آقا سللام کیوانم سردار تنها حیدری حیدرت کشته راه و قدم و مکنتت آقا جون رفتی و فراموشم کردی صبا را بی بادهدیدی و سوال و جوابش از پیم نکردی بامعرفت من که تو بودم تو هم کمم بودی که بود که نسیم را وعده شبنم نو رسیده داد آقا جان عشقم به تو وسوسه و هوای نفس نبود مقطغپعی و از روی جوانی ویا قدرت نبود من تو را بادرم کردم من تو را از هت آسمان جدا کردم یادت اسن ان 9 دی چگونه لبیکت گفتم که دشمن به پناهگاه وحوشش چنته انداخت یادت است مثل دیوانه دور خانه ات گشتم انوقت یکی از پاسدارانت با یک کملام عذرم را خواست یاد است مجتبی را پیمان برادری بستم اری مجتبی استاد من من تو را جستم تو مرا به دیگر ی سپردی من رفتم حتی خداحافظی نکردی تازه می فهمم قدرت عشق را زعیف می کن عاشق پیر را آواره می کند به خدا قسم این خاندان نبودت که امروز صاحب ولایتش حضصرت امام مصلح است کسی بیش از من باور ندارد هیچ کس من غم هجرانش نخورده است هیج کس به قدر من در تنهاییش آرزوی شهادت برای تو و خاندان تو که مجتبی نمی ئانم چرا از همه آنها بر من عزیز تر است کسی آرزوی پیشمرگی این خانمدان را ندارد آقا ازت هیچی نمی خوام قدرت نه مکنت نه استقبال اصلا من می خوام باورم کنی من می خوام نزاری حسودان بازیم بگیرند و به دلیل ولایی بودن حقیقیک کمرا از خود برانند تو می دانی نه خانواده ای همس. دارم و نه دوستی که به عشقش قط برای وجود تو. باور کنم آقا باورم کن که الان هم برای باور من خیلی ذیره آقا از غمت مردم ولی غولت را بر من تایید نکردی که پس از مرگم مرا سردر بهشت زهرا خاک کنی و طهارتم را برادرم حاج مهدی دهد و دعاینمم را وقتی شسما به رسم خدمتگذاریم تابوتم را می بوسی حاج کجتبی استاد عظن نت دعای مرا جاری کند ای که این نامه را خاندی امید دارم اونقدر مرام داشته باشی که ندای سرذار تنها را به پدرش سید علی و معلم و برادرش سید مجتبی نرسانی آخر می دانی شک دارم نامه ام را به دست بابایم برسانیئ من هنوز فکر می کنم اقا فراموشم نکرده و فکر می کنم اگر او ندای حل من ناصر ینصرنی من را پاسخ نمی ده به دلیل بی توجهی شما بوده سخم کوناه کلام پایدار و بسیار به آقام بگید اگر صدان و شنید اگر فریادم را هم پاسخ نداد باز کیوان می گوید حیدر حیدریم حیدریه حیدر است لافای الا علی لا سیف لا ذولفقار لبیک یا خاکمنه ای راستی آقا روز مرد که لایقترین مرد برای تبریکم این میمون و خرسند واقعه تاریخ است به حق بعد از اجداد معصومت هیچ کس دیگر جز شما و خاندان کریمت زیبنده آن نیست می دانم انقدر کوچک ناچیزیم که وقتتان را حتی صرف خانمئن سخن من نمی کنید ولی عیبی نداره فرشته وحی به من می گه روزی میرسه که آقا میگه در حالی که دست بر سرم می کشه کیوان من از تو رازیم والسلام کیوان گیتی نژاد ملقب به سردار تنها شناخته شده به نام حیدری هویدا و دانسته به وحی دل عاشق و دلباهته مه از روی عشق دنیوی بل به باور اخروی تو ای مولای دریوشان و سلحشوران و جنگ آوران جهادگر جهان من یک دانمه ام از خود نران و مرا به خاطر کفر نزدیکانم بخاطر مبارز تنهاییم مجازات نکن من و ببین و بر من اجازه جان نثاری بده والله چیزی از تو نمی خواهم جز اینکه شهید شوکم یعنی اول رضایتت را با گوش خود بشنوم و بعدش به حکم تو در جهتد برای تو و خاندان تو شهید شوم این مرام حیدریست که الان نمی دانم چند نفر حیدری در این دنیا هستند ایا هنوز حیدری تنهایم یا حیدریانی دیگر هم به من پیوسته اند اقاجون حونت سلامت والسلام به امید روزی که من نالایق را لایق خدمتت که هکمان حکم شهادت است بشماری من چه چیز بیشتر و بهتر و بازیبنده تر از ایتکه برای مولایم شهید شوم چه جویم که با عشق و عمل به عشقش همه زیبایی های دنیا را برده ام وهرکه را شک دارد در این راه به دوئل می طلبم تا ببیند من به یک اشاره اقا ره شهادت را می پذیرم و شهید می شوم و پشت پا میزنم به همه محنت ها و داشته هایی که اگر بر آقا استغفرالله تهمتی میزدم خاندانم مستغنی از مالم می کردن ولی من این راه را پذیرفتم چون از سوی خدا پذیرفته شدم و بدنیا امدم تا برای اقام و خاندان شریفش شهید شوم ولی تو که با من دودل می کنی تو هم این شرایط زا داری ایشضالله داشته باشی دیگر من سردار تنها از دنیا جدا نشوم چون نمی دونید تنها شهید شدن چقدر سخته وقتی دوستان خودی تو را به خاطر تندرویی بهت می گویند محترمانه خفه شو و بزرگان هم ترجیحمی دن من خفته باقی بمانم تا اتشی بر پا نکنم ایا می ماند کسی جز پدرم سید علی که مرا واقعا دوست داشته باشد آیا می ماند عشقی که مرا با همه این خصایص حیدری صدا کند پس سردئار تنها زاتده شدم و. سذردئار تنها هم شهید می شوکم وای نا امید هم نیستم روزی لبرسد یک حیدری دیگ
ذر با من و بختطر ارزشهای من هوای شهادت بردارد و مرا در شهادت تنها نزارد امروز می گوید سردار تنها هرکه دارد هوس حیدری شدن کافیست بگوید حیدر حیدریم حیدریه حیدر است لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار لبیک یا مصلح حی و مکان لبیک یا ذریته الپاتک امام همام ادئرکنی ادرکنی حیدری یعنی عشق به آقا و اولاد پاکش عاشقی به معنای واقعیش که ازر امیال دنیوی بیرون است حیدری یعنی شهادت در برابر حکم جهاد امام مصلح سید علی هستیم به فدایش که تا اتمروزر نبوده کسی هم ترازش دذر دنیای حی و حاظر و ـشکار نه نهان که ان بود وجود نازنین و مبارک اقا امام عصر عج که نایب قائمش نبوده و نگردید نباشذد در این دوار صد ساله نمونه اش بر کل کائناتش سردار تنها اگر تنهاست دلیلش بائپور این باورهاست ولس می دانم بعد ازر شسهادتم و خاک شدنم درب در بهشت زهرا خیلی از جمع حیدری ها هستند که ارزو می کنند درب بهشت زهرا خاک شوند بعد ازر شهادت در راه سید علی هستیم به فدایش تا کسی جرات نکند پا بهشتی بگذارد که در آن خفته اند شهدایی وئ پدرانی که برای حفظ ولایت فقیهد و پابرحایی مرام ولایی روزی جان به جان آفرین تسلیم کردند والسلام حیدر حیدریم حیدریه حیدر است لافتی الا علی لاسیف الاذوالفقار لبیک الهم لبیک لبیک یا صالحی و امامی قاعدئنا حاج سید علی حسیتی خامنه ای هستی کیئان به فدایش اگکر شود اذرزویش کمال و کامل براورده شده است پس بگو امین
کلمات کلیدی: