اشرافیت و دنیاطلبی امری مذموم و موجب برهم خوردن نظم اجتماعی است، از جانب مسئولین، روحانیت و... ناپذیرفتهتر است، چراکه علاوه بر الگوگیری مردم، اشرافیت مسئولین از بیتالمال صورت میگیرد. باید در جهت زهد علوی تلاش کرد و ساده زیستی عامل مقاومت و استقامت است. مسئولین باید مردمی باشند و در سطح مردم زندگی کنند تا آلوده دنیا نشده و توانایی خدمت به مردم داشته باشند. مسئولین باید بهصورت مستقیم و بیواسطه آثار برنامهها را دیده و با مردم ارتباط داشته باشند. اصلاح الگوی مصرف برای مردم و مسئولین ضروری است.
محرومین و مستضعفین باید موردتوجه و اولویت همهی برنامههای کشور قرار بگیرند و تلاش شود تا علاوه بر کمک به آنان، موانعی که عامل استضعاف آنهاست برطرف شود.
تبعیض در عرصههای مختلف نظیر اجرای قانون، بهرهمندی از امکانات، عدم وجود امنیت برای همه، عدم شایستهسالاری در مسئولیتها و... باید کنار گذاشته شود. مسئولین بر اساس شایستگیهای تقوا، اخلاص، توانمندی و... انتخاب شوند.
فساد مسئله مهمی است که باید عوامل تحقق آن از بین بروند. باید با ثروتهای بادآورده مقابله کرد. در برخورد با فساد باید قاطعیت صورت بگیرد و نهادهای مسئول نظارت، پیگیری و بازرسی با دقت عمل کنند. مبارزه کنندگان با فساد باید پاکدست باشند و مبارزه با فساد نباید سیاسی، باندی و گروهی شود. علاوه بر سوءاستفادهها، انضباط مالی و عدم اسراف در بیتالمال باید موردتوجه باشد. گره خوردن قدرت سیاسی با فساد اقتصادی مسئلهی بسیار خطرناکی است که باید با آن مقابلهی جدی و قاطع صورت بگیرد.
مردم در مراجعه به قوهی قضاییه باید احساس امنیت کنند و مقابله با فساد نباید جنجالی باشد. اطلاعرسانی و آموزش درست به مردم صورت بگیرد
گفتمانسازی، مطالبهگری و پاسخخواهی مردم از مسئولین جزء راهکارهای بسط عدالت است که دانشجویان دراینبین نقش ویژهای دارند. هیچ فرد و مجموعهای به هیچ بهانهای نظیر انتساب به رهبری نمیتواند از پاسخگویی در این زمینه فرار کند و خود رهبری هم از این چارچوب خارج نیست. عدالتخواهان باید مراقب باشند تا قانوندانان قانونشکن نتوانند علیه آنها اقدام انجام دهند.
عدالت مقدم بر پیشرفت است، هدف از تولید ثروت عدالتگستری است و توسعهای که به عدالت نینجامد و موجب شکاف طبقاتی شود نپذیرفتنی است. عدالت منهای پیشرفت هم توزیع عادلانهی فقر است، باید عدالت و پیشرفت باهم دنبال شوند، اما اگر جایی به تزاحم رسیدیم که تحقق هر دو امکانپذیر نبود، عدالت بر پیشرفت مقدم گرفته میشود. آزادی هم در چارچوب عدالت تحققپذیر است وگرنه به سیطرهی منافع صاحبان قدرت و ثروت بر بقیه میانجامد. عدالت باید با عقلانیت و معنویت همراه باشد.
3.آزادی، جمهوریت و وحدت
در گفتمان رهبر انقلاب، آزادی یک مسئلهی الهی و تکوینی است، انسان اساساً مختار آفریدهشده اما در این دنیا آزادی هم دادنی است، هم گرفتنی هم آموختنی. آزادی در این چارچوب عرصههای مختلف درونی و بیرونی را شامل میشود. آزادی از همهی قیدوبندها و اسارتهاست که در بعد درونی هواهای نفسانی، رذایل اخلاقی، خرافات و جهالتها، تعصبهای جاهلانه، کجفکریها، سنتهای طاغوتی را در برگرفته و در بعد بیرونی آن ابعاد مختلف فردی و اجتماعی دارد. آزادی از قیدوبند طاغوتها، مستکبرین، زورگویان و... است. فقدان آزادی درونی است که زمینهی فقدان آزادی بیرونی را فراهم میکند.
در نگاه ایشان، آزادی مطلق ناممکن و در معنای هرجومرج است، پس آزادی حد دارد. در جامعهی اسلامی ارزشهای معنوی، حدود اخلاقی و به فساد نکشیدن جامعه، حفظ مصالح عمومی جامعه و حکومت اسلامی، چارچوبهای پذیرفتهشدهی جامعه یا حقوق جامعه و افراد دیگر آزادی را محدود میکند. علاوه بر این حدود، موانعی نیز سر راه آزادی هست، بعضی از این موانع درونی است مثل هوسها بعضی بیرونی است که قدرتها، سنتهای غلط، هوسها، فرهنگهای غلط را شامل میشود که در بالا از آن سخن گفتیم.
آزادی غربی در حقیقت انسان را در حصار تمنیات خود و دیگران گرفتار کرده است. فلسفهی آزادی غربی تمنیات و خواستهاست، اما در چنین نظامی آنچه درنهایت تأمینکننده است خواست افراد نیست بلکه خواست اصحاب قدرت و ثروت و کمپانیدارهاست که همهچیز را سامان میدهد. غرب به مدعیات خودش در باب آزادی و حقوق بشر هم عمل نمیکند و آزادی استفادهی ابزاری میکند.
یکی از مهمترین عرصههای آزادی، آزادی بیان است و کرسیهای آزاداندیشی محلی جدی برای طرح و نقد دیدگاههای مختلف در حوزههای عمیق معرفتی، بینات انقلاب اسلامی، جریانهای فکری، سیاسی و عرصهی علمی است.
با ایجاد آزادی از قدرت سیاسی داخلی و خارجی در قالب حکومت دینی فرصت برای تحقق عدالت، پیشرفت، معنویت و... محقق میشود؛ اما آزادی در چارچوب عدالت معنا مییابد. بدون عدالت، آزادی افراد بهوسیلهی باندهای قدرت و ثروت نظیر کشورهای غربی جهتدهی میشود.
پس میشود از نگاه ایشان استنتاج کرد، در تزاحم بین عدالت و آزادی اولویت با عدالت است. این تزاحم به معنای فدا کردن آزادی برای عدالت مانند تفکرات مارکسیستی نیست بلکه چون آزادی و عدالت خود هدف میانی برای تحقق هدف نهایی یعنی معنویت و تربیت انسان هستند که در تفکر دینی تکویناً آزاد و مختار آفریدهشده و باید حق انتخاب داشته باشد، این تزاحم به معنای فدا کردن آزادی بهپای عدالت نظیر دیکتاتوری پرولتاریا (کارگران شهری) که در تفکر مارکسیستی هست نیست.
انتقاد و پرسشگری از مسئولین کشور از رهبری تا لایههای پایین حکومت آزاد است؛ اما باید بااطلاع از مسئله، بدون قضاوت، بدون تخریب، بدون برهم زدن نظم عمومی باشد و موجب پر کردن پازل دشمن نشود. باید در کنار نقاط منفی به نقاط مثبت و واقعیات هم توجه کرد و به نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید نگاه جامع داشت. در کنار این باید از مسئولین حمایت کرد و به آنها برای تحقق وعدههایشان فرصت داد.
از سوی دیگر در نگاه رهبر انقلاب، مردم دارای کرامت هستند. انقلاب با حضور آنها درصحنه پیروز شده و هویت مردمی انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف نظیر راهپیمایی، انتخابات، بحرانهای نظام مثل 1378/4/23 و 1388/10/9 و ... خود را نشان داده است. مردم صاحبان اصلی انقلاب هستند.
کارهای کشور هرگاه با حضور مردم انجامشده نظیر جنگ، جهاد سازندگی و... موفق شده است. جمهوریت یک پدیده دینی است و ضرورت دارد ضمن هدایتگری و سیاستگذاری حکومت کارها بهویژه در حوزهی اقتصاد به دست مردم انجام شود. اولین و مهمترین گام در یک حرکت اسلامی تبیین و آگاهسازی مردم است که این کار باید بهوسیله خواص و نخبگان (کسانی که زودتر از بقیه میفهمند و توانایی تحلیل و به حرکت درآوردن بقیه را دارند) اجرا شود. بر این اساس ایشان الگوی مردمسالاری دینی را در قبال ایده مردمسالاری مطرح مینمایند.
انتخابات یکی از مهمترین عرصههای مردمسالاری دینی است. افراد باید بر اساس صلاحیت وارد صحنه شوند و رقابت بدون تخریب، اسراف، دادن وعده دروغ، برهم زدن نظم کشور و... انجام دهند. هر فرد خود باید تلاش کند فرد اصلح را تشخیص دهد، صحت انتخابات به انتخاب آگاهانهی مردم است، اما افراد میتوانند به افراد امین و صالح برای مشورت رجوع کنند. انتخابات غربی برخلاف نظام اسلامی آلوده به پول، دروغ، بیاخلاقی، فریب و... است.
بهغیراز انتخاب فرد اصلح، مشارکت حداکثری نیز مهم است. فردای انتخابات، فارغ از برنده و بازنده، باید فضای برادری برقرار باشد و دولت و مجلس، هویت سیاسی و جناحی پیدا نکنند. اصل حضور مردم در انتخابات مهم است و حضور حداکثری در کنار تلاش برای انتخاب اصلح اهمیت دارد و مصداق وفاداری بهنظام و انقلاب است.
در این چارچوب ایشان مخالف تحزب نیستند و خودشان نیز در ابتدای انقلاب درراه افتادن تشکلهایی مثل حزب جمهوری نقش محوری داشتند؛ اما به تحزب بدبیناند و تکالب بر سر قدرت سیاسی آنهم بدون ارائه چارچوب مشخص فکری را رد میکنند و با جناحبندی سیاسی موجود کشور موافق نیستند.
معتقدند کشور، بیشتر از مشاجرات سیاسی، نیاز به پرداختن به مسائل مردم و مسائل مربوط به رشد کشور دارد. مسئولین نباید وقت خود را که باید تماموقت متعلق به مردم باشد، صرف بازیهای حزبی و سیاسی کنند. گروههای سیاسی کشور باید به اصول انقلاب، اسلام، امام، ولایتفقیه و قانون اساسی ملتزم باشند و خط و مرز خود را با جریانهای بیگانه مشخص کنند.
باید به جبههبندی خودی و غیرخودی و عدم همراهی با دشمن توجه کرد. در جامعه اسلامی افراد میزان مختلفی از خلوص دارند، باید با جریانهای به دنبال برهم زدن نظم عمومی، مخالف آرمانهای انقلاب، همراه با دشمن و... مرزبندی کرد، گرچه این افراد تا زمانی که به قوانین پایبندند از حقوق شهروندی بهرهمندند؛ اما دراینبین بهجای تأکید صرف بر بیرون کردن افراد با خلوص کم باید تلاش کرد میزان انسانهای خالص افزایش بیابد.
نوشته شده توسط
کیوان گیتی نژاد
94/3/23:: 1:18 عصر
|
() نظر