یکی از اساسی ترین پرسش هایی که ذهن تحلیل گران و پژوهش گران را به خود مشغول نموده؛
این سئوال است که تبار گروه های سلفی و تکفیری از چه کسانی منشا گرفته و مبانی عقیدتی اینان
بر چه مسائلی تکیه دارد؟ یادداشت زیر به صورت خلاصه به این سئوال پاسخ می دهد.
با ظهور و حضور تاثیرگذار گروه های سلفی و تکفیری در تحولات منطقه یکی از اساسی ترین پرسش هایی
که ذهن تحلیل گران و پژوهش گران را به خود مشغول نمود؛ این سئوال است که تبار گروه های سلفی
و تکفیری از چه کسانی منشا گرفته و مبانی عقیدتی اینان بر چه مسائلی تکیه دارد ؟ یادداشت زیر به صورت خلاصه به این سئوال پاسخ می دهد.
صفت «تکفیری» به فرد یا جریانی اطلاق میشود که دیگران را کافر و متهم به ارتداد میکند. این واژه
که در ادبیات سیاسی برای توصیف گروههای اسلامی رادیکال، افراطی و تروریستی اهلسنت بکار
گرفته میشود برخاسته از قرائتهای مختلف سلفیِ وهابی است که مسلمانان را تنها به سبب آن
که با آنان همعقیده نیستند (برخلاف معیارهای شرعی شناخته شده) به کفر و خروج از دین متهم
میکنند. کافر خواندن مسلمانان و یا اصولاً مذاهب اسلامی، پیامدها و واکنشهای عملی مهمی
در جوامع اسلامی دارد. بیگمان، در پس بسیاری از اقدامات تروریستی در کشورهای اسلامی فتاوای
تکفیری قرار دارد. در طول تاریخ اسلام، شاهدیم که یکی از زمینه های تکفیر، پیدایش و تطور مکاتب نص
گرا / ظاهرگرا است که برخی مسلمانان را دچار تعصب ناروا و عشق و علاقه کورکورانه کرد. سلفیگری
تکفیری که پدیده ای سخت و خشونت گرا است، از دل همین جنبشهای ظاهرگرا برخاسته
است و مدعی انحصارطلبانه مسلمانی بوده و جز خود، همه را مشرک می خواند.
امروزه مهمترین و مؤثرترین مبنای کلامی سلفیان جدید، الهام گرفتن از سلفیان گذشته و توسعه
معنایی و مصداقی کفر است. آنها به اندازهای دایره کفر را گستردهاند که هر کسی غیر از خودشان
را در بر میگیرد. علت و منشأ این اختلاف نظر میتواند بعنوان مرحله نخست در سیر تحول تاریخی بحث
توحید و شرک و بدعت طرح شودکه برای روشنگری، گزارش کوتاهی از پیدایش تفکر تکفیر تا کنون در زیر ارائه میشود:
احمد بن حنبل:
(164-241) مرحله اول؛ دوره تکوین
دوره نخستین ظهور اسلام دوگرایش «اصحاب اثر» که درکنار حدیث و سنت افعال و ( بطور نسبی رأی و استنباط)،
آثار صحابه را نیز به عنوان منبع فهم اسلام میدانستند، و عقلگرایان «اصحاب رأی» که درکنار احادیث معتبر و
ثابت، مروج کاربرد موسع رأی در استنباط فقهی بودند، درتقابل هم قرار داشتند. با ظهور شافعی و گرایش به
وجودکثرت احادیث منقول از پیامبراکرم(ص) و امکان دسترسی به آن و مضیق کردن مفهوم سنت به قول،
فعل و تقریر پیامبر(ص) این جریان به اصحاب حدیث مشهور شد و این تفکر در آثار احمدابن حنبل تبلور
یافت و در تقابل با تفکر معتزله و اشاعره تا قرن هشتم ادامه داشت.
ابوعبدالله احمد بن محمدبن حنبل، با ایجاد شیوه نصگرائی و ظاهرگرایی و نوعی اخباریگری افراطی
، سبب شد که برخی متفکران حنبلی تفاوت میان اعمال مسلمین و اعمال مشرکین جاهلی را درک نکرده
و فقط با توجه به ظاهر، اعمال مسلمین را از مصادیق شرک خوانده و در نتیجه، سبب پیدایی یک تعریف
از شرک شوند که دایره شمول آن بسیاری از اعمال مسلمین را در برگیرد.
این نهضت فکری به همینجا پایان نیافت. نغمههای شوم اندیشههای نو پدید خشونتبار در باب توحید و شرک
در کشتزاری که احمدبن حنبل دانههای آن را پاشیده بود از سده چهارم، رو به جوانهزدن کرد. با ظهور ابومحمد بر ب
هاری (233ـ329 ) نخستینبار تحرکات درباره تخطئه اعمال مسلمانان درباره اولیاء خدا پس از مرگ، آغاز میشود.
وی عزاداریها و روضهخوانیها و مرثیهسرائیها را به شدت انکار و تخطئه کرد و حتی از کشتن مرتکبان آن اعمال، خودداری نکرد.
ابن تیمیه:
(661ـ728) مرحله دوم؛ دوره تکامل
احمدبن عبدالحلیم ابن عبدالسلام ابن تیمیه حرانی مشهور به ابن تیمیه از بزرگترین و معروفترین علمای
حنبلی در قرن هفتم و هشتم ه.ق است. وی که از اخلاف سختگیر و چالش برانگیز سلفیان است را،
میتوان نظریهپرداز و تحلیلگر و کامل کننده یک جریان فکری در باب توحید و شرک دانست که به مخالفت
با مذاهب و اعتقادات رایج مسلمانان عصر خود پرداخت و بسیاری از افراد وگروه ها و مذاهب آن زمان را تکفیر کرد.
او به صراحت درباره توحید و شرک، تحلیلی ارائه داد که در آن تفکیک بین توحید ربویی و توحید عبادی به طور کامل
صورت گرفت و چنین ابراز شد که هیچگونه تلازمی بین اعتقاد به ربوبیت یا خالقیت با تحقق عبادت نیست.
ابن تیمیه فهم سلف را برتر، و بر فهم خلف ترجیح داد و فتاوای او با هیچ یک از مذاهب حنبلی، شافعی، مالکی
و حنفی مطابقت نداشت. وی که خود از اصحاب حدیث بود، به نقد تفکر اشاعره که عقل را به خدمت اصحاب حدیث
آورده بودند پرداخت و نظریه بازگشت به دوران سلف را مطرح کرد و مکتب سلفیه برپایه این اندیشه بنیان نهاده شد.
ابن قیم جوزیه:
(691ـ751) مرحله سوم؛ دوره تنظیم
محمدابن ابی بکر ابن ایوب دمشقی معروف به ابن قیم از ملازمان ابن تیمیه و مروجان سرسخت عقاید وی
بوده و نظرات ابن تیمیه را ضابطهمند کرد و ساختار بخشید. ابن قیم جوزیه به پیروی از ابن تیمیه، سرسختانه
با علوم عقلی و فلسفی به مخالفت برخاست و قائلین به وحدت وجود، ازجمله ابن عربی را تکفیر کرد.
به گواه تاریخ از قرن هشتم تا قرن12، تفکر ابن تیمیه به افول رفته است. هرچند در این سالها گروهی
سعی در احیاء و تبیین آثار و افکار ابن تیمیه داشتند که در میان آنها محمدبن حیاه السندی و عبدالله بن
ابراهیم نجدی از استادان محمدبن عبدالوهاب را می توان نام برد.
محمد بن عبدالوهاب:
(1111-1206): مرحله چهارم؛ دوره تظاهر
قرن دوازدهم شاهد تظاهر عملی و افراطی یک جریان فکری طغیانگر بود که 11 قرن در زمینه فکری
حنبلیان مخفیانه ریشه دوانیده بود. محمدبن عبدالوهاب را میباید مجری طرحهای پیشینیان نامید.
از نظر وی که پیرو و مبلغ اندیشههای ابن تیمیه و مجدد نظریه تکفیر است، شرک مسلمانان که
مرتکب اعمال به تعبیر وی شرکآمیز میشوند بسیار اشد و مهم تر از شرک مشرکین دوران جاهلیت است.
ابن عبدالوهاب از راه پیوستن به حاکم محلی درعیه (محمدبن سعود) و تحریک او برای تکفیر و قتل
مسلمانان، موجبات دلآزردگی بسیاری از مسلمانان در شهرهای مختلف حجاز و عراق و ایران و شامات
و هندوستان شد و تفرق و تشتت را حاکم کرد. در حملههای ویرانگر پیروان محمد بن عبدالوهاب به
شهرهای مکه، مدینه، کربلا، نجف و طائف، عالمان بسیاری کشته شدند و مقبرههای امامان و اولیا
و صحابیان ویران شد. تفکر ابن عبدالوهاب در میان برخی از متفکران معاصر و جنبش های اسلامی مقبول افتاد
و براساس اندیشه وآراء وی و ابن تیمیه و حمایت انگلستان فرقه وهابیت شکل گرفت.
سلفیان معاصر: مرحله پنجم؛ دوره تکفیر
به دنبال فتح کامل سرزمین عربستان توسط عبدالعزیز معروف به ابن سعود (1319ق تا 1351ق )، یک رژیم
سیاسی مبتنی بر نظام پادشاهی در قالب قبیلهای و با تکیه بر اصول وهابیت در سرزمین حجاز استقرار یافت.
ابنسعود برای توسعه و تثبیت نیروی خود به ایجاد آبادیهای وهابی دست زد و ساکنان آنها را که در حقیقت سازمانِ دینی
ـ نظامیِ وهابیان بود، اخوانالتوحید یا برادران یکتاپرستی نامید و این حرکت را برای از بین بردن مظاهر شرک
وآنچه بدعت در دین بود، توصیف کرد و معنای بدعت را بسیارتوسعه داد.
حساسیت جدی سیاستگزاران سعودی در اجرای فرامین وهابیت باعث شد که این حرکت به صورت یک جنبش
سلفی اصلاحی همراه با مدافعان عربی این تفکر در جهان اسلام (مانند محبالدین خطیب، محمود شکری آلوسی،
محمد رشید رضا) شناخته شود. از سوی دیگر هجوم گسترده استعمار غربی به جهان اسلام و انحطاط و عقبماندگی
داخلی مسلمانان برخی از اقشار گوناگون جوامع مسلمان را به واکنش واداشت. آنان رهبران کنونی جهان اسلام را ب
ه دلیل تمکین در برابر صلیبیان،کمونیستها یا صهیونیستها مرتد دانسته و جاهلیت دنیوی و نوین آنان را خطرناکتر
از جاهلیت پیش از اسلام می خوانند. آنان تکفیر را همان نامشروع خواندن تبعیت از حاکمان و تعیین «کافران داخلی»
به عنوان اولین هدف جهادی که طاغوت را از میان برمیدارد، تعریف میکنند. ایده تکفیر در اندیشه گروههای سلفی
که عقاید ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب را بازتاب میدهند، مفهومی بسیار مهمی است.
اما مبانی عقیدتی و بخشی از اصول اعتقادی جریان سلفی تکفیری معاصر به طور بسیار خلاصه و مجمل عبارتند از:
o غیر از آنچه خود از اسلام می فهمند، بقی? قرائت ها را خارج از دایره اسلام میدانند؛ گفته ها ، نظرات
و تفاسیر ارائه شده از سوی سایر مسلمانان را از مصادیق شرک دانسته و در نتیجه آنها را جایز القتل و ریختن خون آنها را مباح می دانند.
o بیان عقاید اسلامی به نحوی که در عصر صحابه و تابعین پیامبراکرم(ص) مطرح میشد (ارجاع به سلف
و گذشتگان) اینان بر اساس همین اعتقاد یعنی ارجاع به سلف و گذشتگان در مواجهه با مظاهر تمدن نیز
برخورد منفعلانه و رویکرد مقابله ای و حتی افراطی دارند تا جایی که بعضا رفتارهایی تحجر مآبانه و سخت گیری هایی
افراطی در خصوص نحوه حضور زنان در جامعه و چهره مردان از خود نشان داده اند.
o خلیفه محوری( نقدناپذیر، غیرقابل عزل با قدرت بسیط) براساس اندیشه اهل سنت سلف؛ گروه های سلفی و تکفیری
خلیفه خود خوانده را جانشین بلامنازعه پیامبر و خدا روی زمین دانسته و هرگونه انتقاد و نقد خلیفه را از مصادیق کفر و مستحق مجازات مرگ می دانند.
o بی اعتباری روشهای عقلی و منطقی، نفی اندیشهورزی و کفایت نصوص قرآن و احادیث خاص؛ اینان معتقدند
تمامی نیازهای بشری در نصوص آیات قرآنی درج شده است و با رجوع به ایات قران انسان از بکارگیری عقل و منطق فارغ شده واندیشه ورزی عملا کاری بیهوده است.
o توسل، شفاعت و زیارت امامان معصوم و… را مردود دانسته و موجب شرک میدانند. گروه های سلفی و ت
کفیری و بخصوص وهابیان به استناد به برخی از روایات جعلی و غیر معتبر حضور در قبرستان ها و مزار اموات
و هرگونه توسل و درخواست شفاعت از ارواح مردگان را رد و انکار کرده و بر این اساس رجوع شیعه به ارواح مطهر ائمه اطهار را از مصادیق شرک می دانند.
محقق:کیوان گیتی نژاد(حیدری)