خداجون سلام امروز می خوام برای اولین بار بی واسطه با هات حرف بزنم بگم گریه کنم ولی لاف نزنم خداجون اگر بهم اجازه می دادی انتخاب کنم شاید برای دیدار یوسفم ازت دلگیر نمی شدم ولی از دست مردم این زمونه حتی اونایی که فکر و ذکر و نامشون رو سجادت بود و با اون نفس می کشیدی و به یک خال ابروش دنیا رو پاره و می دریدی براشون مهم نبود که اینگوشه این شهر یکی نشسته دلگیر از بی اعتمادی دلگیر از عاشقی های یک طرفه دلگیر از بی توجهی یوسف شکایت از اینکه چرا بخت بد من شد لیلی یار دگر خواهی که قدر او رو نمی دونست من از عالم شکوه دارم من از تو رحمت و کرم و لطف و بخشش خواستم خدایا شکرت همین شد نصیبم از این همه دلتنگی و حرف و قصه که از تو داشتم می خوام بگم خدا اگر کسی پیدا شد تو این دنیا که همه چیزش یک کاسه بود چرا باید بشه بده و بازنده ولی اونکه که کلاه سر کارش بود باید قسر دربره چرا تو این زمون اگر برای پیرن دریده یوسف خریدار پیدا می شه وقت طاووسی فراموش می کنه بهای اون از عشق زلیخا بود که به آسمون ثریایی می کنه من خودم بر خودم جفا کردم شکی نیست ولی توکه ارحمن الراحمین بودی چرا نکردی بر من که گویم این نقاله به میزانش تراز شده خدا جون دیگه از همه عالم دست شستم الا یوسفم و تو یوسفم به من گفت از من نخوا مرا از خدا جوی حکمتش را من هم دست به اسمان بردم و از تو می پرسم حکایت من و با یوسف را بدی و نامردی انها که یار شدن ولی قدر ندانستند پر طاووسی را مرا که از دنیا ندارم حتی یک یار چرا اینگونه سرشتی بخت لاکردارم را خدا دلم خیلی گرفت است این شبای مهمانی همه جمعند و پی مهمانی ولی نمی دانم چه کردم که بر من حرام گشته فیض از این مهمانی من شرک نگویم شکوه اوردم در بر میز قضات که اگر تو خدایی و بی انتهایی اگر کرکت و بخششت بی انتهاست چرا باید باشد حال و روز یکی اینجوری حال دیگری کوکبان نگو حکمت است که از حفظم این ملودی را من دنبال علت و معلول نیستم به نبال حق خویشم از این بیکران تخت خداوندگاری که اگر مصر را با تختش نکردی عطاییم چرا نوکری عزیز مصر را ندادی به حکم گداییم می خوام با هات حرف بزنم می خوام اینقدر داد بزنم که فرشته های اسمونت خسته بشند از این شکوه و بیدادی که اغاز کرده ام بفهمند خسته شدم خسته خسته و خسته و خسته من هرچه در این عالم گفتم و خواستم و برداشتم یاد یارت بودم به عشق یوسف و تو بوده است و همین وبس گره گشای از کارم که گیرم و دل خسته از این مال و اندرز و شکوه و کردار مردم این عصر و زمانم
کلمات کلیدی: