقل ده میلیون حافظ قرآن برای جامعهی ما لازم است. تلاوت قرآن نیز مسئلهی مهمی است که از منظر انس با قرآن مورد تأکید ایشان است.
ضرورت آشنا کردن نوجوانان با متن و ترجمه قرآن، برگزاری گرم و پرشورتر مسابقات قرآن برای هدایت جوانها به قرآن، دعوت به خواندن قرآن در خانه و زمان بیکاری، مسئولیت آموزش عمومی قرآن برای اساتید، سازمانها، سازمان تبلیغات، اوقاف و…، ضرورت فهم مفاهیم، ترجمه کلمه به کلمه برای ناآشناها به زبان عربی و تدبر (اندیشیدن در مفاهیم) و حتی اگر لازم شد رجوع به تفاسیر و مهمتر بودن فهم از تمام کردن سورهها، دستهبندی و گنجاندن مفاهیم قرآنی در کتب درسی و…، بازسازی علوم انسانی با مبانی قرآنی، جلوگیری از لاطائلات بیخبران از اسلام و دشمنان و تحریف معنایی به میل و در خلاف جهت و پیام و رسالت اسلام و قرآن، ضرورت مراجعهی اهل تحقیق قرآن و حدیث در باب حاکمیت دینی، جامعیت و دین زندگی بودن اسلام و مهمتر از همه توجه به قرآن بهمثابهی بهترین ابزار برای به حرکت درآوردن یک جامعهی مسلمان مدنظر ایشان است. برگشتن به قرآن فقط تلاوت و حفظ آن نیست. تلاوت و حفظ قرآن، مقدمهی فهم و عمل است.