عباس افندی فرزند ارشد بهاءالله بنیانگذار بهائیت در مورد صلح عمومی اینگونه می گوید:" تا صلح عمومی بلند نگردد و محکمه کبرای عالم انسانی تشکیل نشود و جمیع امور ما بالاختلاف دول و ملل در آن محکمه قطع و فصل نکردد؛ عالم آفرینش آسایش نیابد.
همچنین اموری که مورد اختلاف دول و ملل است، دران محکمه حل و فصل شود تا کار به جنگ و جدال نیانجامد و جهان به ماتم نوجوانان خود دچار نشود. در این حالت صلح عمومی تحقق یابد.
نمایندگان دولتها و ملتها که در این محکمه جمع می شوند باید قطع نظر از ملیت، خود را نماینده حقیقی نوع بشر دانند."
نورعلی تابنده قطب فرقه دراویش گنابادی نیز در اظهارات مشابهی درباره صلح عمومی می گوید:"در دوران اخیر بسیاری از بزرگان و رهبران جهان متوجه این مطلب شده اند. چنانکه پاپ فقید ژان پل دوم که انسانی دانا و متوجه این نکات بود بعد از مدت ها اختلاف بین فرق مسیحی، به بیت المقدس رفت و با بزرگان ارتدکس نیز ملاقات کرد. پیروان ادیان در عین اینکه هیچ کدام نباید از اعتقادات دینی خود دست بردارند، باید به اعتقادات دینی دیگران هم احترام بگذارند و همچنین باید با هم نحوه ای همکاری اجتماعی داشته باشند بدون اینکه عقاید خویش را ترک کنند و یا حتی تخفیف بدهد و این مطلب باید در ذهن همه متدینان وارد بشود. خوشبختانه در عرفان اسلامی همواره این مساله مورد توجه بوده و عارفان مسلمان با پیروان دیگر ادیان معاشرت داشتند و به آنها احترام میگذاردند. و کتب عرفانی نیز موید صدق این کلام است.
وی در ادامه در بین نظریه جدایی دین از سیاست دقیقا همانند نظر عباس افندی که می گوید "نمایندگان دولتها و ملتها که در این محکمه جمع می شوند باید قطع نظر از ملیت، خود را نماینده حقیقی نوع بشر دانند" می گوید: بزرگان ادیان باید سعی کنند اعتقادات دینی از سیطره سیاست دور بشود و آلت دست هیچ یک از افکار و آرای مختلف سیاسی قرار نگیرند. البته انسان ها آزادند خودشان روش سیاسی و اجتماعی مورد قبول خویش را انتخاب کنند و از جنبه اعتقادی به یکی از ادیان الهی، متدین باشند ولی اینکه کسانی احساسات دینی را در هر قومی و هر ملتی تحریک کنند و از آن استفاده کنند، چنانکه این امر امروزه در عالم سیاست متداول است، امر خطرناکی است که هم اعتقادات مردم را خراب میکند و هم امکان آن انتخاب اصلح را در اعتقادات برای مردم باقی نمی گذارد و حاصلش این است که جنگ بین پیروان ادیان را بیشتر میکند. به این جهت است که کار بنیاد هماهنگی دینی بسیار ضروری است و صلح جهانی هم امکانی است برای این قبلی بنیادها که به جستجو و انتخاب اصلح ادامه دهند."
همان طور که از سخنان بزرگان دو فرقه بهائیت و صوفیه برداشت می شود، هر دو فرقه، طرفدار صلح کل هستند و به دنبال ایجاد یک حکومت اسلامی نبوده و تنها به یک دادگاه بی طرفی که فقط مانع جنگ شود اکتفا می کنند و به نقل از خانم زازار نورانی سخنگوی دراویش گنابادی در مصاحبه با سایت درداخل ایران در تفسیر صلح عمومی از نظر دراویش اینگونه ادعا می کند: ما باید با کناره گیری از سیاست و حکومت تنها در یک جا برویم به نماز و عبادت بپردازیم.
در این باره باید گفت این تفکر و طرزفکر از نظر اسلام کاملا باطل است هر چند در بیان و عمل دراویش گنابادی پارادوکس های فراوانی در این حوزه وجود دارد. از طرفی خداوند در رابطه با حکومت جهانی و صلح عمومی در قرآن اینگونه میگوید: نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین(سوره مبارکه قصص آیه 5) یعنی :و اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم و آنها را پیشوایان و وارثین روی زمین قرار دهیم. حال متوجه می شویم که صلح کل اسلام، یا اشاعه دین خود در کل جهان با کنار آمدن و طرفداری از ملت های منحرف دیگر سازگاری ندارد.
مرتبط:
» دولتمردان وقتی در مورد صلح حرف می زنند قطعا دروغ می گویید
» دراویش فرقه ضد امنیت اجتماعی کشور + سند
شهرام پازوکی و مصطفی آزمایش؟
نقطه آغاز فعالیتهای سیاسی شهرام پازوکی از دورانی شروع شد که سرویس اطلاعاتی فرانسه تلاش کرد (مانند سرویسهای انگلستان و اسرائیل که با فرقه ضاله بهائییت در ارتباط بودند)ارتباط رسمی و تشکیلاتی با فرقه گنابادی برقرار کند.این وظیفه مهم به عهده مصطفی آزمایش بود که از سالها قبل فعالیت پنهان خود را با آن سرویس برقرار و حتی در شهر دیجون امکانات و تسهیلاتی از طرف دولت فرانسه برای وی در نظر گرفته شده بود.
آزمایش فعالیتهای وسیعی را برای جذب برخی افراد فرقه آغاز کرد و مهره ای که بیشترین روابط را با آزمایش برقرار کرد کسی نبود جز شهرام پازوکی.
رفت و آمد های پازوکی به فرانسه آغاز شد و سفرهای فراوانی را با کمک آزمایش به فرانسه انجام داد.
کم کم تخلیه اطلاعاتی شروع شد و خواسته یا ناخواسته اطلاعات فراوانی توسط پازوکی به آزمایش منتقل شد.
فعالیتهای به ظاهر علمی نیز افزایش یافت و نقطه مشترک فعالیت هردو فصلنامه عرفان ایران بود.
از سال 1384 به بعد فعالیتهای پازوکی افزایش چشمگیری یافت و معمولا مصطفی آزمایش در برنامه ها و مصاحبه های خود مطالبی را منتشر نمود که به راحتی با کنار گذاشتن آنها مشخص می شد توسط چه کسی برای آزمایش ارسال می شود.
اما خطای فاحش مصطفی آزمایش زمانی بود که در نامه یکماه پیش خود به احمد شهید نماینده به اصطلاح حقوق بشر نسبت به اخراج اساتیدی از مراکزی مانند دانشگاه ادیان و مذاهب قم و موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه اظهار نگرانی کرد که دقیقا شهرام پازوکی در هردو مرکز عضو و اطلاعات آنها را داشت.اتفاقا نوک پیکان حملات نیز به سمت حجت الاسلام خسروپناه نشانه رفت.
مصطفی آزمایش به احمد شهید نوشت:
علاوه براین با تجدید سازمان مراکز پژوهشی "مطالعات ادیان" در قم و نیز "انجمن پژوهش حکمت و فلسفه" در تهران و اخراج اساتید صاحبنام از این مرکز و انتصاب آخوندهای کم سن و سال و بیسواد مانند "عبدالحسین خسروپناه" این مراکز را کانون مغزشویی توده های بی اطلاع و متعصب بسیجی قرار داده اند.
و روشن تر از همه با دفاع مستقیم از دوست و همکار خود گفت:از سه هفته قبل آقای صالح پازوکی را در حین خدمت سربازی دستگیر و زندانی کرده اند و خانواده ایشان را زیر فشار شدید قرار داده اند. پدر ایشان آقای دکتر شهرام پازوکی از اساتید صاحب نام فلسفه و عرفان در سطح بین المللی میباشند.