بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان خوب مخاطب اگر خاطر شما مستعمین ارجمند باشد گوش ما از این خاطرات دیدن هاله ای از نور که پیشتر از سوی رییس جمهور سابق آقای احمدی نژاد
در سازمان ملل متحد و در جاهای دیگر چون جنگل های شمال و امثالهم مشاهده شده بود و ایشان احساس شعف و حس درونی خود را بارها از بابت این ولقعه(دیدن
هاله های نور))به اشکال مختلف چه در جمع و چه در تلوزیون به صاحت مخاطبین گرام عرضه داشته بود حالا در واقعه ای نه چندان بعید در خاطرات رییس
جمهوری که خود را رییس جمهور اعتدال و منطق و قانون معرفی می کند و خود را از دسته نواندیشان غرب گرا سعی در معرفی کردن خود دارد شاهد تجربه ای
چون دکتر احمدی نژاد که بارها از سوی همین گروه اپوزیسیون اعتدال و کلید و نواندیشی رفتار و طرز فکرش مورد نقد و نکوهش قرار گرفته شده است حتی بارها
به دلیل دیدن این هاله نورها توسط گروهک های اصلاح طلب و دولت اعتدال و نرمش مورد تمسخر و نقادی واقع شده است
سوال ما از اصلاح طلبان و جریان اپوزیسیون و اعتدال که سردمدار آن رئییس جمهور کلیدار ما دکتر حجت الاسلام حسن روحانی است این است که آقای احمدی
نژاد به فرض اینکه آدم بی سواد و عامی و سخنان خفیف و خنده دار و مضحک بوده است و اگر ما هم تا حدودی این نقادی ها را بپذیریم در خصوص دولت
اصلاحات و اعتدال که رئیس جمهور آن به فارغ التحصیلی خود در فرنگ و طرز فکر لیبرالی و منطق پسند فرنگی همواره قصد معرفی خود داشته و اعلام می دارد
این موضوع را در هر همایش و هر اجتماع و هر تریبون گفتن و تعریف اینچنین خاطراتی چون دیدن هاله نور و مسخ نور شدن دویدن دنبال نور از این طریق
اراجیف می تواند به چه معنا باشد اگر بخواهیم دیدن این هاله نور را در این هشت ساله قبل و دوساله اخیر از سوی دو رییس جمهور که در معرفی خود از هیچ
مدح و تبلیغ و استعاره ای اجتناب نمی کردند بازگویی اینگونه خرافات می تواند به چه معنی باشد جزءاین است که این دو طیف مزهکه یک سری از جریانهای فکری
منحرف و عهد باستانی و خرافاتی گشته اند که حتی عالی ترین صاحب منصبان کشور هم از این خط فکر و از این بازی دادنهای جریانهای انحرافی و مزحک بی
نصیب نمانده اند و به تشویق و یا به استعاره از عوام فریبی آنها دچار این توهمات و خرافات و شاید هم خدا می داند ....................
حال بشنویم خاطره دکتر روحانی راجع به دیدن هاله نور که در پاسخ به یکی از جریانهای انحرافی پریشان قصد معرفی احمدی نژاد تنها صاحب خاطره این شوم
رویداد تاریخی معرفی کند که ما با توجه و ارائه این مستند به او ثابت کردیم رویاها و تعلمات درونی احمدی نژاد یک تراژدی و یک هویت ویروسی و گردشی میان
مدعیان خود بینی و خودنگری است
......توجه........توجه........توجه..........توجه...........توجه..... -
شما
پریشان می گوید::: {{احمدی نژاد گاهی از ماشین.......و مدعی بود که امام زمان........}}}}} -
هاله نور از احمدی نژاد تا روحانی!!!!!!!!!1.............. -
خاطره رئیس جمهور از مشاهده <<<هاله نور>>>>........ -
حسن روحانی....در....کتاب خاطرات خود......به یک رخداد عجیب در ماه محرم اشاره می کند........ -
که خاطره خوش آن لحظات هنوز در ذهن او باقی است..... -
<<<<واقعه از این قرار بود>>>> -
که من:: حسن روحانی ::دریک ماه محرمی روز دوازدهم موقع اذان صبح از خانه خارج شدم......... -
و برای نماز صبح به سمت مسجد پشت خندق {مسجد ولی عصر فعلی}........ -
رفتم و وارد حیاط شدم پدرم داخل حیاط رفته بود و نماز جماعت صبح هم شروع شده بود............ -
من همانطور که کنار حوض نشسته بودم و در حال وضو بودم .... احساس کردم که یک مرتبه....... -
""""""""".......<<<<حیاط روشن شد"""""......>>>> -
........"""""""""انگار که نورافکنی به تابش درآمده باشد......""""" -
در این حال حس کردم که:........................ -
........""""نور.......""""""نور......."""""""نور""""""""نور......""""""" -
........."""""از بالا می تابد......""""""از بالا می تابد......""""""" -
سرم را بالا کردم و یک """"".........شیءنورانی""""""........شیء نورانی"""""..... -
را که تقریبا """مکعب مستطیل بود"""و """حدود 2 متر""""طول داشت و """عرض و ارتفاع آن"""حدود1متربود""""..... -
دیدم که از بالا به داخل مسجد در حال فرود آمدن است..... -
احساس می کردم افرادی در این """"هودج نورانی"""""نشسته اند -
""""""............ولی چیزی جزء""""""تلالو نور""""""".......نمی دیدم ........ -
بعد دیدم که آن شیء """""نورانی """"""در شمال شرق حیاط فرود آمد.......... -
آنگاه بعد از چند دقیقه توقف بلند شد و به حرکت در آمد........ -
در هنگام برخواستن هودج علی رغم اینکه برای نماز صبح می خواستم داخل مسجد بروم.......... -
بی اختیاردنبال آن """".....(هاله نور)....."""""راه افتادم.... -
و دیدم پس از عبور از تکیه پشت خندق به تکیه بعدی یعنی تکیه """"بیرون دژ"""رفت......و در وسط آن تکیه فرود آمد....... -
فاصله این دو تکیه شاید حدود{{{200}}}متر بود...... -
پس از آن دوباره هودج بلند شد و در :::فضا::::به راه خود ادامه داد......... -
و من هم در کوچه او را می دیدم ........... -
هودج به سمت شرق(به سمت مشهد}}}}}حرکت کرد..... -
و بعد از چند دقیقه از ن...نظرم .....غایب شد......... -
در حالی که ::::>>>>>>>>>>>>>>>>>>> -
<<<<<<<<احساس عجیبی به من دست داده بود>>>>>>>> -
<<<<<<<<<<<<و از خود بی خود شده بودم>>>>>>>>> -
در حالی که احساس عجیبی به من دست داده بود و ..... -
<<<<<<<<<<<<<<<از خود بی خود شده بودم>>>>>>>>> -
احساس یک شعف بی نظیر معنوی توام با کمی ترس و وحشت داشتم......... -
پس از این ماجرا دوباره به سمت مسجد برگشتم.............وقتی برگشتم نماز جماعت صبح تمام شده بود>>>>>>> -
همان وقت در ذهن """""""""کودکانه ام"""""""""به نظرم آمد..... -
که """"..........<<<<<<ارواح مطهر معصومین>>>>>>>"""""..........و""""......<<<فرشتگان>>>"""""....... -
بود به این هودج آمده اند و به این تکیه ها که محل عزاداری سالار شهیدان بود سرزدند................ -
"""""""""""""""حسن روحانی""""""""""""""""""""" -
این ماجرا """"""........خیال نبود"""""".......در ......"""""بیداری...."""""اتفاق افتاد"""""..... -
و کاملا آن را به چشم دیدم........."""""".......... -
""""""""""""""""""""""""""""منبع"""""""""""""""""""""""""" -
کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی انقلاب اسلامی(1341-1357)-صفحه 45- -
نظر
نوشته شده توسط
کیوان گیتی نژاد
94/9/23:: 1:41 عصر
|
() نظر