از علی اکبر بادپا همدانی، متنی برجای مانده است که در بخشی از آن، چنین نوشته شده: «با امام رضا (ع) هم شرط کردم که مهلتم تمام شد».درباره جمله ی مزبور در وصیت نامه ی شهید، از سرکار خانم خامنه، همسرشان پرسیده شد
به گزارش
گروه جهاد و مقاومت مشرق ، «علی اکبر بادپا همدانی» به تاریخ 29 شهریور 1331 در همدان به دنیا آمد. وی در سال 1350 وارد دانشگاه شد و در نهایت در رشته ی کارشناسی ارشد حسابداری فارق التحصیل گردید.
علی اکبر در سن 28 سالگی در مورخه ی هشتم دی ماه سال 1359 ، با لباس بسیجی در جبهه ی سوسنگرد، بال در بال ملائک گشود و پیکر پاکش در «باغ بهشت» همدان به امانت سپرده شد تا روزی که به همراه مولایش بازگردد.
از علی اکبر بادپا همدانی، وصیتنامه ای برجای مانده که تنها دو روز پیش از شهادتش به رشته ی تحریر درآمده است. متن کامل این وصیت نامه را پیش رو دارید. در بخشی از این وصیت نامه، شهید چنین نوشته شده:
«با امام رضا (ع) هم شرط کردم که مهلتم تمام شد.» متن کامل وصیت نامه ی بسیجی شهید »علی اکبر بادپا همدانی»:بسم الله الرحمن الرحیم
التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنین. توبه 112
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیّا و اولاده حجج الله
اول این که شهادت مى دهم بر وحدانیت خدا و رسالت محمد (ص) فرستاده او و على و اولادش ائمه طاهرین علیهم السلام و آخرین آن ها حضرت مهدى(عج).
دیگر این که سفارش مى کنم شما را به تقوى و یاد خدا و راه خدا که به ترین راه هاست. راه سعادت است و اینکه دنیا را سبک شمارید و براى آخرت توشه بردارید که مهلت دنیا بسیار اندک است. من که نتوانستم در زندگی ام این راه را بروم، ولى آموختم که به ترین راه جاودانى همان است.
سفارش مى کنم شما را که وقت زندگى بسیار کم و حیف است که تلف شود و توشه اى براى آخرت از آن بر ندارید و حیف است در صحراى محشر بدون هیچ سرمایه اى وارد شوید. از خدا بخواهید هر آن به یاد او باشید که به ترین یار و انیس است. از خدا بخواهید آن چنان توانائى به شما بدهد که حافظ حدودش باشید. و شما را وصیت مى کنم بر این که:
1- در صورتی که بدن من انشاءالله شهید به دستتان افتاد حتی الامکان در همدان در کنار قبر پدرم مرا به خاک بسپارید زیرا در زندگى کمتر در کنارش بودم.
مرا غریب دفن کنید که پیامبر (ص) این گونه دوست داشت و فرزندش حسین (ع) نیز چنین دفن شد.
2-
براى پدرم بیشتر طلب آمرزش کنید که او مظلوم بود و مظلوم از دنیا رفت .
3- به مادرم بگویید که اولا از او متشکرم که من را این گونه تربیت نمود. او اولین کسى بود بعد از خدا که به من محبت داشت و مرا دوست مى داشت. گر چه نتوانستم ذره اى از زحماتش را جبران کنم لکن قصد داشتم از ایشان همراهى بیشترى نمایم،
با امام رضا (ع) هم شرط کردم که مهلتم تمام شد. زمانی که براى جبهه عازم بودم خواستم براى خداحافظى نزد او روم که موفق نشدم، خواهرم از روى محبت تلفن کرد که برف است، نیا و من چون فرصت زیادى نداشتم نرفتم. در هر صورت براى همیشه از او خداحافظى مى کنم.
از او مى خواهم اگر گریه می کند براى فرزندش نباشد براى کسى باشد از سپاه خدا که در مصاف با دشمن شهید شد. امیدوارم با جده اش فاطمه (س) محشور و از خدا بخواهد من هم با فرزندش حسین (ع) محشور شوم.
4- براى همسرم فاطمه هم جز بدى چیزى نداشت. او را در حالى رها کردم که گفت جز تو کسى را ندارم گو این که از او دلگیر شدم که چرا براى رفتن من به جبهه از خود علاقه و نشاط نشان نداد. لیکن تقصیر نداشت چون دیگر تنها نبودیم و فرزند کوچکى هم داشتیم از او مى خواهم براى من طلب آمرزش کند، من را ببخشد و موفق و سعادتمند باشد انشاءالله.
5- برادرم را می دانم که خود بهترین راه را انتخاب مى کند ولى از او مى خواهم دست از ولایت على (ع) و اولادش و امام زمان (ع) و نائبش برندارد که نگهدارى ایمان در آخر زمان بسیار سخت است. براى او هم کارى نکردم شاید فرصتى نشد. خدا او را توفیق دهد.
6- پدرم خواهرم زهرا را به من سپرد ولى افسوس که او را کمکى نکردم. امیدوارم خدا او را نصرت دهد تا در راهش قدم بردارد و سعادت دنیا و آخرت را براى ایشان مى خواهم. از او هم پوزش مى طلبم.
7- دخترم لیلا را به مادرش بسپارید زیرا خداوند از همین ابتدا بر او لطفى نمود و چنین مادرى به او عطا کرد و مطمئن هستم مادرش با کمک و نصرت خداوند او را سعادتمند مى کند انشاءالله.
8- در مورد فامیل همسرم مادرش بسیار زحمت براى من کشید او را خیلى دوست مى داشتم. اخلاق نیکوئى داشت. خواهران او نیز چنین بودند. براى بقیه فامیلش نیز سعادت در دنیا و آخرت را از خداوند خواستارم.
9- حق همسایگان آن طور که بود به جا نیاوردم. شاید تاثیر محیط بود شاید هم توفیق نداشتم. از آنها نیز خداحافظى و حلالیت بطلبید.
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا احزاب 23
والسلام
على اکبر بادپا همدانى
6/10/59
درباره جمله ی مزبور در وصیت نامه ی شهید، از سرکار خانم خامنه، همسر شهید پرسیده شد و ایشان این توضیحات را ارائه فرمود:«در تابستان سال 59 سفری به مشهد داشتیم. در طول اقامتمان متوجه شدم علی اکبر،بعد از بازگشت از زیارت ،روی کاغذ مطالبی یادداشت می کند. آخرین باری که می خواستیم به زیارت برویم به من گفت اعمالی هست که در انجام آن در رابطه با خدا سهل انگاری می کنیم. از امام رضا(ع) بخواهیم که ما را یاری کند و پیمان ببندیم اگر در عرض یک سال، به انجام آن ها مقید باشیم، سال دیگر ما را نزد خودش بطلبد. بعد از جیبش کاغذی بیرون آورد و گفت من به نیت 14 معصوم 14مطلب نوشته ام و دلم می خواهد که با هم این عهد را با امام رضا(ع) ببندیم و شروع به خواندن کرد که این عهدنامه به این صورت است:
1- قرآن حداقل روزی 50 آیه
2- نمازحتی الامکان اول وقت
3- وفا به عهد به طور دقیق بدون خلف وعده
4- تضییع نکردن اوقات
5- نظم در کارها
6- روزه حداقل یک روز در هفته دوشنبه یا پنج شنبه
7- تنظیم حساب و کتاب، اسراف نکردن، محاسبه دقیق خمس و سهم امام
8- ایثار در جهت شهادت و سایر چیزها
9- محو کلیه آثار منافع شخصی و هر نوع پست و مقام
10- احتراز از گفتن شوخی های دروغی
11- همراهی بیشتر با مادر
12- دقت بیشتر در استفاده از اموال مستضعفین
13- انفاق به طور مرتب
14- امر به معروف و نهی از منکر با استفاده از آیات و روایات
در رابطه با عهدنامه، پیمان هشتم را به نیت امام هشتم(ع) نوشت شاید از آن جهت که امام (ع) زودتر از سایر پیمانها او را یاری کند و دیدیم که چه زود امام رضا (ع) او را به آرزویش.»
روحمان با یادش شاد