سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آیا آزاده‏اى نیست که این خرده طعام مانده در کام دنیا را بیفکند و براى آنان که در خورش هستند نهد ؟ . جانهاى شما را بهایى نیست جز بهشت جاودان پس مفروشیدش جز بدان . [نهج البلاغه]
ولی امر مسلمین جهان امام مطلق سید علی س
پیوندها
لحظه های آبی
upturn یعنی تغییر مطلوب
در سایه سار ولایت
گل رازقی

منتظر ظهور
فرصت ها
فانوس عشق
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
بندیر
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
سلام
شقایقهای کالپوش
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
کلبه بصیرت
*تنهایی من*
بلوچستان
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
دنیای آسان
اشک شور
نگارستان خیال
هواداران همای پرواز
نغمه ی عاشقی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنی
حبیبی حسین
سرچشمـه فصـاحت و بلاغت
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
امامزاده میر عبداله بزناباد
بـــــــــاغ آرزوهــــــــــا = Garden of Dreams
صراط مستقیم
برترین لحظه ها
سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید
هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر
مقبلی جیرفتی
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
کربلا
عشق مشعلدار
سارا احمدی
.: شهر عشق :.
پیامنمای جامع
دلـتنگــ همیـشـگـــــــــی
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
شهادت به روز
بنده ی ناچیز خدا
سلام آقاجان
محمدمبین احسانی نیا
*bad boy*
سرزمین رویا
گوناگون
فرمانده آسمانی من
پرستاری 91
مرام و معرفت
جاده خاکی عشق
من.تو.خدا
سربازی در مسیر
دل شکســــته
♥ღ تنــــهایــــی من ღ♥
دل نوشته
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
من و اریکان
تبیان
عشق
قــلــب هــای آبــی انــاری
ترخون
زیبا ترین وبلاگ
علمدار بصیر
مشکات نور الله
در آغوش خدا
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
پسران علوی - دختران فاطمی
sajadb.tk
تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل
عمارمیاندواب
مهاجر
جیغ بنفش در ساعت 25
مردود
profosor
دهکده کوچک ما
گروه اینترنتی جرقه داتکو
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
دختر و پسرای ایرونی
متین
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
*(: دنـیــــای مـــــــن :) *
آتیه سازان اهواز
دهکده علم و فناوری
شادِ شاد
کشکول
چی کار؟
عشق پاک
دوستانه
باران نامه
« « عاشقی » »
شخصی
نمی دونم بخدا موندم
کشاورزی نوین
تینا!!!!
باکری میاندوآب
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
محبین
یک عاشقانه ی ساده برای من......
::₪ °اینجا همه چی در همه° ₪ ::
خنده بازار 2
دخت خورشید
به رنگ آبی
عـــــــــــاشــــــــقانــــــــــــه هــا
دلو بزن به دریا
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
بهار عشق
دل شکسته
*(حرفهای نگفته)*
حرفهایی ازجنس بهشت
تجربه های مربی کوچک
آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل
شادی ، تفریح ، پیامک
تینا
♥ღردپای عشق♥ღ
Chamran University Accounting Association
مقاله های تربیتی
عزیز دل
به نام خالق عشق
فــردا
سکوت عاری از صداست.
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
vagte raftan
*...بانو...*
مسعود رضانژاد فهادان
از یک انسان
جک
کمپین حمایت از باقری لنکرانی
فــــــــــــــــــــ ر یـــــــــــ ا د
صداقت
جوجو
بازی
چیزهای جالب
جالب انگیزناک
آسمان آبی
نوجوونی از خودتون
اتاق دلتنگی
سه ثانیه سکوت
هزاره
جوک و خنده
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
sindrela
آشنای غریب
آخرین منجی
شخصی
عشق بی انتها
من هیچم
حدائق ذات بهجة
پسران جوان
والفجر8
کافه ترانزیــــــــت
____نازیانه_____
معماری نوین
شهدای کوهسرخ(مکی)
کد تقلب کرک و ترینر بازی ها
حکمت
عاشقانه
کلاه بافتنی
bakhtiyari20
بروزترین ها

http://zitova.ir/uploads/Default-(2)_159973.jpg

تاریخ انتشار: 26 شهریور 1391 - 15:41

 

تعداد نظرات: 2 نظر

 

 

 

اجلاس سالیانه سازمان بسیج اساتید روزهای میانی شهریور، در جوار حرم مطهر رضوی با حضور اساتید بسیجی و انقلابی برگزار شد. در کنار موضوعات و مباحث مطرح شده در این اجلاس، سخنان فرمانده کل سپاه با برجسته سازی موضوع جنگ نرم و تأکید بر نقش آفرینی اساتید بسیجی به عنوان فرماندهان این رزمگاه، از جمله کلیدی ترین و ضروری ترین موضوعات مطرح شده به شمار می رود؛ موضوعی که در نگاه به سخنان فرمانده کل سپاه می توان دید که همواره در صدر مطالب و از اولویت های مهم بوده و از بیشترین تأکید برخوردار بوده است.

در این راستا، نگاهی به دغدغه های فرمانده معظم کل قوا مبنی بر حضور همه جانبه دشمنان و بدخواهان نظام در عرصه جنگ نرم و ضرورت نقش آفرینی نخبگان علمی و اجرایی کشور در این میدان، به عنوان اهمیت و ضرورت طرح مسئله مورد اشاره قرار می گیرد.

تأکید رهبر معظم انقلاب بر اهمیت جنگ نرم که در طول زعامت ایشان با ادبیات به ظاهر متفاوت اما یک ریشه، همچون تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی مورد توجه قرار گرفته، از چنان اهمیتی در عرصه صیانت از نظام برخوردار است که توصیه های راهبردی معظم له در حوزه جنگ نرم، شکلی الزامی و حکومتی به خود گرفته است.

در این راستا، نهاد انقلابی سپاه به عنوان پاسدار اصلی انقلاب در ادوار مختلف، از تکلیفی سنگین برخوردار است. هرچند دغدغه های فرمانده کل سپاه در عرصه جنگ نرم بر شناخت سنگینی از این مسئولیت حکایت دارد، اما تقابل با حضور سازماندهی شده، عمیق و پرنفوذ دشمن در این عرصه، نیازمند نقشه راه جامع با ضمانت های اجرایی و دور از سعی و خطاهای مرسوم است.

در این نقشه راه ها توجه به نقش مهم نخبگان علمی و اجرایی کشور با روحیه و تفکر انقلابی و جهادی در قالب کارگروه تدوین و ترسیم بسیار حیاتی است. چنانکه توجه به مطالبات و انتظارات رهبری در قالب نگاه آرمانگرایی واقع بینانه و استفاده از تجربه های سه دهه گذشته شرایط بهره مندی از ظرفیت های بالای مادی و معنوی نهاد انقلابی سپاه را در پرتو این نقشه جامع فراهم کند، در این میان فعال سازی «شورای راهبردی جنگ نرم» در سپاه برای تعیین اولویت ها، راهکارها و چالش ها و استفاده صحیح از ظرفیت های فرهنگی و رسانه ای و همچنین مدیریت بر فعالیت های سخت افزاری و نرم افزاری درون نهادی و برون نهادی و تدوین بسته های فرهنگی جامع و مناسب در عرصه جنگ نرم از گام های نخست در تسریع بخشی به تدوین این نقشه به شمار می رود.

از دیگر موارد پیشنهادی، مخاطب شناسی و توجه به گروه های مخاطب در تدوین این نقشه از جمله تأکید بر نقش زیرشاخه های نیروی انسانی در سپاه همچون خانواده، بسیج و افراد شاغل اعم از طیف های مختلف است. چرا که بنا به توصیه رهبر معظم انقلاب، موثر بودن نقش سپاه در پیشرفت انقلاب، مستلزم کار درون نهادی و برون نهادی است. به عبارتی، می بایست ضمن تلاش برای صیانت از خانواده سپاه به پاسداری از خانواده انقلاب نیز توجه شود.

اثرگذاری بر حرکت گسترده دشمنان و پشتیبانی از تحرکات انقلابی، نیازمند تلطیف فضا، الگوسازی و صیانت از سرمایه های معنوی انقلاب و نظام اسلامی در دنیای واقعی و مجازی است، چرا که حفظ هویت اسلامی و انقلابی جامعه در پرتو کار گروهی به مفهوم واقعی، ضمن کاهش قدرت مانور به عناصر دشمن، در فعال سازی افراد انقلابی و برجسته سازی نقش آنان در صیانت از انقلاب و نظام بسیار موثر است.

* اکبر صفرى


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/4/23:: 10:55 عصر     |     () نظر
صفحه اصلی > گوناگون و دانستنیها
گوناگون و دانسنیها


تدبیر-3

خود شناسی راهی است برای رسیدن به یک تدبیر جامع

با شناسایی خویشتن تدبیر و برنامه ریزی جامع سهل خواهد شد.

 

برای رسیدن به یک تدبیر و برنامه ریزی جامع باید این موارد را رعایت کنیم :
1. ارزیابی چگونگی گذارندان اوقات و برنامه کنونی(اندازه گیری و ثبت وضعیت برنامه کنونی)
ارزیابی وضعیت کنونی هم از بعد معنوی وهم از بعد مسایل دیگرمثا درس،شغل،وکارهای روزمره و..می تواند باشد.
این ویژگی حتی مورد سفارش احادیث اهل بیت (ع) هم هست که می فرمایند: حَاسِبوا قَبل اَنْ تُحاسِبوا(خویشتن را ارزیابی کنید پیش از آن که مورد ارزیابی قرار بگیرید)1
فهرست برنامه های موجود،کارهای روزانه در هفته را باید ابتدا بدست بیاوریم.(اینکه این هفته قرار است چه کار هایی را باید انجام بدهم)لازم به یاد آوری است که برنامه ها را با فاصله زمانی کوتاهتر انجام دادن نوعی حسن است و زمینه را برای کسب گام های برتر بعدی ایجاد خواهد کرد.
2. خود شناسی
به معنای شناختی واقعی از خود، اینکه چه قدر توانایی برای انجام کارها را داریم، البته با تجربه ای بدست آورده ایم تا حدودی مشخص و روشن است .اما باز در مورد مشکل خود شناسی داشتیم در صورت امکان با یک شخص مشاور و متخصص در این رابطه مشاوره بگیریم.مزیتی که این کار باعث شناسایی خوبی از استعداد و توانایی شخص خواهد شد.روند سیر برنامه بعد شناختن توانایی معمولا باید به صورت زیر انجام بگیرد.
فهرست کردن نیازها،خواسته ها،قوّت ها، وضعف ها و اولویت یندی آنها
3. زمان بندی
زمان های مشخص و مطابق با نوع کارها را در راس برنامه خود قرار دهیم.مثلا کسی که قرار است دریک امتحان
سختی شرکت کند باید بهترین زمان را برای مطالعه خود انتخاب کند و خصوصا لحظات اول صبح بعد از یک استراحت کافی زمان خوبی است برای مطالعه اما اگر در زمانهای خسته کننده این برنامه علمی را بخواهیم اجرا کنیم سودی برای نخواهد داشت.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/4/23:: 10:18 عصر     |     () نظر
از علی اکبر بادپا همدانی، متنی برجای مانده است که در بخشی از آن، چنین نوشته شده: «با امام رضا (ع) هم شرط کردم که مهلتم تمام شد».درباره جمله ی مزبور در وصیت نامه ی شهید، از سرکار خانم خامنه، همسرشان پرسیده شد
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، «علی اکبر بادپا همدانی» به تاریخ 29 شهریور 1331 در همدان به دنیا آمد. وی در سال 1350 وارد دانشگاه شد و در نهایت در رشته ی کارشناسی ارشد حسابداری فارق التحصیل گردید.
علی اکبر در سن 28 سالگی در مورخه ی هشتم دی ماه سال 1359 ، با لباس بسیجی در جبهه ی سوسنگرد، بال در بال ملائک گشود و پیکر پاکش در «باغ بهشت» همدان به امانت سپرده شد تا روزی که به همراه مولایش بازگردد.



از علی اکبر بادپا همدانی، وصیتنامه ای برجای مانده که تنها دو روز پیش از شهادتش به رشته ی تحریر درآمده است. متن کامل این وصیت نامه را پیش رو دارید. در بخشی از این وصیت نامه، شهید چنین نوشته شده: «با امام رضا (ع) هم شرط کردم که مهلتم تمام شد.»

متن کامل وصیت نامه ی بسیجی شهید »علی اکبر بادپا همدانی»:

بسم الله الرحمن الرحیم
التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنین. توبه 112
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیّا و اولاده حجج الله

اول این که شهادت مى دهم بر وحدانیت خدا و رسالت محمد (ص) فرستاده او و على و اولادش ائمه طاهرین علیهم السلام و آخرین آن ها حضرت مهدى(عج).
دیگر این که سفارش مى کنم شما را به تقوى و یاد خدا و راه خدا که به ترین راه هاست. راه سعادت است و اینکه دنیا را سبک شمارید و براى آخرت توشه بردارید که مهلت دنیا بسیار اندک است. من که نتوانستم در زندگی ام این راه را بروم، ولى آموختم که به ترین راه جاودانى همان است.
سفارش مى کنم شما را که وقت زندگى بسیار کم و حیف است که تلف شود و توشه اى براى آخرت از آن بر ندارید و حیف است در صحراى محشر بدون هیچ سرمایه اى وارد شوید. از خدا بخواهید هر آن به یاد او باشید که به ترین یار و انیس است. از خدا بخواهید آن چنان توانائى به شما بدهد که حافظ حدودش باشید. و شما را وصیت مى کنم بر این که:

1- در صورتی که بدن من انشاءالله شهید به دستتان افتاد حتی الامکان در همدان در کنار قبر پدرم مرا به خاک بسپارید زیرا در زندگى کمتر در کنارش بودم. مرا غریب دفن کنید که پیامبر (ص) این گونه دوست داشت و فرزندش حسین (ع) نیز چنین دفن شد.
2- براى پدرم بیشتر طلب آمرزش کنید که او مظلوم بود و مظلوم از دنیا رفت .
3- به مادرم بگویید که اولا از او متشکرم که من را این گونه تربیت نمود. او اولین کسى بود بعد از خدا که به من محبت داشت و مرا دوست مى داشت. گر چه نتوانستم ذره اى از زحماتش را جبران کنم لکن قصد داشتم از ایشان همراهى بیشترى نمایم، با امام رضا (ع) هم شرط کردم که مهلتم تمام شد. زمانی که براى جبهه عازم بودم خواستم براى خداحافظى نزد او روم که موفق نشدم، خواهرم از روى محبت تلفن کرد که برف است، نیا و من چون فرصت زیادى نداشتم نرفتم. در هر صورت براى همیشه از او خداحافظى مى کنم. از او مى خواهم اگر گریه می کند براى فرزندش نباشد براى کسى باشد از سپاه خدا که در مصاف با دشمن شهید شد. امیدوارم با جده اش فاطمه (س) محشور و از خدا بخواهد من هم با فرزندش حسین (ع) محشور شوم.
4- براى همسرم فاطمه هم جز بدى چیزى نداشت. او را در حالى رها کردم که گفت جز تو کسى را ندارم گو این که از او دلگیر شدم که چرا براى رفتن من به جبهه از خود علاقه و نشاط نشان نداد. لیکن تقصیر نداشت چون دیگر تنها نبودیم و فرزند کوچکى هم داشتیم از او مى خواهم براى من طلب آمرزش کند، من را ببخشد و موفق و سعادتمند باشد انشاءالله.
5- برادرم را می دانم که خود بهترین راه را انتخاب مى کند ولى از او مى خواهم دست از ولایت على (ع) و اولادش و امام زمان (ع) و نائبش برندارد که نگهدارى ایمان در آخر زمان بسیار سخت است. براى او هم کارى نکردم شاید فرصتى نشد. خدا او را توفیق دهد.
6- پدرم خواهرم زهرا را به من سپرد ولى افسوس که او را کمکى نکردم. امیدوارم خدا او را نصرت دهد تا در راهش قدم بردارد و سعادت دنیا و آخرت را براى ایشان مى خواهم. از او هم پوزش مى طلبم.
7- دخترم لیلا را به مادرش بسپارید زیرا خداوند از همین ابتدا بر او لطفى نمود و چنین مادرى به او عطا کرد و مطمئن هستم مادرش با کمک و نصرت خداوند او را سعادتمند مى کند انشاءالله.
8- در مورد فامیل همسرم مادرش بسیار زحمت براى من کشید او را خیلى دوست مى داشتم. اخلاق نیکوئى داشت. خواهران او نیز چنین بودند. براى بقیه فامیلش نیز سعادت در دنیا و آخرت را از خداوند خواستارم.
9- حق همسایگان آن طور که بود به جا نیاوردم. شاید تاثیر محیط بود شاید هم توفیق نداشتم. از آنها نیز خداحافظى و حلالیت بطلبید.
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا احزاب 23

والسلام
على اکبر بادپا همدانى
6/10/59

درباره جمله ی مزبور در وصیت نامه ی شهید، از سرکار خانم خامنه، همسر شهید پرسیده شد و ایشان این توضیحات را ارائه فرمود:

«در تابستان سال 59 سفری به مشهد داشتیم. در طول اقامتمان متوجه شدم علی اکبر،بعد از بازگشت از زیارت ،روی کاغذ مطالبی یادداشت می کند. آخرین باری که می خواستیم به زیارت برویم به من گفت اعمالی هست که در انجام آن در رابطه با خدا سهل انگاری می کنیم. از امام رضا(ع) بخواهیم که ما را یاری کند و پیمان ببندیم اگر در عرض یک سال، به انجام آن ها مقید باشیم، سال دیگر ما را نزد خودش بطلبد. بعد از جیبش کاغذی بیرون آورد و گفت من به نیت 14 معصوم 14مطلب نوشته ام و دلم می خواهد که با هم این عهد را با امام رضا(ع) ببندیم و شروع به خواندن کرد که این عهدنامه به این صورت است:

1- قرآن حداقل روزی 50 آیه

2- نمازحتی الامکان اول وقت

3- وفا به عهد به طور دقیق بدون خلف وعده

4- تضییع نکردن اوقات

5- نظم در کارها

6- روزه حداقل یک روز در هفته دوشنبه یا پنج شنبه

7- تنظیم حساب و کتاب، اسراف نکردن، محاسبه دقیق خمس و سهم امام

8- ایثار در جهت شهادت و سایر چیزها

9- محو کلیه آثار منافع شخصی و هر نوع پست و مقام

10- احتراز از گفتن شوخی های دروغی

11- همراهی بیشتر با مادر

12- دقت بیشتر در استفاده از اموال مستضعفین

13- انفاق به طور مرتب

14- امر به معروف و نهی از منکر با استفاده از آیات و روایات

در رابطه با عهدنامه، پیمان هشتم را به نیت امام هشتم(ع) نوشت شاید از آن جهت که امام (ع) زودتر از سایر پیمان­ها او را یاری کند و دیدیم که چه زود امام رضا (ع) او را به آرزویش.»


روحمان با یادش شاد

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/4/23:: 10:4 عصر     |     () نظر

ایرادی دارد یاران انقلاب بیشتر باشند؟

رئیس ساواک، حکم تبعید «سید علی خامنه‌ای» به ایرانشهر را بیستم آذرماه 1356 تصویب می‌کند. 8 روز بعد ایشان به همراه سه نظامی وارد ایرانشهر می‌شوند و به حجت‌الاسلام علی حجتی کرمانی، دیگر دوست تبعیدی خود می‌پیوندد. ایرانشهر با گرمای بالای 60 درجه‌ی تابستانی‌اش، مقصد خوبی برای تبعید‌ی‌های مخالف رژیم نبود. اما یکشنبه یازدهم تیر 1357 که مصادف با شب 27 رجب بود، هوا با روزهای دیگر فرق داشت. مردم ایرانشهر برای شرکت در جشن بعثت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله راهی مسجد آل رسول می‌شوند. نماز مغرب به امامت آیت‌الله خامنه‌ای اقامه می‌شود. به رکعت دوم که می‌رسند، صدایی عجیب شبیه کشیده شدن شاخه‌های درخت خرما روی زمین به گوش می‌رسد. چیزی نمی‌گذرد که سیل تمام ایرانشهر را فرا می‌گیرد. حادثه‌ای که پای آیت‌الله خامنه‌ای را به خانه‌های مردم برای کمک‌رسانی به آنان باز می‌کند و مایه‌ی شناخت بیشتر ایشان و مردم از یکدیگر می‌شود. به بهانه‌ی سالگرد وقوع این رویداد به سراغ آقای علی‌اصغر پورمحمدی که در آن سال‌ها به ایرانشهر رفت‌وآمد داشته رفتیم و از خاطراتش از زمان تبعید رهبر معظم انقلاب به ایرانشهر پرسیدیم.

* اولین آشنایی، منبرهای ماه رمضان
آشنایی ما با حضرت آقا به سال‌های 1346 و 1347 برمی‌گردد. در واقع ایشان در ماه مبارک رمضان به رفسنجان تشریف آوردند تا منبر بروند و در آن ماه رمضان مهمان ما بودند. دلیل آمدن ایشان به رفسنجان هم به آشنایی با پدر ما آشیخ‌عباس پورمحمدی در جریان کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان گناباد و کاخک و فردوس در جنوب خراسان برمی‌گشت. مردم رفسنجان به سرپرستی پدرم چند کامیون جنس برای مردم فردوس ‌فرستاده بودند و پدرم در آن‌جا با آقای خامنه‌ای آشنا ‌شدند. همان سال یا سال بعدش آقا باز به رفسنجان آمدند. بعد که رفت‌وآمدها بیشتر شد، ما هم به خانه‌ی ایشان در مشهد می‌رفتیم و آقا هم چند بار دیگر به رفسنجان آمدند.
در ایرانشهر سیل آمد و جشن و همه چیز ما را برد. آن سیل [...] ما را با وضع زندگى مردم بیشتر آشنا کرد. داخل کپرها و خانه‌ها رفتیم و وضع زندگى مردم را از نزدیک دیدیم. قبل از آن، چند ماه در ایرانشهر بودیم؛ اما ظاهر قضیه را مى‌دیدیم. مردم، ما را نمى‌شناختند و ما هم مردم را نمى‌شناختیم. (رهبر انقلاب، 1368/10/5)

خود رفسنجانی‌ها خیلی به منبر آقا علاقه داشتند. ایشان در دو نوبت در رفسنجان منبر رفتند. یکی از این سلسله سخنرانی‌ها در سال 1349 یا 1350 درباره‌ی امامت بود. بحث آقا درباره‌ی امامت این بود که ما ائمه‌ی بزرگوار را یک انسان 250 ساله می‌دانیم. این بحث‌ها این‌قدر جالب و جذاب بود که مردم نمی‌دانستند چقدر در این جلسه نشسته‌اند. من هم این بحث‌ها را ضبط کرده بودم که ساواک آمد و همه‌ی نوارها را برد.

* امرِ مادر
بار دوم که برای سخنرانی آمده بودند، سلسله سخنرانی‌های ایشان نیمه‌کاره ماند. دلیلش هم این بود که مادر ایشان از مشهد پیغام داد که یکی از برادران آقا را گرفتند و به آقا پیغام دادند که به مشهد بیایند. با این‌که دیگر اخوی‌های ایشان مشهد بودند، اما ایشان گفتند که مادر امر فرمودند و من باید به مشهد بروم. ایشان اهمیت بسیاری برای پدر و مادر قائل بودند. بارها به ما تذکر می‌دادند که شما وقتی با پدرتان راه می‌روید، باید پشت سر پدر راه بروید و احترام کنید. در مشهد هم که چند دفعه به خانه‌ی پدر ایشان رفتم، آقا دوزانو روبه‌روی پدرشان می‌نشستند و اخبار و اطلاعات داخل و خارج را به پدر می‌دادند. همه‌ی عالِمان مشهد یا خواص می‌دانستند که آقا هر روز ساعت 9 تا 10 خانه‌ی پدرشان هستند. همیشه به ما توصیه می‌کردند اگر می‌خواهید عاقبت‌بخیر شوید، باید بیش از حد به پدر و مادر احترام بگذارید.

در سال 1355 که برای ادامه‌ی تحصیل به دانشگاه مشهد آمدم، آقا یک تعارفی کردند که شما که جایی ندارید، بیایید خانه‌ی ما. ما هم ده روزی خانه‌ی ایشان ماندیم تا این‌که ایشان خواستند بروند تهران و من هم به مدرسه‌ی نواب مشهد رفتم.

* چه ایرادی دارد یاران انقلاب بیشتر باشند؟
وقتی ایشان را به ایرانشهر تبعید کردند، ما اولین بار بین دو ترم دانشگاه در بهمن 56 بود که با یکی دو نفر از هم‌دانشگاهی‌ها و دوستان به ایرانشهر آمدیم. یک کیف هم همراه‌مان بود که محتویات آن، اعلامیه‌های جدید و چند کتاب بود. یک پاسبانی دم در ایستاده بود و از ما پرسید: شما با کی کار دارید؟ گفتیم با آقای خامنه‌ای؛ گفت باید بروید شهربانی ابراز هویت شوید. کیف را از دیوار انداختیم درون خانه‌ی آقا و به سمت شهربانی رفتیم. در مسیر دیدیم که آقا و آقای هاشمی‌نژاد و آقای طبسی و آقای حجتی کرمانی و یک نفر دیگر به طرف خانه می‌آمدند که ما از روبه‌رو با آنها مواجه شدیم. ما حدود یک هفته‌ای مهمان آقا بودیم. سفر خیلی خوبی بود.

اما خدمت آقا که بودیم، یک سری اعلامیه‌های جدید هم برای ایشان آورده بودیم که ایشان هم دیدند. از جمله‌ی آنها، اعلامیه‌ها و کتاب‌هایی بود که گروه فرقان نوشته بودند و بعضی از سوره‌های قرآن را تفسیر کرده بودند. آقا تورقی کردند و از همان صفحه‌ی اول کتاب ایراد گرفتند. ایشان گفتند این‌ها هر کسی هستند، خیلی بی‌سواد هستند و از دین و اسلام چیزی نمی‌دانند. مثلاً گروه فرقان عبدالله بن اُبَی را با یک عبدالله دیگر اشتباه گرفته بود. خلاصه از همان صفحه‌ی اول چند ایراد گرفتند. اعلامیه‌ی گروه فرقان را هم خواندند که اعلامیه‌ی بدی بود. مثلاً در آن آمده بود که در مبارزه با رژیم، نمی‌شود که بازاری و روحانی و دانشجو و کسبه با هم متحد باشند، بلکه مبارزه مردان آبدیده می‌خواهد و این‌گونه مبارزه، مشت‌کوبیدن بر سِندان است. آقا اما گفتند که در این انقلاب هرچه یاران ما بیشتر باشد، این چه ایرادی دارد؟ چه کسی گفته که یک گروه خاصی باید باشند؟

البته آقا همیشه در جواب کسانی که معتقد بودند که در مبارزه، چپ و مسلمان نداریم و همه‌ی گروه‌های مبارز باید به هم بپیوندیم، مخالف بودند و می‌گفتند که راه‌ ما باید با گروه‌هایی مثل کمونیست‌ها جدا باشد و باید حریم‌ها حفظ شود. مثلاً من یک کتابی به نام مبانی علم اقتصاد از رفسنجان تهیه کرده بودم که جلد قرمزی هم داشت. این کتاب را به ایرانشهر بردم و به آقا دادم. آقا تورقی کردند و گفتند که این کتاب خلاصه‌ی «کاپیتال» مارکس است. آقا می‌گفتند راه ما جدا است. مکتب ما اسلام است و همیشه پرچم اسلام برای ما مهم‌تر است.

* کسی که گواهینامه ندارد ...
اما سفر دوم ما به ایرانشهر در نوروز سال بعد بود. هم برای دیدن پدرم که به زابل تبعید شده بود، به آن‌جا رفتیم و هم خدمت آقا رسیدیم. باد سردی هم می‌آمد. فکر کنم آقای راشد یزدی به تبعیدی‌های ایرانشهر اضافه شده بودند. آقای رحیمی خرم‌آبادی و موسوی شالی هم بودند.
در بیانیه‌ی فرقان آمده بود که در مبارزه با رژیم، نمی‌شود که بازاری و روحانی و دانشجو و کسبه با هم متحد باشند، بلکه مبارزه مردان آبدیده می‌خواهد و این‌گونه مبارزه، مشت‌کوبیدن بر سِندان است. آقا اما گفتند که چه کسی گفته که یک گروه خاصی باید باشند؟

سفر سوم ما به ایرانشهر از این قرار بود که با بعضی دوستان قرار گذاشتیم که به ایرانشهر، سراوان و از آن‌جا به پاکستان برویم. البته من در رفسنجان دستگیر شدم و یک ماه در زندان بودم. به واسطه‌ی این‌که پدر و مادر حضرت آقا وسایلی و از جمله نامه‌ای به من داده بودند که به آقا برسانم. یکی از اتهامات من این بود که رابط بین تبعیدی‌ها هستم. پس از آزادی، برای دیدن ابوی به سراوان رفتیم که آن‌جا خبر آوردند ایرانشهر سیل آمده است. به‌سرعت به ایرانشهر رفتیم.

سیل تقریباً 80 درصد از خانه‌ها را خراب کرده بود و حضرت آقا یک پایگاهی دایر کرده بودند به نام کمک به سیل‌زدگان در مسجد آل‌رسول ایرانشهر. از یزد توسط آیت‌الله صدوقی و از رفسنجان آرد فرستاده بودند. اولین کمکی که به مردم می‌کردیم، آرد بود. قرار بود که حضرت آقا با یک ماشین پژو 404 بروند و به وضعیت سیل‌زده‌ها رسیدگی کنند. به ما گفتند که چه کسی گواهینامه دارد؟ از آن جمع فقط من گواهینامه داشتم. آقا گفتند به غیر من که گواهینامه داشتم، کسی حق ندارد ماشین را براند. به همین دلیل، موقعی که ایشان نمی‌خواستند رانندگی کنند یا نبودند، من رانندگی می‌کردم. روز اول ما رفتیم خانه‌هایی که سیل زده بود. یک راهنمای محلی هم داشتیم. در کَپر‌ها به زبان بلوچی می‌پرسیدیم توی این خانه چند نفر زندگی می‌کنند؟ بر اساس میزان افراد، یک حواله داده می‌شد که خود آقا آن را امضا می‌کردند و تاریخ هم می‌زدند.

* در مسجدی مستقر شویم که اختلاف پیش نیاید
روز اول این کار را ایشان انجام دادند و از روز دوم قرار شد من ادامه بدهم. به اتفاق آقای راشد یزدی یا آقای رحیمی خرم‌آبادی دقیقاً از زمان طلوع آفتاب راه‌می‌افتادیم و تا حدود ساعت یازده شب مشغول بودیم. هر روز با یکی از روحانیون برای کمک‌رسانی می‌رفتیم تا بگوییم که این کمک‌رسانی را روحانیون انجام می‌دهند. خود آقا در حین گفت‌وگو با اهل تسنن بلوچ‌ها در کَپرهایشان تأکید می‌کردند که ما روحانیون مبارز و از طرفداران آیت‌الله خمینی هستیم. پایگاه ما هم مسجد آل‌رسول است. به دلیل این‌که اکثریت جمعیت ایرانشهر از اهل تسنن بودند، آقا تأکید داشتند که حتماً ما در مسجد آل‌رسول مستقر باشیم تا بحث شیعه و سنّی پیش‌نیاید. به‌طور کلی آقا از پیش از پیروزی انقلاب هم قائل به وحدت شیعه و سنّی و منادی این وحدت بودند و با تندروی‌ها مخالف بودند. می‌گفتند: ما نباید کاری کنیم که وهن دین و مذهب شود.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/22091/3.gif
                         سند ساواک درباره کمک‌رسانی به سیل‌زدگان ایرانشهر
چند روزی که از کمک‌رسانی به سیل‌زدگان ایرانشهر گذشت، با کمک‌هایی که از قم بیشتر توسط آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی، از یزد توسط آیت‌الله صدوقی، از کرمان و از رفسنجان شده بود، آرد و روغن و چای به مقدار زیادی انبار شده بود. به همین دلیل به آقا گفتیم که شما اجازه دهید به همه‌ی فقیرها کمک‌رسانی شود. با موافقت آقا شاید ده روز طول کشید که ما کل ایرانشهر را طبق آماری که وجود داشت، کمک‌رسانی کردیم. حتی به برخی شهرهای دیگری که فقیر در آن‌جا زیاد بود، نیز کمک رسید.

* جشن یک هفته‌ای ولادت پیامبر برای وحدت
در جریان کمک‌رسانی اگر ما یک بداخلاقی یا تندی می‌کردیم، ایشان می‌گفتند محبت کنید، ما مهمان این‌ها هستیم. خودشان این‌قدر به ایرانشهری‌ها محبت می‌کردند که علمای سنّی ایرانشهر، مولوی‌ها، معلمین ایرانشهر مرید آقا بودند.

نکته‌ی دیگر این‌که آقا به دلیل آشنایی و تسلط بر کتاب‌ها، تفاسیر، تاریخ، علم رجال اهل سنت و به‌خصوص به شعرای عرب‌زبان تسلط داشتند، با علمای اهل تسنن مراودات علمی هم داشتند. همچنین از دوران ایرانشهر به یاد دارم که آقا در ماه ربیع‌الأول به ما گفتند: اهل تسنن در این‌جا تولد حضرت رسول را دوازدهم ماه جشن می‌گیرند و ما شیعیان هفدهم. بعد آقا این بحث را مطرح کردند که خوب است ما در مسجد هم دوازدهم را جشن بگیریم و هم هفدهم را. بعد هم بحث شد که ما فاصله‌ی بین این دو روز را جشن بگیریم که این اتفاق هم افتاد. میلاد پیامبر را از شب دوازدهم تا روز هفدهم ربیع‌الأول جشن گرفتیم.
برچسب‌ها: حفظ وحدت؛ ایرانشهر؛

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/4/11:: 2:16 عصر     |     () نظر

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چگونه تدریس می کنند

 

 

 

 

 

از سال 1369 شمسی، درس خارج آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای آغاز شده و تا کنون ادامه دارد. جهاد، موسیقی، غیبت، قصاص و... از مباحثی است که تا کنون در درس خارج ایشان تدریس شده است. دکتر محسن اسماعیلی، رئیس دانشکده‌ی معارف اسلامی و حقوق دانشگاه امام صادق علیه‌السلام در نخستین دوره‌ی درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حضور داشته است. متن زیر، خاطرات و نکته‌هایی است که این عضو حقوقدان شورای نگهبان از چند و چون این درس‌ها بیان کرده است:

 

از ابتدای شروع درس خارج فقه آیت‌الله خامنه‌ای در سال 1369 -که با سالگرد شهادت امام صادق علیه‌السلام مصادف بود- توفیق حضور در این جلسات را داشته‌ام. آن روزها با توجه به این‌که مدت کوتاهی از رحلت امام خمینی رحمه‌الله گذشته بود، ایشان علی‌رغم همه‌ی مشغله‌ها، بدون وقفه این درس را شروع کردند. معمولاً فقها درس خارج فقه خودشان را از «کتاب‌الجهاد» شروع نمی‌کنند، اما ایشان این درس را از «کتاب‌الجهاد» شروع کردند. این موضوع کاملاً مرتبط با مسائل سیاسی، اجتماعی و نظامی است و بسیاری از مسائل مستحدثه را نیز شامل می‌شود.

 

ابتدا دو نکته را در جهت شناخت و معرفی هرچه بهتر چهره‌ی علمی و فقهی رهبر انقلاب اشاره کنم:

 

1. معمولاً شخصیت علمی‌‌ کسانی که مسئولیت‌های سیاسی و اجرایی را می‌پذیرند، تحت تأثیر شخصیت اجتماعی و سیاسی ‌‌ایشان قرار می‌گیرد و سنگینی سایه‌ی سیاست و امور اداری بر تمام جوانب زندگی آنان احساس می‌شود. حتی امام خمینی رحمه‌الله که سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، چند دهه استاد برجسته و شناخته‌شده‌ی حوزه‌ها بودند و در سطوح خارج، مجتهدان و مراجع بسیاری را تربیت کردند، شخصیت علمی و عرفانی‌شان پس از انقلاب تحت تأثیر مقام سیاسی و اجتماعی‌شان قرار ‌گرفت. رهبر معظم انقلاب هم همین‌طور هستند. یعنی از بُعد علمی و کارهای حوزوی ایشان کمتر سخنی به میان آمده است.

 

2. دانش رهبر انقلاب منحصر در علوم رسمی حوزه و به‌طور خاص فقه و اصول نبوده و نیست. ایشان علاوه‌بر دروس حوزوی مثل فقه و رجال که شناخته‌‌شده است، در دیگر علوم هم اطلاعات بسیار گسترده‌ای دارند. مثلاً در ادبیات و شعر، تاریخ اسلام، تاریخ غرب و تاریخ جهان و نه‌فقط به صورت «تاریخ نقلی»، بلکه به صورت «تاریخ تحلیلی» کار کرده‌اند.

 

جهاد ابتدایی جایز است

 

انتخاب موضوعات ایشان در درس‌های خارج، نشان‌دهنده‌ی دغدغه‌ی عمیقی است که ایشان نسبت به شرعی و فقهی بودن کامل اداره‌ی امور کشور دارند. مثلاً بحث جهاد از آن بحث‌هایی نیست که خیلی تفصیل یافته باشد. متأسفانه فقهای شیعه هیچ‌گاه متصدی امور سیاسی-اجتماعی نبودند ولذا طبیعتاً به مواردی مثل جهاد که جنبه‌های سیاسی-اجتماعی دارد، کمتر توجه شده‌ است.

 

رهبر انقلاب توجه ویژه‌ای به این موضوع داشتند. مثلاً یکی از مباحث مربوط به ولایت فقیه که در کتاب‌الجهاد هم آن را بحث می‌کنند، این است که آیا «جهاد ابتدایی» در زمان غیبت هم ممکن است؟ یعنی آیا جهاد ابتدایی مشروط به حضور امام معصوم علیه‌السلام است یا نه؟ این‌که هر فقیه عادلی می‌تواند این کار را انجام دهد، مخالفینی دارد. حتی امام رحمه‌الله که به ولایت مطلقه قائل بودند و در «کتاب‌البیع» و «تحریر‌الوسیله» تصریح کرده‌اند که ولیّ‌فقیه از تمام اختیارات حکومتی امام معصوم علیه‌السلام برخوردار است (مگر مواردی که استثناء شده باشد و دلیلی بر استثناء آن وجود داشته باشد) در کتاب تحریر‌الوسیله می‌فرمایند که یکی از موارد استثناء، جهاد ابتدایی است و در این‌ تأمل وجود دارد که فقیه در زمان غیبت بتواند «جهاد ابتدایی» بکند. از طرفی فقیه برجسته‌ای مثل مرحوم صاحب‌جواهر با جواز «جهاد ابتدایی» در زمان غیبت مخالف بوده و یکی از استدلال‌های مهم‌ ایشان عدم امکان وقوع این مسئله است. یعنی اصلاً چنین چیزی واقع نخواهد شد که فقیهی در زمان غیبت لشگر یا سلاح و تجهیزاتی داشته باشد و امکان جنگ و فرماندهی برای او پدید بیاید! اما به یاد دارم که رهبر انقلاب در همین درس خارج، این احتمال را رد کردند و با دلایلی اثبات کردند که جهاد ابتدایی در زمان غیبت و توسط فقیه عادل و باکفایت ممکن است و این را نظر أقوی ‌دانستند.

 

درس‌هایی مبتنی بر تحقیقات قبلی

 

یکی از خصوصیات درس آیت‌الله خامنه‌ای این است که از قبل، رئوس اصلی درس‌ها را می‌نویسند و من یادم هست که «کتاب‌الجهاد» را که درس می‌دادند، نوشته‌های خودشان همراهشان بود. به‌طور خاص یادم هست که در مباحث جهاد به مناسبتی ایشان بحث از صابئین کردند که آیا صابئین جزء اهل کتاب هستند یا نیستند؟ این از مباحث مشکله‌ی فقهی است. ایشان به‌طور بسیار مفصلی این بحث را مطرح کردند و این نشان از تسلط بر مبانی فقهی و تاریخی و مطالعات عمیق گذشته‌ی ایشان دارد.

 

نکته‌ی دیگر آن‌که درس‌های ایشان از یک پیوستگی معنی‌دار منطقی برخوردار است و ترتیب بحث‌های ایشان ابتکاری بوده است.

 

ایشان به کیفیت جهاد که رسیدند (فقها مبحثی دارند راجع به بحث کیفیت جهاد ‌و این‌که چه کارهایی در جهاد جایز است و چه کارهایی حرام) به بحث «إلقاء سمّ» در بلاد مشرکین پرداختند که بحث معروفی هم هست. در همان سال 1369 ایشان نظر خودشان را در بحث سلاح‌های هسته‌ای اعلام کردند و القاء سم در بلاد مسلمین و استفاده از سلاح‌های مخرب و کشنده‌ی شیمیایی و هسته‌ای را به دلایل فقهی دارای اشکال دانستند و همان موقع ادلّه‌ی فقها را کاملاً بررسی کردند و به عنوان یک نظر فقهی جدی و نه یک شعار سیاسی و اجتماعی آن را ارائه دادند. ما الان بعد از بیست سال ملاحظه می‌کنیم که ایشان دوباره بر همان مواضع تأکید دارند و هر وقت بحثی در این باره پیش آمده، ایشان تأکید فرموده‌اند که از دیدگاه فقهی و شرعی با مسأله‌ی سلاح‌های هسته‌ای مشکل داریم. این از جهت ثبات در تصمیم‌گیری‌های ایشان هم مهم است.

 

تفریع فروع و ارتباط‌های بدیع

 

نکته‌ی دیگری که در این زمینه وجود دارد، حاکمیت «فقه حکومتی» بر درس‌های ایشان بود. در واقع به دلیل همان انزوای تاریخی‌ای که بر فقهای شیعه تحمیل شده بود، در بیشتر موارد یک روحیه‌ی‌ فردگرایی بر فقه ما حاکم بود. فقه ما فقه فردگرا بود، ولی ایشان به دلیل روحیاتی که داشتند، با یک نگاه حکومتی و به صورت سیستماتیک فقه را می‌دیدند و از این جهت می‌توانستند بین فروع مختلف فقهی ارتباط‌های جالب و بدیعی را برقرار کنند. این خصیصه یک آموزش و نظریه‌ی خوبی برای مطالعه‌ی فقهی است که چگونه می‌شود تفسیر فقه با فقه کرد و با برقراری ارتباط میان فروع مختلف فقهی به نظریات جدید فقه حکومتی دست یافت؟

 

پایبندی به فقه جواهری

 

پایبندی ایشان به فقه جواهری بسیار جدی است. ایشان در مباحثی که ارائه می‌کنند و اظهار نظرها کاملاً مقیدند که به همان روش قدما بحث کنند. در واقع ایشان به فقه سنتی پایبند هستند و به سنّت اجتهاد تقید دارند. بعضی‌ها نظریات جدیدی را مطرح می‌کنند، اما نظرات آن‌ها از روحیه‌ی فقهی لازم برخوردار نیست. ایشان کاملاً به رعایت اصول و مبانی سنت اجتهاد پایبندی از خودشان نشان داده و تلاش می‌کنند که تمام نظریاتی که دارند، تنها در چهارچوب فقه جواهری ارائه شود.

 

 

 

البته ایشان بارها هم طلاب جوان را سفارش و نصیحت‌ کرده‌اند به این‌که در ارائه‌ی نظریات جدید شجاعت بیشتری از خودشان به خرج دهند. می‌گفتند شما طلبه‌های جوان حتماً در چهارچوب ضوابط و اصول شناخته‌شده‌ی فقط جواهری کار کنید، اما اگر در این چهارچوب فکر و تحقیق کردید، از ارائه‌ی نظر جدید إبایی نداشته باشید. حتی به خاطر دارم آن موقعی که قرار بود مجله‌ای به صورت فارسی منتشر شود و تحقیقات فقهی طلاب جوان را به زبان فارسی و به زبان جدید ارائه کند، بسیاری از دوستانی که در این زمینه مسئولیت داشتند و به دنبال راه‌انداختن این جریان بودند، نوعی نگرانی داشتند از این‌که چه واکنش‌هایی را در حوزه خواهند دید. رهبر معظم انقلاب اما سفارش می‌کردند که نگرانی نداشته باشید و از ایجاد چنین کرسی‌های آزاداندیشانه‌ای حمایت کردند تا شکل گرفت. ایشان می‌فرمودند که حالا شما خیال نکنید که هر نظری که می‌دهید، باید منجر به صدور فتوا شود. شما یک مطلبی را می‌گویید و نفرات بعدی می‌آیند و آن را نقد و تحلیل و تکمیل می‌کنند تا إن‌شاءالله در آینده بتواند مبنای صدور فتوا قرار بگیرد. این ترویج آزاداندیشی و نوگویی در عین تقید به ضوابط و اصول سنت شناخته‌شده‌ی اجتهاد از خصوصیات درس ایشان بود و جرأت اظهار نظر جدید را به شاگردانشان القا می‌کردند.

 

مبانی اجتهادی در علم رجال

 

از ویژگی‌های دیگر درس خارج فقه رهبر معظم انقلاب که کمتر به آن توجه می‌شود، «مبانی رجالی» ایشان است. انصافاً اجتهاد در رجال کمتر صورت می‌گیرد، ولی من این را در دروس ایشان دیده‌ام. یعنی کاملاً محرز است که ایشان در علم رجال متبحر بوده و دارای مبانی خاص هستند. به عنوان نمونه در بحث پذیرش یا عدم پذیرش اصحاب اجماع، قاعده‌ی مشهور (أجمعت العصابة على تصحیح ما یصحّ عنهم) یکی از مباحث دنباله‌دار علم رجال است، به این معنی که آیا حرف فلان‌شخص (لا یرسل و لا یسند الّا عن ثقة) را می‌پذیریم یا نه؟ و آیا توثیق او و روایت او کافی است یا نه؟ من مکرراً می‌دیدم که ایشان بر اساس مبانی کارشده‌ی علمی، اظهار نظر ثابتی راجع به اصحاب اجماع و برخی از کتب مورد بحث مثل جعفریات، اشعثیات و ... داشتند و معلوم بود که کار عمیق و جدی در این حوزه‌ها کرده‌اند و اظهار نظرهای روشنی در این زمینه داشتند.

 

 

 

تحول‌گرایی به عنوان یک الگو

 

نکته‌ی مهمی که روی آن تأکید دارم، توجه ایشان به «تحول در امور حوزه» است. اشاره کردم که ایشان در روش فقاهت خودشان کاملاً پایبند به گذشتگان هستند و از سنت اجتهاد جواهری تخطی نمی‌کنند، اما این به معنی عدم توجه به لزوم برخی تغییرات در شیوه‌ی تدریس و شیوه‌ی تحصیل در حوزه نیست. ایشان، هم نسبت به ویرایش و پیرایش کتب درسی نظر داشتند و هم در روش تحصیل و تدریس بارها اعلام کردند. انصافاً این تحولاتی هم که در مدیریت حوزه‌ی علمیه در این سال‌ها اتفاق افتاده است، عمدتاً ناشی از تأکیدات، رهنمودها و پیگیری‌های ایشان است و همین که حوزه دارای یک سیستم مدیریت مشخص شد و مراحل درسی و مراتب علمی مشخص پیدا کرد، از برکات توجه خاص ایشان به این مسائل است.

 

واکنش در برابر سؤالات و اشکالات

 

نوع تدریس ایشان نیز جالب توجه است. بالأخره ممکن است که در میانه‌ی درس کسی سؤالی بپرسد که چه‌بسا بی‌ربط و نابجا باشد. این موضوع همیشه در درس‌های حوزوی اتفاق می‌افتد. اتفاقاً یکی از جذاب‌ترین بخش‌های درس نیز همین‌جا است که استاد چه واکنشی از خود نشان می‌دهد. اولاً ایشان با سعه‌ی صدر کامل با نظر مخالف برخورد می‌کردند و با آرامش ویژه‌ای به سؤال‌کننده توجه می‌کردند که خود این موضوع جرأت سؤال‌کردن و انتقادکردن در درس را به انسان می‌داد. البته در این گفت‌وشنودهای طلبگی از مطایبه‌ها و شوخی‌هایی که در میان علما مرسوم است، زیاد صورت می‌گرفت و این خودش درس را باطراوت، شنیدنی و جذاب می‌کرد. یادم هست که یکی از دوستان در درس حاضر می‌شد اما معمولاً مطالعه‌نکرده سؤالاتی مطرح می‌کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به سؤالات پاسخ می‌دادند. چند بار که سؤالات رد و بدل می‌شد، به عنوان مزاح می‌گفتند: «حالا شما اجازه بدهید من آنچه را که مطالعه کردم بگویم و شما چیزی را که مطالعه نکردید باشد برای جلسه‌ی بعد.» یا به خاطر دارم که در موردی به یک نفر گفتند: «حالا شما به حرف‌هایی که من زدم فکر کنید، شاید خدا به دلتان انداخت که حرف حق را بپذیرید.» یا مثلاً کسی اگر یک حرف خیلی عجیب و غریبی پای درس می‌گفت که تا به حال فقها نگفته بودند و با موازین فقهی خیلی سازگار نبود، ایشان می‌گفتند: «اجماع همه‌ی فقها با فرمایشی که آقای فلانی داشتند، شکسته شد» و این‌طور درس را شیرین و جذاب‌تر می‌کنند.

 

 

 

توجه به مسائل اخلاقی

 

از دیگر نکات مهم دیگر، توجه ایشان به مسائل اخلاقی و معنوی است. معمولاً‌ درس ایشان با یک حدیث اخلاقی و یک موعظه یا نصیحت رفتاری شروع می‌شود. توجه ایشان به این مسأله بسیار مهم است. همیشه آغاز درس را به بیان تذکرات بسیار مهم اخلاقی و حوزوی اختصاص می‌دهند. فکر می‌کنم جمع‌آوری آن‌ها می‌تواند یک منشور طلبگی و حوزوی باشد.



 

شنبه سی ام دی 1391

   

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/3/19:: 11:16 صبح     |     () نظر

 به نام یزدان بهار آفرین سلام بر  گمنام سربازان حماسه ساز و درود بر ملتی و جهانی که به صلوات و لبیک و ارشاد مولی خود ولایت حی و حاذق و عادل و عالم و باقر و صافی و صادق و حلیم و جبار با مستمندان بی ضمیر و بی صفت و تهی

 

مانده از خیرات الملکوت شمس اشموس از طریقت النبیین و ولایت معصومین و اولاد منصوب گشته  همچو ثمر این شجره ربوبیت و المومنین   که در عصر اخری رخ بر ما نمایان داشت تا کند یاران موعود آخرالزمان ناجی عصر الاخر الزمان مهدی

مصطفی عج  و آن امام منظور و امام مصلح و کریم (حضرت آقا س )سید و شریف حاج علی حسینی خامنه ای {هستیم به فدای نیابت مطلق و مقرر بر وجود خیر آفرین و وجو مبارک و تعالی یافته ضمیر الهیش که پاسداری از حریم دیانت و

انسانیت و آزادگی بی مستعمرگر بی صفت در آینه تدبیر و

 

تعلیم وتقدیریست که خداوند در کتب آسمانی و به لسان آخرین رسول عالم باقی ممحد مصطفی س ختم و مبدا ش را بر ما گشود و زبان به طریق و طریق به حکمت و طریقت شجره طیبه و علمای بلافصل اعلم هر دهر و صده که معلوم

باعلمیتشان مصدوق اعلام

 

آن عصر و آن مکتب و دهر  بوده تا در این طریقت آخر زمان به شهود اعلام و شواهد عظمای الهی در نوع بیان و نوع تفسیر علما در ادوار و نشانه های همین طریقت اولی که به یقین و تعمل در احوال این گواه بر همه عریان می شود که هر روز

جبهه شیطان که خود

 

بر پایان غفلت تنیده شده خود که  بر ادوار و اجداد و سران و معلمان خویش تنها خواهششان از صاحب مکر و نفرین الهی خویش تعویق یوم الکیفرشان است و همین و آنها بهتر از ما در ادوار گذشته بر ناموس و دین و هویت ما حلال گشتند و

 

بهتر از ما ولی بی

 

حضور قلب هرچند چشم ظاهر و عقل ناکث شان چون در پی یافتن و رهایی از بند صاحب یعنی شیطان چون راه کوچه تنگ بربسته به روی محکوم به چه می گرردد ؟؟ خود دانسته و ما به آن اشارت میزنیم تا بدانی رفیق این همه لگام زدن بر

 

دین و آئین ما به ظاهر

 

و نبود و ناحق نشستن بر ید غفلت مردانی که افسوس همواره در تاریخ نشان داد که در همان دم که در باز دم خفه می شد لبیکشان با ولی حی معصوم و یا منصوب بر ید تقدیر و اعلمیت دهر الطریق که دیناری بر دینار دنیا افزون کنند و دین و

 

سجاده با هم

 

میدزدیدند و با یک درهم حق العمل بر شیاطین دهر خویش می فروختن هیچ بی آنکه ببینند بر اولاد خویش چه مصیبت و چه ننگ ها و بر دنیا و برزخ خویش جز نوکری و بدبختی و ظلمت آخرت به درک می داشتند  اما امروز طبق وعده الهی و به

 

یمن و برکت دلیل

 

خلقت بشریت و یمن و برکت و نوای امید بخشی که به برکت بقای مستحق بر قول یزدان و استحکام و جنم و تقاص بر رفعت و صلابت و یقین بر گفته کردگار خویش  ثمر شجره النبوه و امامت واکسیری که در جای جای این شجره اولی و اخری

 

خلقت از کوثر دو عالم

 

مکسر و اکسیر شده می گردد  و  این شهد اکسیریش را چه در غنچه و چه در ثمره اش  که گسترش بذر یقین در دل متقین جویای این اکسیر از ید مکسرین و ثلاله پاکش امام مصلح سید علی حسینیخامنه ای حفظ الله عنه (وهستیم به فدائه

 

او و ذریه نجیب و

 

مکرمش حاج آقا آیت الله سید مجتبی حسینی خامنه ای که همواره و در همه حال چه در زمان هدایت و رهنمود ولاییش در ابتدای انقلاب اسلامی و شروع و حضور خود و ذریه معلوم و موید ایشان با نامی مستعار در بدو الی ختم الجهاد گرم

 

علیه کفر زمان و چه از

 

زمانی که واجب شد ولایت عیان و نیابت بر امام عصر عج خویش را بر مردم اعلام و طریقت شروع و مبدا ولایتش را بر مردم و جهان تشنه ولی حی که ضمینه ساز ظهور و حضور حضرت ولی خاتم مهدی مصطفی عج گردد را با جهان تشنه ولایت

اعلام و مطقابلا

 

دیدیمو می بینیم و دشمنان دارند اثرات این بیداری اسلامی را اکنون با تمام خشم و اندوه نوکران فریفته خویش که قدر ظلمت و بی کرمی و جسارت را به جایی برسانند که حتی روزنه ای برای توبه و بازگشت با توجه به اینکه آنقدر دستشان

 

اغشته خون مسلمین و

 

مظلومین ظلم دیده و خیانت و نفاق و منارقینی که در بتن این حکومت اسلامی مبتنی و مبرهن و مقرر و پا برجا و شناخته شده با نام مبارک میمون ولایت حضرت آق {هستیم به فدایش)ظلم و ظالم را تمیز دادن و با علم به حقیقت به ولایت

 

وملت حیدری سرداده پ

 

شت و دوش آدوش ولی حی خویش زمینه آرای عصر موعود شدند و کفاری که با ایجاد تفرقه و تلاقی جهل خویش و مکر مستعمرگران و مستبدان و گدایانی که عمری آرزوی  امالی می گشتند که اربابان خود در ید خود برای تعویق این موعود می

 

گشتند و نمونه بارز آ

 

ن این زاهدان صوفی منظری هستند که مردم را فریب می دادند و می دهند که ما همان شاه نجات بخشیم و با دعایی که ما و طریقتی که طریقت گدایی(گدایان صوفی گنابادی و ودیگر صوفیان)که مفصل در این کارنامه پیشرو بدان پرداختیم قصد

 

دو روزی مقام و

 

سوءاستفاده از این جهل پیشروی آن جماعت رو دست خورده جاهل را در پی کارنامه معدومیت خویش بر رذایل و مکافات خویش علاوه بر گناه خود و مازاد کفاره گناه جاهلان طریق خویش را هم باید همره استاد فقید خویش شیطان بر دم و

 

هیزوم آتش جهنم

 

خویش به جای کاستن بی افزودند که افزودند و اما امروز به برکت ولی حی خود حضرت آقا حماسه ای دگر از نوع سیاسی و اقتصادی در پیش دیگر آزمونهای ما ملت ولایت محور است که شرط اول آن دو حماسه پیروزی در حماسه سیاسیست که

 

مقدمه ساز پ

 

یروزی در جبهه اقتصادی است که امروز و در این برهه داریم ره توشه سعود بر قله اقتدار و خودکفایی را در جهان مستظعف و جهان اسلام و خصوصا ملت همیشه سرافراز ولایت نشان ایران اسلامی که مبدا حرکت نوین و پایانی این حرکت موزون

 

با پیروزی انقلاب ت

 

وسط ملت ایران ولایت جو و به رهبری انقلاب اسلامی برای نیل به این هدف تالی و تعالی که شخص فقید امام خمینی رحمت الله علیه سکان این حرکت متعالی را بر ید گرفت و به پیروزی نشاند و در این چند دهه و 34 ساله شده ما در این

 

روزهای خود باوری

 

سیاسی و دینی و ولایت باورانه خود امروز داریم حماسه ای را خلق می کنیم که جهان هرگز چنین باوری را حتی در خواب  نمی انگاشت هرچند عاقبت را می دانستند ولی این پیروزی و موعود رعد و برق مانند را هم در تصور نمی پنداشتن

 

هرچند که بر اصل ولایت و ر

 

هبری امت اسلام و جهان مستظعف و ولایت دوست رئسای استبداد چون کانزیلا رایس و دیگر ستیزه گر با اصل و آئین الهی که ولایت سکان دار آن تاختم است اقرار به آن نموده و می کنند چه با رفتار چه با اشارت و چه با تسلیمی که در رفتار و

 

عکس العملهای آ

 

نها در این یک هفته باقی مانده به خلق حماسه ای که دنیا می داند از پیش سرانجامش را ولی دوستان دقت به جز جز فرمایشات حضرت آقا به عنوان ولی مطلق و حی مان بکنید اینبار جهاد را به حماسه از ما و بر ما خجسته بر شمردند و

 

اینبار هم با تجدید لبیک

 

خود به دنیا و مستظعفین جهان و ولایتمدارانی که در سرتا سر جهان چشم امید بر ما ملت نموده اند شاخه ها را به باغها و گلستانهایی تبدیل کنیم که انشاءالله خیزشهای پایانی ما تا غله سلابت و ایمان و ولایتمداری و هدفی که خدا از ما

 

برای سعادت ما در دنیا

 

و آخرت خواستار بوده است انشاءالله الرحمن برسیم و بگوییم رهبرم ولی جان و هستیم حضرت آقا سید و شریف ولی مصلح و وحیم حاج سید علی حسینی خامنه ای س ما لبیکیان حیدری تو تا پای حصول طریقت و آلام تو برای رهایی ما از

 

بند ظلمت و رضالت و ر

 

سیدن به خودکفایی که تو بر ما گشودی و ما برتو و آئین و اهل بیت و الرسول اعظمص این کشتی را به هدایت شما به صاحب موعود آخر الزمانش برای رسیدن به زمینه حضورش و در رکاب شما و جد شما و خاندان شما شهید طریق حق و

 

ولایت شویم انشا الله

 

خداوند از قصد و طریق و لبیک ما راضی و هخشنود و شما شافع و راضی از ما در قبل اهل بیت خویش و رسول الله جد اعظم خود در برابر درگاه عدل الهی از ما باشید./

 

                                                            رعد همی زند دهل، زنده شده است جزو وگل                            در دل شاخ و مغز گل ، بوی بهار می کشد

 

                                                          آنکه ضمیر   دانه   را دلیل میوه می کند                                      راز  دل درخت  را   بر سر دار    می کشد

 

                                                          لطف بهار بشکند رنج      خمار   باغ را                                       گرچه   جفای  وی   کنون سوی   خمار می کشد

 

وصل الله علی خیر خلقه و نور عرشه

 

افضل الانبیاء و المرسلین حبیبنا

 

و سیدنا و سندنا و شفیعنا

 

و مولانا محمد و علی و آله  و اصحابه

 

اجمعین برحمتک یا ارحم الرحمین

 

13پ3پ1392 هجری شمسی مقارن با روز دوشنبه هفت روز مانده به حماسه سیاسی ملت ایران زمین به ولایت ولی حی سد و شریف امام مصلح و کریم حاج علی حسینی خامنه ای (هستیم به فدایش)

 

والسلام استشهادی حضرت آقا شهید گمنام کیوان گیتی نژاد


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/3/13:: 12:27 عصر     |     () نظر

همکاری و هم پیمانی دراویش نعمت‌اللهی با ظلمه و طواغیت


نوشته شده توسط



رای دادن به این مورد
(0 آرا)

در مقاله‌ی قبل به مهم‌ترین دلایل بطلان فرقه‌ی نعمت اللهی گنابادی پرداختیم، در این مقاله به بررسی چگونگی همکاری و هم‌پیمانی دراویش نعمت‌اللهی با ظلمه و طواغیت خواهیم پرداخت.


سلسله‌ی دراویش نعمت اللهی به واسطه‌ی خوی و خصلت دنیا طلبانه، همواره به اشرافی‌گری و زندگی شاهانه متمایل بوده و با شاهان، شاهزادگان و زرسالاران همکار و هم پیمان بوده‌اند. اقطاب این سلسله از «شاه نعمت الله ولی» به بعد با لقب شاه خوانده می‌شدند و شاهانه زندگی می‌کردند و در بهره‌کشی از توده‌ی مردم هم‌دست طاغوت‌های زمان خود بوده‌اند؛ البته از «حسن بصری» تا «شیخ عبدالله یافعی» یعنی اقطاب قبل از شاه نعمت الله ولی، بدون استفاده از لقب شاهی همکار و هم‌دست طاغوت‌های زمان خود بوده‌اند. به طور کلی از اولین قطب این فرقه یعنی حسن بصری تا قطب فعلی که عضو نهضت آزادی است، همکار و هم‌پیمان مستکبرین و طواغیت می‌باشند. حسن بصری خادم و شریک امویان، مروانیان و قاضی القضات «حجاج بن یوسف» بود.

«سعادت علی شاه اصفهانی» دعاگوی «ظل السطان» بود و گنابادی‌ها در عصر «رضاخان» و «محمد رضا پهلوی» در برنامه‌های نیایش برای شاه پیش قدم بودند. شاه نعمت الله ولی به عنوان قطب الاقطاب فرقه، شاهانه زندگی می‌کرد و با پادشاهان ظالم «تیموری» و «هندی» رابطه‌ای صمیمانه داشت و به واسطه‌ی کمک آن‌ها به یکی از ثروتمندان بزرگ دوران تیموری مبدل شده بود.

بسیاری از سران دراویش نعمت اللهی نه تنها مردم را به ظلم پذیری و همکاری با طاغوت‌ها تشویق می‌کردند بلکه همواره به عنوان عوامل اجرایی ظلمه و جباران تاریخ مشغول به کار بوده‌اند و با کمال تأسف در دو قرن اخیر هم‌چون حمار بارکش یهود و نصاری و جریان شوم و استعماری فراماسونری بوده‌اند و بعضاً نظیر «صفی علی‌شاه» و «ظهیر الدوله» با تأسیس «بنیاد اخوت» در شمار لیدرها و رهبران ماسونی ایران قرار می‌گرفتند که در زیر به چند نفر از دانه درشت‌های آنان اشاره می‌کنیم.

حاج میرزا عباس(میرزا آغاسی)

«میرزا آغاسی»، «حاج میرزا عباس» یا «ملاعباس ایروانی» – که از جاسوسان روس و با یهودیان همدان رابطه‌ای بسیار صمیمی داشت – با پدرش از «ایروان» به «ماکو» کوچ کرد. وی در همدان پای درس «ملاعبدالصمد همدانی» به سلک دراویش نعمت اللهی درآمد. او فردی بسیار مشکوک است، حتی مورخین در نام پدر او متفق القول نیستند. «مهدی بامداد» در شرح حال رجال ایران او را فرزند «میرزا مسلم ایروانی» و در کتاب «میرزا اسدالله ساروی» فرزند «قاسم» و در کتاب «خاطرات و خطرات» تألیف «هدایت»، فرزند «میرزا سلیم» معرفی شده است. میرزا آغاسی مهره‌ای نفوذی از طرف حاکمان روسیه بود که به عنوان معلم فرزندان «عباس میرزا» توانست با کمک استعمارگران با حضور در زمان حیات 60 پسر «فتحعلی شاه»، نوه‌ی او را به پادشاهی برساند و طوری «محمد شاه» را تربیت کند که عظمت و کیان تمدن ایران را به باد دهد. در اثر دسائس دراویش نعمت اللهی به ویژه «میرزا آغاسی» و «صدر الممالک اردبیلی»، صدر اعظم دانشمند و مستقل محمد شاه یعنی «قائم مقام فراهانی» بیش از 8 ماه دوام نیاورد و به دست محمد شاه کشته شد.

 

و در کتاب «میرزا اسدالله ساروی» فرزند «قاسم» و در کتاب «خاطرات و خطرات» تألیف «هدایت»، فرزند «میرزا سلیم» معرفی شده است. میرزا آغاسی مهره‌ای نفوذی از طرف حاکمان روسیه بود که به عنوان معلم فرزندان «عباس میرزا» توانست با کمک استعمارگران با حضور در زمان حیات 60 پسر «فتحعلی شاه»، نوه‌ی او را به پادشاهی برساند و طوری «محمد شاه» را تربیت کند که عظمت و کیان تمدن ایران را به باد دهد. در اثر دسائس دراویش نعمت اللهی به ویژه «میرزا آغاسی» و «صدر الممالک اردبیلی»، صدر اعظم دانشمند و مستقل محمد شاه یعنی «قائم مقام فراهانی» بیش از 8 ماه دوام نیاورد و به دست محمد شاه کشته شد.

میرزا یکی از بزرگان و مالکان ایران بود که در مدت 14 سال صدارت، صاحب 1438 قریه، بلوک و مزرعه گردید و در این 14 سال، فقرای زالو صفت نعمت اللهی هم نظیر «مست علی‌شاه»، «رحمت علی‌شاه»، «صدر الممالک اردبیلی» و سایر مشایخ نعمت اللهی شاهانه زندگی می‌کردند. بعد از این که محمد شاه مرد، کار میرزا آغاسی هم از رونق افتاد و عازم عتبات عالیات شد و در سال 1265ه.ق. در سن 68 سالگی مرد. او مدعی دروغینی بود که خرافات و آداب و رسوم تصوف را بسیار رونق داد و توسل به علوم غریبه و رابطه با اجنه و ارواح خبیثه را در مکتب یهودیان آموخت.

رضاقلی خان سراج الملک اصفهانی


«رضاقلی خان سراج الملک اصفهانی» فرزند «میرزا عباس ایروانی» هم‌چون همشهری خود میرزا آغاسی از دراویش نعمت اللهی و از مریدان خاص «میرزا محمد کاظم اصفهانی» (سعادت علی‌شاه) و پس از او مرید «ملاسلطان گنابادی» شد. او هر سال بابت عشریه و به عنوان هدیه مبالغ زیادی برای ملاسلطان می‌فرستاد. تنها یکی از منشیان سراج الملک به نام «میرزا حسین» سالانه 500 تومان برای ملاسلطان به گناباد می‌فرستاد. «کیوان قزوینی» در رازگشا می‌نویسد: «ملاسلطان که روزی به نان شب محتاج[1] بود، در اواخر عمر صاحب ثروتی فوق انتظار شد.»

سراج الملک معاون و همه کاره‌ی دستگاه «مسعود میرزا» (ظل السلطان) بود و در تمام مظالم و جنایات او شریک بود. او در سال 1299ه.ق. از طرف «ناصرالدین» شاه به لقب سراج الملکی رسید. سراج الملک به علت رابطه‌ی بسیار صمیمی با ظل السلطان به ذخایر مالی ظل السلطان دسترسی آسانی داشت و از تقویت نفوذ دراویش نعمت اللهی و رسیدگی مالی به آنان دریغ نمی‌نمود.

علی‌خان دولوی قاجار (ظهیر الدوله)

«علی‌خان دولوی قاجار» فرزند «ناصرخان قاجار» است که پس از پدر خود لقب او یعنی «ظهیر الدوله» را تصاحب نمود و چون داماد ناصر الدین شاه بود، وزیر دربار شد. او فردی متجدد و نسبت به شرع مقدس بی‌قید، ولی در فرقه‌ی نعمت اللهی جزو مشایخ و اقطاب بسیار فعال بود. او با کمک صفی علی‌شاه درویشی را به جریان شوم فراماسونری گره زد و «بنیاد اخوت» را تأسیس کرد. ظهیر الدوله به قدری نسبت به فرقه‌ی نعمت اللهیه تعصب داشت که زن و فرزندان خود را عضو این فرقه و بنیاد اخوت نمود.

 

این قطب خود خوانده‌ی نعمت اللهی که پس از صفی علی‌شاه با نام طریقتی «صفاعلی» قطب فرقه شد به قدری بی‌غیرت و متجدد بود که عکس همسرش «فروغ الدوله» بدون حجاب و با لباس درویشی در آن دوران منتشر شد. ظهیر الدوله و مرادش صفی علی‌شاه هر دو از جاسوسان و مهره‌های دولت استعماری انگلستان بوده و رابطه‌ی بسیار صمیمی با فرقه‌ی اسماعیلیه و کمپانی هند شرقی داشتند. این دو قطب نعمت اللهی به واسطه‌ی ارتباط گسترده با استعمار خارجی و استبداد داخلی جزو ثروتمند‌ترین صوفیان به حساب می‌آمدند.

عبدالحسین تیمورتاش

«عبدالحسین خان» (تیمور تاش) فرزند «کریم دادخان بجنوردی» متولد 1258 شمسی از دراویش نعمت اللهی و فردی دایم الخمر و عیاش بود که در اوایل سلطنت رضاخان نفر دوم مملکت به حساب می‌آمد و در تثبیت رضاخان نقش اساسی داشت. او بسیار عیاش و دایم الخمر بود. وی فردی بی‌دین، حرام خوار و سارق بیت المال بود که در جلسات محاکمه‌ی او صحبت از اختلاس مبالغ کلان و جاسوسی برای دولت روسیه مطرح شد. وی تحصیلات خود را در روسیه و اروپا تکمیل کرد و در سال 1312 شمسی توسط همان جلاد و دیکتاتوری که خود پرورش داده بود در زندان مسموم و معدوم گردید. «سالمان پتروسکی» سفیر روس می‌گوید:

«من از آخر و عاقبت او به واسطه عیاشی و زن بارگی و قمار و میگساری می‌ترسم.»

او فردی بسیار خشن و جلاد بود که در اواخر قاجاریه و در کنار رضاخان مرتکب جنایاتی بی‌شمار گردید و اموال کلانی که از بیت المال اختلاس نموده بود، صرف تقویت فرقه‌ی ضاله‌ی نعمت اللهی می‌نمود. علاوه بر کارگزاران فاسد و حرام خوار حکومت‌های قاجاریه و پهلوی بعضی از اشرار غارت‌گر و یاغی نظیر «نایب حسین کاشی» و فرزندش «ماشا الله خان» نیز از سرسپردگان فرقه‌ی نعمت اللهی گنابادی بودند و از عجایب روزگار آن است که ماشا الله خان که مرید ملاعلی (نور علی‌شاه) بود، وی را در کاشان مسموم و با کالسکه روانه‌ی تهران نمود. پس از صدارت میرزا آغاسی تعداد زیادی از دراویش نعمت اللهی در دستگاه حکومتی نفوذ نموده و با اختلاس از بیت المال در تقویت این فرقه‌ی منحرف فعال بودند.

تمام شاخه‌های سلسله‌ی نعمت اللهی با علمای اصولی و مراجع تقلید مخالف بودند ولی فرقه‌ی نعمت اللهی گنابادی هم‌چون بابی‌ها و بهایی‌ها با علمای ‌اصولی کینه توزانه‌تر برخورد می‌کردند. آن‌ها در دوران پهلوی به طور کامل در اختیار رضاخان و محمدرضا بودند. به نحوی که «نعمت الله نصیری» رییس جلاد ساواک از اعضای همین فرقه بود. دراویش گنابادی به دستور «رضا علی‌شاه» در کوران انقلاب اسلامی برضد حضرت امام خمینی راهپیمایی کردند به همین علت در شهر گناباد هم فاقد محبوبیت بودند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز قطب این فرقه (رضا علی‌شاه) چند ماه فراری بود تا این که با وساطت بعضی دوباره در جامعه ظاهر شد. امام خمینی در اوایل انقلاب به واسطه‌ی همکاری این فرقه با طاغوت حاضر نشد با دراویش گنابادی ملاقات نماید.

ارتشبد نعمت الله نصیری

ارتشبد «نعمت‌الله نصیری» فرزند «محمد نصیری» (عمید الممالک)، متولد 1289، سومین رییس ساواک در زمان «محمدرضا پهلوی» بود. وی در خلال کودتای 28 مرداد، محاصره‌ی خانه‌ی «محمد صادق» و ابلاغ فرمان محمدرضاپهلوی مبنی بر عزل او از نخست وزیری را برعهده داشت‌. نصیری از اعضا و حامیان فرقه‌ی نعمت اللهی گنابادی بود. رضا علی‌شاه، مقارن پیروزی انقلاب اسلامی با کمک ارتشبد نصیری و ساواک جهنمی چنان رعبی در دل مردم مظلوم بیدخت ایجاد کرده بود که جرأت شکایت از مظالم دراویش گنابادی را نداشتند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به همکاری‌های رضا علی شاه با دربار و حمایت‌های نصیری رییس ساواک که عضوی از این فرقه بود و ظلم‌هایی که به مردم بیدخت روا داشته شد. قطب فرقه از بیدخت فرار کرده و به تهران آمد. عده‌ای از مردم بیدخت از نامبرده شکایت کردند که مقداری از زمین‌ها و اموالشان را پس گرفتند.

 

نصیری 4 روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 26 بهمن 1357 توسط دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و اعدام گردید. ولی دوست صمیمی وی یعنی رضا علی‌شاه (قطب فرقه‌ی گنابادی) با وساطت بعضی نیروهای ملی مذهبی به صحنه بازگشت و فعالیت‌های تبلیغی خود را ادامه داد. در دوران محمد رضا پهلوی دراویش نعمت اللهی گنابادی رابطه‌ای بسیار صمیمی با دربار پهلوی داشتند. «صالح علی‌شاه» و فرزندش «رضا علی‌شاه» به قدری مورد محبت طاغوت پهلوی بودند که در بیدخت به دیدن آن‌ها می‌رفت. عکس زیر مربوط به دیدار محمد رضا پهلوی و همسرش با دراویش گنابادی در بیدخت می‌باشد.

صالح علی‌شاه با رژیم منحوس پهلوی رابطه‌ای بسیار صمیمی داشت و در اتمام ساختمان مزار سلطانی و آبادانی بیدخت از کمک‌های بی دریغ دربار پهلوی برخوردار بود. به عنوان نمونه در سال 1325ه.ش. به موجب تصویب نامه‌ی هیأت وزیران، املاک موقوفه‌ی فرقه‌ی گنابادی در بیدخت و سراسر کشور از پرداخت حق الثبت و مالیات معاف گردید. استخدام بعضی دراویش گنابادی در وزارت کشور و سازمان اوقاف با توصیه‌ی تیمسار سرتیپ «علی پرورش» و تیمسار «نعمت الله نصیری» رییس ساواک شاه موجب تسهیل دست اندازی سران این فرقه به اموال عمومی و املاک موقوفه گردید. وزرای کشور در انتصاب مسؤولین اجرایی گناباد و بیدخت بی‌مشورت وی اقدام نمی‌کردند. او هر سال در مزار سلطانی مراسم نیایش برای سلامتی شاه و خانواده‌اش برگزار می‌کرد و با ساواک جهنمی همکاری گسترده‌ای داشت که عکس‌های دیدار او با محمد رضا در بیدخت موجود است.

پی‏ نوشت‏ها:

[1] . کیوان در کتاب رازگشا شرح مفصلی از یتیمی، بیچارگی و فقر ملاسلطان و کارگری او در مزارع تریاک و نوکری او برای عمویش و بی سوادی او تا 17 سالگی آورده که خوانندگان محترم می‌توانند به صفحات 190 تا 200 کتب مذکور مراجعه کنند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/3/11:: 11:28 صبح     |     () نظر
 

احکام تقلید - مرجعیت و رهبرى‏

س 52: در صورت تعارض فتواى ولى امر مسلمین با فتواى مرجعى در مسائل سیاسى، اجتماعى و فرهنگى وظیفه شرعى مسلمانان چیست؟ آیا معیارى براى تفکیک احکام صادره از طرف مراجع تقلید و ولى فقیه وجود دارد؟ مثلاً اگر نظر مرجع تقلید با نظر ولى فقیه در مسأله موسیقى اختلاف داشته باشد، متابعت از کدامیک از آنان واجب و مجزى است؟ به‌طور کلى احکام حکومتى که در آن نظر ولى فقیه بر فتواى مراجع تقلید برترى دارد، کدام است؟

ج: در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامى و امورى که به عموم مسلمانان ارتباط دارد، نظر ولى امر مسلمین باید اطاعت شود. ولى در مسائل فردى محض، هر مکلفى باید از فتواى مرجع تقلیدش پیروى نماید.

س 53: همان‌گونه که مطّلع هستید در اصول فقه از مسأله‏اى تحت عنوان «اجتهاد متجزّى» بحث مى‏شود، آیا اقدام امام خمینى(قدّس‏سرّه) در تفکیک مرجعیت و رهبرى، گامى در تحقق تجزّى در اجتهاد محسوب نمى‏شود؟

ج: تفکیک بین رهبرى ولى فقیه و مرجعیت تقلید، ربطى به مسأله تجزّى در اجتهاد ندارد.

س 54: اگر مقلد یکى از مراجع باشم و در این حال ولى امر مسلمین اعلان جنگ یا جهاد بر ضد کفّار ظالم نماید و مرجع تقلید من اجازه شرکت در جنگ را ندهد، آیا ملزم به رعایت نظر وى هستم؟

ج: در مسائل عمومى جامعه اسلامى که یکى از آنها دفاع از اسلام و مسلمین بر ضد کفّار و مستکبران متجاوز است، اطاعت از حکم ولى امر مسلمین واجب است.

س 55: حکم یا فتواى ولى امر مسلمانان تا چه حد قابل اجرا مى‏باشد؟ و در صورت تعارض با رأى مرجع تقلید اعلم، کدامیک مقدم است؟

ج: اطاعت از حکم ولى فقیه بر همگان واجب است و فتواى مرجع تقلید نمى‏تواند با آن معارضه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/3/9:: 10:56 صبح     |     () نظر

شعار اقتصادی هاشمی سوژه طنز کیهان شد54

کیهان در ستون گفت و شنود خود نوشت:

گفت: یک سایت وابسته به اپوزیسیون نوشته است مردم شعار هاشمی برای مقابله با گرانی‌ها و سر و سامان دادن به اقتصاد کشور را باور نمی‌کنند.
گفتم: حرف حساب زده ولی نگفته چرا؟!
گفت: نوشته است؛ هاشمی در میان مردم به حمایت از سرمایه‌داران و مانور تجمل معروف است و در دوران ریاست جمهوری خود کمترین توجهی به مردم محروم و فقیر نداشته است.
گفتم: شاید تصور می‌کند که مردم آن دوران را فراموش کرده‌اند.
گفت: خب! مردم می‌گویند این چه نامزد طرفدار محرومان است که آمریکا و اروپا و شیوخ عیاش عرب و کلان سرمایه‌داران از او حمایت می‌کنند؟! مگر قرار است آمریکایی‌ها به جای او برنامه‌ریزی کنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو جلوی یک تاکسی را گرفت و گفت؛ 2 نفر تجریش! راننده گفت؛ ولی تو که یک نفر هستی و یارو گفت؛ مگه خودت نمیای؟!

/


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/2/31:: 12:38 عصر     |     () نظر

دراویش گنابادی جاپای بهائیت می گذارند


نوشته شده توسط



رای دادن به این مورد
(5 آرا)
عبدالبهاء و نورعلی تابندهعبدالبهاء و نورعلی تابندهصوفیه نت

صلح عمومی و محکمه کبرای بین المللی یازدهمین اصل فرقه بهائیت است که امروزه توسط فرقه دراویش گنابادی منتشر می شود.


عباس افندی فرزند ارشد بهاءالله بنیانگذار بهائیت در مورد صلح عمومی اینگونه می گوید:" تا صلح عمومی بلند نگردد و محکمه کبرای عالم انسانی تشکیل نشود و جمیع امور ما بالاختلاف دول و ملل در آن محکمه قطع و فصل نکردد؛ عالم آفرینش آسایش نیابد.

همچنین اموری که مورد اختلاف دول و ملل است، دران محکمه حل و فصل شود تا کار به جنگ و جدال نیانجامد و جهان به ماتم نوجوانان خود دچار نشود. در این حالت صلح عمومی تحقق یابد.

نمایندگان دولتها و ملتها که در این محکمه جمع می شوند باید قطع نظر از ملیت، خود را نماینده حقیقی نوع بشر دانند."

نورعلی تابنده قطب فرقه دراویش گنابادی نیز در اظهارات مشابهی درباره صلح عمومی می گوید:"در دوران اخیر بسیاری از بزرگان و رهبران جهان متوجه این مطلب شده اند. چنانکه پاپ فقید ژان پل دوم که انسانی دانا و متوجه این نکات بود بعد از مدت ها اختلاف بین فرق مسیحی، به بیت المقدس رفت و با بزرگان ارتدکس نیز ملاقات کرد. پیروان ادیان در عین اینکه هیچ کدام نباید از اعتقادات دینی خود دست بردارند، باید به اعتقادات دینی دیگران هم احترام بگذارند و همچنین باید با هم نحوه ای همکاری اجتماعی داشته باشند بدون اینکه عقاید خویش را ترک کنند و یا حتی تخفیف بدهد و این مطلب باید در ذهن همه متدینان وارد بشود. خوشبختانه در عرفان اسلامی همواره این مساله مورد توجه بوده و عارفان مسلمان با پیروان دیگر ادیان معاشرت داشتند و به آنها احترام می‌گذاردند. و کتب عرفانی نیز موید صدق این کلام است.

وی در ادامه در بین نظریه جدایی دین از سیاست دقیقا همانند نظر عباس افندی که می گوید "نمایندگان دولتها و ملتها که در این محکمه جمع می شوند باید قطع نظر از ملیت، خود را نماینده حقیقی نوع بشر دانند" می گوید: بزرگان ادیان باید سعی کنند اعتقادات دینی از سیطره سیاست دور بشود و آلت دست هیچ یک از افکار و آرای مختلف سیاسی قرار نگیرند. البته انسان ها آزادند خودشان روش سیاسی و اجتماعی مورد قبول خویش را انتخاب کنند و از جنبه اعتقادی به یکی از ادیان الهی، متدین باشند ولی اینکه کسانی احساسات دینی را در هر قومی و هر ملتی تحریک کنند و از آن استفاده کنند، چنانکه این امر امروزه در عالم سیاست متداول است، امر خطرناکی است که هم اعتقادات مردم را خراب می‌کند و هم امکان آن انتخاب اصلح را در اعتقادات برای مردم باقی نمی گذارد و حاصلش این است که جنگ بین پیروان ادیان را بیشتر می‌کند. به این جهت است که کار بنیاد هماهنگی دینی بسیار ضروری است و صلح جهانی هم امکانی است برای این قبلی بنیادها که به جستجو و انتخاب اصلح ادامه دهند."

 

همان طور که از سخنان بزرگان دو فرقه بهائیت و صوفیه برداشت می شود، هر دو فرقه، طرفدار صلح کل هستند و به دنبال ایجاد یک حکومت اسلامی نبوده و تنها به یک دادگاه بی طرفی که فقط مانع جنگ شود اکتفا می کنند و به نقل از خانم زازار نورانی سخنگوی دراویش گنابادی در مصاحبه با سایت درداخل ایران در تفسیر صلح عمومی از نظر دراویش اینگونه ادعا می کند: ما باید با کناره گیری از سیاست و حکومت تنها در یک جا برویم به نماز و عبادت بپردازیم.

در این باره باید گفت این تفکر و طرزفکر از نظر اسلام کاملا باطل است هر چند در بیان و عمل دراویش گنابادی پارادوکس های فراوانی در این حوزه وجود دارد. از طرفی خداوند در رابطه با حکومت جهانی و صلح عمومی در قرآن اینگونه میگوید: نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین(سوره مبارکه قصص آیه 5) یعنی :و اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم و آنها را پیشوایان و وارثین روی زمین قرار دهیم. حال متوجه می شویم که صلح کل اسلام، یا اشاعه دین خود در کل جهان با کنار آمدن و طرفداری از ملت های منحرف دیگر سازگاری ندارد.

 

مرتبط:

» دولتمردان وقتی در مورد صلح حرف می زنند قطعا دروغ می گویید

» دراویش فرقه ضد امنیت اجتماعی کشور + سند

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • (0 آرا)

    شهرام پازوکی و مصطفی آزمایش؟

    نقطه آغاز فعالیتهای سیاسی شهرام پازوکی از دورانی شروع شد که سرویس اطلاعاتی فرانسه تلاش کرد (مانند سرویسهای انگلستان و اسرائیل که با فرقه ضاله بهائییت در ارتباط بودند)ارتباط رسمی و تشکیلاتی با فرقه گنابادی برقرار کند.این وظیفه مهم به عهده مصطفی آزمایش بود که از سالها قبل فعالیت پنهان خود را با آن سرویس برقرار و حتی در شهر دیجون امکانات و تسهیلاتی از طرف دولت فرانسه برای وی در نظر گرفته شده بود.

    آزمایش فعالیتهای وسیعی را برای جذب برخی افراد فرقه آغاز کرد و مهره ای که بیشترین روابط را با آزمایش برقرار کرد کسی نبود جز شهرام پازوکی.

    رفت و آمد های پازوکی به فرانسه آغاز شد و سفرهای فراوانی را با کمک آزمایش به فرانسه انجام داد.

    کم کم تخلیه اطلاعاتی شروع شد و خواسته یا ناخواسته اطلاعات فراوانی توسط پازوکی به آزمایش منتقل شد.

    فعالیتهای به ظاهر علمی نیز افزایش یافت و نقطه مشترک فعالیت هردو فصلنامه عرفان ایران بود.

    از سال 1384 به بعد فعالیتهای پازوکی افزایش چشمگیری یافت و معمولا مصطفی آزمایش در برنامه ها و مصاحبه های خود مطالبی را منتشر نمود که به راحتی با کنار گذاشتن آنها مشخص می شد توسط چه کسی برای آزمایش ارسال می شود.

    اما خطای فاحش مصطفی آزمایش زمانی بود که در نامه یکماه پیش خود به احمد شهید نماینده به اصطلاح حقوق بشر نسبت به اخراج اساتیدی از مراکزی مانند دانشگاه ادیان و مذاهب قم و موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه اظهار نگرانی کرد که دقیقا شهرام پازوکی در هردو مرکز عضو و اطلاعات آنها را داشت.اتفاقا نوک پیکان حملات نیز به سمت حجت الاسلام خسروپناه نشانه رفت.

    مصطفی آزمایش به احمد شهید نوشت:

    علاوه براین با تجدید سازمان مراکز پژوهشی "مطالعات ادیان" در قم و نیز "انجمن پژوهش حکمت و فلسفه" در تهران و اخراج اساتید صاحبنام از این مرکز و انتصاب آخوندهای کم سن و سال و بیسواد مانند "عبدالحسین خسروپناه" این مراکز را کانون مغزشویی توده های بی اطلاع و متعصب بسیجی قرار داده اند.

    و روشن تر از همه با دفاع مستقیم از دوست و همکار خود گفت:از سه هفته قبل آقای صالح پازوکی را در حین خدمت سربازی دستگیر و زندانی کرده اند و خانواده ایشان را زیر فشار شدید قرار داده اند. پدر ایشان آقای دکتر شهرام پازوکی از اساتید صاحب نام فلسفه و عرفان در سطح بین المللی میباشند.

     


    کلمات کلیدی:


    نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 92/2/25:: 11:52 عصر     |     () نظر
    <   <<   16   17   18   19   20   >>   >