سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مایه توانگری خردمند، حکمتش و مایه عزّت وی قناعتش باشد . [امام علی علیه السلام]
ولی امر مسلمین جهان امام مطلق سید علی س
پیوندها
لحظه های آبی
upturn یعنی تغییر مطلوب
در سایه سار ولایت
گل رازقی

منتظر ظهور
فرصت ها
فانوس عشق
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
بندیر
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
سلام
شقایقهای کالپوش
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
کلبه بصیرت
*تنهایی من*
بلوچستان
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
دنیای آسان
اشک شور
نگارستان خیال
هواداران همای پرواز
نغمه ی عاشقی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنی
حبیبی حسین
سرچشمـه فصـاحت و بلاغت
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
امامزاده میر عبداله بزناباد
بـــــــــاغ آرزوهــــــــــا = Garden of Dreams
صراط مستقیم
برترین لحظه ها
سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید
هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر
مقبلی جیرفتی
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
کربلا
عشق مشعلدار
سارا احمدی
.: شهر عشق :.
پیامنمای جامع
دلـتنگــ همیـشـگـــــــــی
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
شهادت به روز
بنده ی ناچیز خدا
سلام آقاجان
محمدمبین احسانی نیا
*bad boy*
سرزمین رویا
گوناگون
فرمانده آسمانی من
پرستاری 91
مرام و معرفت
جاده خاکی عشق
من.تو.خدا
سربازی در مسیر
دل شکســــته
♥ღ تنــــهایــــی من ღ♥
دل نوشته
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
من و اریکان
تبیان
عشق
قــلــب هــای آبــی انــاری
ترخون
زیبا ترین وبلاگ
علمدار بصیر
مشکات نور الله
در آغوش خدا
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
پسران علوی - دختران فاطمی
sajadb.tk
تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل
عمارمیاندواب
مهاجر
جیغ بنفش در ساعت 25
مردود
profosor
دهکده کوچک ما
گروه اینترنتی جرقه داتکو
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
دختر و پسرای ایرونی
متین
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
*(: دنـیــــای مـــــــن :) *
آتیه سازان اهواز
دهکده علم و فناوری
شادِ شاد
کشکول
چی کار؟
عشق پاک
دوستانه
باران نامه
« « عاشقی » »
شخصی
نمی دونم بخدا موندم
کشاورزی نوین
تینا!!!!
باکری میاندوآب
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
محبین
یک عاشقانه ی ساده برای من......
::₪ °اینجا همه چی در همه° ₪ ::
خنده بازار 2
دخت خورشید
به رنگ آبی
عـــــــــــاشــــــــقانــــــــــــه هــا
دلو بزن به دریا
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
بهار عشق
دل شکسته
*(حرفهای نگفته)*
حرفهایی ازجنس بهشت
تجربه های مربی کوچک
آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل
شادی ، تفریح ، پیامک
تینا
♥ღردپای عشق♥ღ
Chamran University Accounting Association
مقاله های تربیتی
عزیز دل
به نام خالق عشق
فــردا
سکوت عاری از صداست.
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
vagte raftan
*...بانو...*
مسعود رضانژاد فهادان
از یک انسان
جک
کمپین حمایت از باقری لنکرانی
فــــــــــــــــــــ ر یـــــــــــ ا د
صداقت
جوجو
بازی
چیزهای جالب
جالب انگیزناک
آسمان آبی
نوجوونی از خودتون
اتاق دلتنگی
سه ثانیه سکوت
هزاره
جوک و خنده
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
sindrela
آشنای غریب
آخرین منجی
شخصی
عشق بی انتها
من هیچم
حدائق ذات بهجة
پسران جوان
والفجر8
کافه ترانزیــــــــت
____نازیانه_____
معماری نوین
شهدای کوهسرخ(مکی)
کد تقلب کرک و ترینر بازی ها
حکمت
عاشقانه
کلاه بافتنی
bakhtiyari20
بروزترین ها
اشرافیت و دنیاطلبی امری مذموم و موجب برهم خوردن نظم اجتماعی است، از جانب مسئولین، روحانیت و... ناپذیرفته‌تر است، چراکه علاوه بر الگوگیری مردم، اشرافیت مسئولین از بیت‌المال صورت می‌گیرد. باید در جهت زهد علوی تلاش کرد و ساده زیستی عامل مقاومت و استقامت است. مسئولین باید مردمی باشند و در سطح مردم زندگی کنند تا آلوده دنیا نشده و توانایی خدمت به مردم داشته باشند. مسئولین باید به‌صورت مستقیم و بی‌واسطه آثار برنامه‌ها را دیده و با مردم ارتباط داشته باشند. اصلاح الگوی مصرف برای مردم و مسئولین ضروری است.
 
محرومین و مستضعفین باید موردتوجه و اولویت همه‌ی برنامه‌های کشور قرار بگیرند و تلاش شود تا علاوه بر کمک به آنان، موانعی که عامل استضعاف آن‌هاست برطرف شود.
 
تبعیض در عرصه‌های مختلف نظیر اجرای قانون، بهره‌مندی از امکانات، عدم وجود امنیت برای همه، عدم شایسته‌سالاری در مسئولیت‌ها و... باید کنار گذاشته شود. مسئولین بر اساس شایستگی‌های تقوا، اخلاص، توانمندی و... انتخاب شوند.
 
فساد مسئله مهمی است که باید عوامل تحقق آن از بین بروند. باید با ثروت‌های بادآورده مقابله کرد. در برخورد با فساد باید قاطعیت صورت بگیرد و نهادهای مسئول نظارت، پیگیری و بازرسی با دقت عمل کنند. مبارزه کنندگان با فساد باید پاک‌دست باشند و مبارزه با فساد نباید سیاسی، باندی و گروهی شود. علاوه بر سوءاستفاده‌ها، انضباط مالی و عدم اسراف در بیت‌المال باید موردتوجه باشد. گره خوردن قدرت سیاسی با فساد اقتصادی مسئله‌ی بسیار خطرناکی است که باید با آن مقابله‌ی جدی و قاطع صورت بگیرد.
 
مردم در مراجعه به قوه‌ی قضاییه باید احساس امنیت کنند و مقابله با فساد نباید جنجالی باشد. اطلاع‌رسانی و آموزش درست به مردم صورت بگیرد
 
گفتمان‌سازی، مطالبه‌گری و پاسخ‌خواهی مردم از مسئولین جزء راهکارهای بسط عدالت است که دانشجویان دراین‌بین نقش ویژه‌ای دارند. هیچ فرد و مجموعه‌ای به هیچ بهانه‌ای نظیر انتساب به رهبری نمی‌تواند از پاسخ‌گویی در این زمینه فرار کند و خود رهبری هم از این چارچوب خارج نیست. عدالت‌خواهان باید مراقب باشند تا قانون‌دانان قانون‌شکن نتوانند علیه آن‌ها اقدام انجام دهند.
 
عدالت مقدم بر پیشرفت است، هدف از تولید ثروت عدالت‌گستری است و توسعه‌ای که به عدالت نینجامد و موجب شکاف طبقاتی شود نپذیرفتنی است. عدالت منهای پیشرفت هم توزیع عادلانه‌ی فقر است، باید عدالت و پیشرفت باهم دنبال شوند، اما اگر جایی به تزاحم رسیدیم که تحقق هر دو امکان‌پذیر نبود، عدالت بر پیشرفت مقدم گرفته می‌شود. آزادی هم در چارچوب عدالت تحقق‌پذیر است وگرنه به سیطره‌ی منافع صاحبان قدرت و ثروت بر بقیه می‌انجامد. عدالت باید با عقلانیت و معنویت همراه باشد.
 
3.آزادی، جمهوریت و وحدت
 
در گفتمان رهبر انقلاب، آزادی یک مسئله‌ی الهی و تکوینی است، انسان اساساً مختار آفریده‌شده اما در این دنیا آزادی هم دادنی است، هم گرفتنی هم آموختنی. آزادی در این چارچوب عرصه‌های مختلف درونی و بیرونی را شامل می‌شود. آزادی از همه‌ی قیدوبندها و اسارت‌هاست که در بعد درونی هواهای نفسانی، رذایل اخلاقی، خرافات و جهالت‌ها، تعصب‌های جاهلانه، کج‌فکری‌ها، سنت‌های طاغوتی را در برگرفته و در بعد بیرونی آن ابعاد مختلف فردی و اجتماعی دارد. آزادی از قیدوبند طاغوت‌ها، مستکبرین، زورگویان و... است. فقدان آزادی درونی است که زمینه‌ی فقدان آزادی بیرونی را فراهم می‌کند.
 
در نگاه ایشان، آزادی مطلق ناممکن و در معنای هرج‌ومرج است، پس آزادی حد دارد. در جامعه‌ی اسلامی ارزش‌های معنوی، حدود اخلاقی و به فساد نکشیدن جامعه، حفظ مصالح عمومی جامعه و حکومت اسلامی، چارچوب‌های پذیرفته‌شده‌ی جامعه یا حقوق جامعه و افراد دیگر آزادی را محدود می‌کند. علاوه بر این حدود، موانعی نیز سر راه آزادی هست، بعضی از این موانع درونی است مثل هوس‌ها بعضی بیرونی است که قدرت‌ها، سنت‌های غلط، هوس‌ها، فرهنگ‌های غلط را شامل می‌شود که در بالا از آن سخن گفتیم.

 

آزادی غربی در حقیقت انسان را در حصار تمنیات خود و دیگران گرفتار کرده است. فلسفه‌ی آزادی غربی تمنیات و خواست‌هاست، اما در چنین نظامی آنچه درنهایت تأمین‌کننده است خواست افراد نیست بلکه خواست اصحاب قدرت و ثروت و کمپانی‌دارهاست که همه‌چیز را سامان می‌دهد. غرب به مدعیات خودش در باب آزادی و حقوق بشر هم عمل نمی‌کند و آزادی استفاده‌ی ابزاری می‌کند.
 
یکی از مهم‌ترین عرصه‌های آزادی، آزادی بیان است و کرسی‌های آزاداندیشی محلی جدی برای طرح و نقد دیدگاه‌های مختلف در حوزه‌های عمیق معرفتی، بینات انقلاب اسلامی، جریان‌های فکری، سیاسی و عرصه‌ی علمی است.
 
با ایجاد آزادی از قدرت سیاسی داخلی و خارجی در قالب حکومت دینی فرصت برای تحقق عدالت، پیشرفت، معنویت و... محقق می‌شود؛ اما آزادی در چارچوب عدالت معنا می‌یابد. بدون عدالت، آزادی افراد به‌وسیله‌ی باندهای قدرت و ثروت نظیر کشورهای غربی جهت‌دهی می‌شود.
 
پس می‌شود از نگاه ایشان استنتاج کرد، در تزاحم بین عدالت و آزادی اولویت با عدالت است. این تزاحم به معنای فدا کردن آزادی برای عدالت مانند تفکرات مارکسیستی نیست بلکه چون آزادی و عدالت خود هدف میانی برای تحقق هدف نهایی یعنی معنویت و تربیت انسان هستند که در تفکر دینی تکویناً آزاد و مختار آفریده‌شده و باید حق انتخاب داشته باشد، این تزاحم به معنای فدا کردن آزادی به‌پای عدالت نظیر دیکتاتوری پرولتاریا (کارگران شهری) که در تفکر مارکسیستی هست نیست.
 
انتقاد و پرسشگری از مسئولین کشور از رهبری تا لایه‌های پایین حکومت آزاد است؛ اما باید بااطلاع از مسئله، بدون قضاوت، بدون تخریب، بدون برهم زدن نظم عمومی باشد و موجب پر کردن پازل دشمن نشود. باید در کنار نقاط منفی به نقاط مثبت و واقعیات هم توجه کرد و به نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید نگاه جامع داشت. در کنار این باید از مسئولین حمایت کرد و به آن‌ها برای تحقق وعده‌هایشان فرصت داد.
 
از سوی دیگر در نگاه رهبر انقلاب، مردم دارای کرامت هستند. انقلاب با حضور آن‌ها درصحنه پیروز شده و هویت مردمی انقلاب اسلامی در عرصه‌های مختلف نظیر راهپیمایی، انتخابات، بحران‌های نظام مثل 1378/4/23 و 1388/10/9 و ... خود را نشان داده است. مردم صاحبان اصلی انقلاب هستند.
 
کارهای کشور هرگاه با حضور مردم انجام‌شده نظیر جنگ، جهاد سازندگی و... موفق شده است. جمهوریت یک پدیده دینی است و ضرورت دارد ضمن هدایت‌گری و سیاست‌گذاری حکومت کارها به‌ویژه در حوزه‌ی اقتصاد به دست مردم انجام شود. اولین و مهم‌ترین گام در یک حرکت اسلامی تبیین و آگاه‌سازی مردم است که این کار باید به‌وسیله خواص و نخبگان (کسانی که زودتر از بقیه می‌فهمند و توانایی تحلیل و به حرکت درآوردن بقیه را دارند) اجرا شود. بر این اساس ایشان الگوی مردم‌سالاری دینی را در قبال ایده مردم‌سالاری مطرح می‌نمایند.
 
انتخابات یکی از مهم‌ترین عرصه‌های مردم‌سالاری دینی است. افراد باید بر اساس صلاحیت وارد صحنه شوند و رقابت بدون تخریب، اسراف، دادن وعده دروغ، برهم زدن نظم کشور و... انجام دهند. هر فرد خود باید تلاش کند فرد اصلح را تشخیص دهد، صحت انتخابات به انتخاب آگاهانه‌ی مردم است، اما افراد می‌توانند به افراد امین و صالح برای مشورت رجوع کنند. انتخابات غربی برخلاف نظام اسلامی آلوده به پول، دروغ، بی‌اخلاقی، فریب و... است.
 
به‌غیراز انتخاب فرد اصلح، مشارکت حداکثری نیز مهم است. فردای انتخابات، فارغ از برنده و بازنده، باید فضای برادری برقرار باشد و دولت و مجلس، هویت سیاسی و جناحی پیدا نکنند. اصل حضور مردم در انتخابات مهم است و حضور حداکثری در کنار تلاش برای انتخاب اصلح اهمیت دارد و مصداق وفاداری به‌نظام و انقلاب است.
 
در این چارچوب ایشان مخالف تحزب نیستند و خودشان نیز در ابتدای انقلاب درراه افتادن تشکل‌هایی مثل حزب جمهوری نقش محوری داشتند؛ اما به تحزب بدبین‌اند و تکالب بر سر قدرت سیاسی آن‌هم بدون ارائه چارچوب مشخص فکری را رد می‌کنند و با جناح‌بندی سیاسی موجود کشور موافق نیستند.
 
معتقدند کشور، بیشتر از مشاجرات سیاسی، نیاز به پرداختن به مسائل مردم و مسائل مربوط به رشد کشور دارد. مسئولین نباید وقت خود را که باید تمام‌وقت متعلق به مردم باشد، صرف بازی‌های حزبی و سیاسی کنند. گروه‌های سیاسی کشور باید به اصول انقلاب، اسلام، امام، ولایت‌فقیه و قانون اساسی ملتزم باشند و خط و مرز خود را با جریان‌های بیگانه مشخص کنند.
 
 باید به جبهه‌بندی خودی و غیرخودی و عدم همراهی با دشمن توجه کرد. در جامعه اسلامی افراد میزان مختلفی از خلوص دارند، باید با جریان‌های به دنبال برهم زدن نظم عمومی، مخالف آرمان‌های انقلاب، همراه با دشمن و... مرزبندی کرد، گرچه این افراد تا زمانی که به قوانین پایبندند از حقوق شهروندی بهره‌مندند؛ اما دراین‌بین به‌جای تأکید صرف بر بیرون کردن افراد با خلوص کم باید تلاش کرد میزان انسان‌های خالص افزایش بیابد.
 

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 94/3/23:: 1:18 عصر     |     () نظر

 

شناسه خبر : 23744

 

94/3/22 - 12:06 2015-6-12 12:06:43

 

 

 


دوره رهبری مقام معظم رهبری که اهم مباحث ایشان را دربر دارد، مواردی ثابت و مناسبتی را در برگرفته است. گذشته از سال اول رهبری ایشان که جلسات متعدد بیعت مسئولین و اقشار مختلف مردم، صدور احکام و پاسخ به تبریک‌ها و... کلید خورد، ایشان در سال‌های بعد مدل سامان‌یافته‌تری را در پی گرفته‌اند که تا امروز ادامه دارد.

«عوام و خواص» در گفتمان رهبری

دوره رهبری مقام معظم رهبری که اهم مباحث ایشان را دربر دارد، مواردی ثابت و مناسبتی را در برگرفته است. گذشته از سال اول رهبری ایشان که جلسات متعدد بیعت مسئولین و اقشار مختلف مردم، صدور احکام و پاسخ به تبریک‌ها و... کلید خورد، ایشان در سال‌های بعد مدل سامان‌یافته‌تری را در پی گرفته‌اند که تا امروز ادامه دارد.

به گزارش حزب الله سایبر ، مهم‌ترین گام در یک حرکت اسلامی تبیین و آگاه‌سازی مردم است که این کار باید به‌وسیله خواص و نخبگان (کسانی که زودتر از بقیه می‌فهمند و توانایی تحلیل و به حرکت درآوردن بقیه را دارند) اجرا شود.

کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، پیام برای چهلم و اولین سالگرد امام که با عناوینی نظیر دکترین جمهوری اسلامی، معارف انقلاب و... منتشرشده، پیام بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی، سخنرانی عبرت‌های عاشورا در 22/4/1371، سخنرانی عوام و خواص در 20/3/1375، مکتب امام در 1389/3/14، مانیفست جنبش دانشجویی در 1378/9/1، نهضت علمی و جنبش نرم‌افزاری در دانشگاه صنعتی امیرکبیر 22/12/1379، مانیفست آزادی در دانشگاه تربیت مدرس 1377/6/12، سیرت انقلاب در دانشگاه علم و صنعت 24/9/1387، پیام هشت ماده‌ای مبارزه با مفاسد اقتصادی 1380/2/10، پیام به جنبش دانشجویی برای پیگیری عدالت 1381/8/6، منشور آزاداندیشی 16/11/1381، پیام و تبیین سیاست‌های اقتصاد مقاومتی 1390/12/20 و 1390/11/29، سخنرانی در اجلاس بیداری اسلامی، سخنرانی در اجلاس بیداری اسلامی 1390/6/26 و 1389/11/15 حمایت از بیداری اسلامی و کنفرانس فلسطین، اصلاح حوزه در 1374/9/13، سخنرانی‌ها در سلسله جلسات اندیشه‌های راهبردی و...
 
ویژگی‌های خاص شخصی امام خامنه‌ای
 

رهبری دوره‌ی خود را محدود به خویش ندیده بر شانه‌های پیشگامان حرکت اسلامی ایستاده است. از بعضی از آن‌ها مانند امام راحل(س)، نواب و شهید مطهری تأثیر جدی پذیرفته است و از بعضی نظیر سید قطب را در موضوعاتی نظیر اسلامی اجتماعی استفاده کرده است. به‌صورت نمونه ایشان اشاره می‌کنند که اولین جرقه‌های انقلابی به‌وسیله‌ی نواب در ایشان شعله‌ور شده یا به خود شهید مطهری اعلام می‌کنند که باوجود عدم استفاده‌ی مستقیم از بحث‌های ایشان، خود را شاگرد ایشان دانسته و حدود بیست سال آثار ایشان را مطالعه کرده‌اند.

گفتمان رهبر انقلاب اسلامی
 
بازشناسی گفتمان رهبر انقلاب اسلامی امری است که متضمن بحث‌های طولانی است. لذا در این بحث که صرفاً قصد آن باز کردن بابی به بررسی این گفتمان است، دو کار انجام می‌دهیم. یکسری ویژگی‌های کلی بر گفتمان رهبری را برمی‌شماریم و در گام بعد نگاهی اجمالی به بعضی از عناصر اصلی گفتمان ایشان می‌اندازیم.
 
بررسی بعضی عناصر محوری گفتمان رهبر انقلاب
 
بررسی گفتمان ایشان مسئله‌ای طولانی و زمان‌بر است؛ اما اجمالا برای باز شدن باب بازخوانی ایشان مناسبت است بعضی از این موارد آن‌هم به‌صورت گذرا موردبحث قرار بگیرد. عنصر اصلی و اساسی (و به تعبیر تحلیل گفتمان دال مرکزی) گفتمان رهبر انقلاب، اسلام ناب است که چون گذرا در طول متن به آن اشاره‌ی شد بر عناصر دیگر در گفتمان ایشان تمرکز می‌کنیم:
 
1.استقلال
 
استقلال به‌عنوان شعار اول انقلاب اسلامی، یکی از عناصر محوری گفتمان رهبر انقلاب است. ایشان استقلال و دوگانه مستضعف/ مستکبر امام خمینی را بسته به شرایط جدید دهه 70 در قالب دوگانه سلطه‌گر/سلطه‌پذیر بازآرایی کردند و عنوان سلطه‌ستیز را برای نفی وضع موجود طرح کردند.
 
در این چارچوب قدرت‌های سلطه‌گری در دنیا هستند که به دنبال سلطه یافتن و تحمیل اراده‌ی خود بر دیگران هستند. این سلطه ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی دارد. سلطه‌ی اقتصادی، فرهنگی و علمی زمینه‌ساز سلطه‌ی سیاسی است. برای رهایی از سلطه‌ی بیگانگان باید به قدرت دست‌یافت. بر این مبنا باید آسیب‌پذیری‌هایی که موجب سلطه بیگانه می‌شود، رفع کرد. در همین چارچوب خودباوری و خودکفایی مطرح می‌شود.
 
باید تلاش کرد تا تأثیرگذاری طرف خارجی بر اراده‌ی ما از بین برود. نهضت علمی و دست یافتن به اقتدار با علم، از بین بردن آسیب‌پذیری‌های اقتصاد در قالب اقتصاد مقاومتی، خدمت مسئولین به مردم، وحدت و مقابله با تهاجم فرهنگی مهم‌ترین چارچوب‌های این مقابله است. نظام سلطه تنها کشورها نیستند، پشت آن‌ها کارتل‌ها و تراست‌های بزرگ اقتصادی هستند که قدرت‌های سیاسی منافع آن‌ها را تأمین می‌کنند.
 

آمریکا به‌عنوان شیطان بزرگ و رأس نظام سلطه، مهم‌ترین عنصری است که نظام اسلامی در حال چالش با اوست. روابط خصمانه‌ی آمریکا با ملت ایران، حمایت از رژیم پهلوی و رژیم اشغالگر قدس، غارت سرمایه‌های ایران قبل و بعد از انقلاب، حمایت از معارضین جمهوری اسلامی، داشتن روحیه‌ی قلدری، فاجعه‌آفرینی برای منطقه و دنیا و... مهم‌ترین چالش‌هایی است که این رابطه‌ی خصمانه و گرگ‌ومیش را شکل داده است.

این رابطه، خطرناک و بی‌نتیجه است و گفتگو با او بی‌نفع و پرضرر. شرط تغییر این وضعیت نیز تغییر این وضعیت از جانب آمریکا، پایان دادن به روابط خصمانه، دادن حقوق ملت ایران، جبران آسیب‌های وارد کرده به کشور، پایان دادن به حمایت از معارضین نظام، پایان دادن به حمایت از رژیم اشغالگر قدس و کنار گذاشتن روحیه‌ی قلدری است.
 
در این چارچوب مذاکره با آمریکا بی‌نفع و پرضرر است و آمریکا با طرح مداوم مذاکره به دنبال از بین بردن وجهه‌ی مقاومت ملت ایران، اختلاف اندازی در داخل کشور، باز کردن باب دخالت در امور داخلی کشور و... است.
 
رژیم اشغالگر قدس به‌عنوان دست آمریکا و نظام سلطه در منطقه، موجود نامشروعی است که نظام اسلامی و امت اسلامی با آن مخالف است. باید از مبارزان فلسطینی، لبنانی و سوری در برابر آن حمایت کرد و هر کس دیگری نیز که با اسرائیل مقابله کند، موردحمایت ملت ایران است. راه‌حل مسئله فلسطین از دل مبارزه‌ی مسلحانه و درنهایت برگزاری انتخابات از فلسطینیان ساکن در سرزمین اشغالی و سراسر دنیا می‌گذرد.
 
ملت‌های مسلمان باید به معارضه‌ی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی با رژیم صهیونیستی بپردازند. فلسطین مسئله اصلی جهان اسلام است. مقاومت فلسطینی به‌ویژه در غزه نشان داده که با مقاومت می‌توان به پیروزی رسید و دل بستن به تعامل صرف، بی‌فایده است.
 
این نگاه برخلاف جریاناتی که معارضه‌ی خود را صرفاً با بعد معرفتی غرب، نزاع با مدرنیته از طرف و به‌عنوان نماینده‌ی سنت، نزاع با بعضی شاخه‌های شجره‌ی فاسد غرب و... می‌دانند، نزاع خود را با سلطه‌گری و مسائل عینی این رویکرد سامان می‌دهد. در بعد معرفتی با قطع ارتباط با وحی و مبانی سکولاریستی و اومانیستی غرب مخالف است، اما درعین‌حال از دستاوردهای علمی، فکری و... غرب استفاده و به تعبیر ایشان حتی شاگردی می‌کند.
 
البته این استفاده با گزینشگری فعال همراه است و در چارچوب مبانی دینی، فقه، اخلاق، عقاید و... صورت می‌پذیرد. البته در علوم انسانی این رویکرد، به تهذیب علوم انسانی موجود اکتفا نمی‌کند و بر اساس مبانی دینی و با نظر به اقتضائات بومی جامعه ایران به دنبال تأسیس علوم انسانی است. این استفاده از دستاوردهای دیگران به‌صورت وصله کردن و التقاط نیست، حتی اگر قالبی مثل جمهوریت که در غرب موجود است در نظام اسلامی پذیرفته می‌شود، با رجوع به مبانی و برگرفته از مواردی مثل بیعت در اندیشه‌ی دینی صورت می‌پذیرد.
 
نظام اسلامی با نظام سلطه معارض است، زیر بار اراده نظام سلطه نمی‌رود، اما در سیاست خارجی با همه کشورها به‌جز استثنائاتی مثل اسرائیل روابط مبتنی بر احترام متقابل برقرار می‌کند. اگر رابطه با آمریکا قطع و با بعضی کشورهای دیگر نظیر انگلیس خبیث با چالش همراه است مبتنی بر سلطه و استکبار طرف مقابل است.
 
سیاست خارجی از اصول عزت (و غیرت)، حکمت (سنجیده بودن) و مصلحت (توجه به مصالح واقعی) تبعیت می‌کند. جمهوری اسلامی باید تلاش کند تا به روابط گسترده با ملت‌های مسلمان و مستضعف دنیا و هم‌چنین روابط مبتنی بر احترام متقابل با سایر کشورها اقدام کند. ما نیازی به مستکبرین نداریم و باروحیه‌ی خودباوری و ما می‌توانیم، می‌توان کشور خود را اداره کرد.
 
وحدت اسلامی به‌عنوان آرمانی دینی و انقلابی موردتوجه ایشان است. ایشان با اشاره به نقشه‌ی ابرقدرت‌ها برای اختلاف اختلاف‌اندازی بین جهان اسلام به وحدت حول نفی توهین به مقدسات، مشترکات جهان اسلام و مقابله با نظام سلطه و مشخصاً مسئله فلسطین فرامی‌خواند.
 

به حمایت جمهوری اسلامی از حرکت‌های اسلامی تأکید کرده و نگاهشان ناظر به شکل‌گیری تمدن اسلامی و مقابله با نظام سلطه است. این اتحاد به معنای کنار گذاشتن تفاوت‌ها نیست که باید در جلسات علمی به آن‌ها رسیدگی شود، بلکه حرکت جمعی حول مشترکات امت اسلامی برای دفاع از اسلام و مقابله با مستکبرین است..عدالت

عدالت هم حوزه‌ی فردی و هم حوزه‌ی اجتماعی دارد. مشروعیت نظام و مسئولین وابسته به مقابله با فقر، فساد، تبعیض و عدالت‌خواهی است. مردم در نظام اسلامی باید عدالت اجتماعی را در ابعاد مختلف به‌صورت عینی احساس کنند. جمهوری اسلامی وظیفه دارد برای مقابله با انواع مختلف بی‌عدالتی گام بردارد. سیاست‌های مختلف و برنامه‌ها بر اساس عدالت تنظیم شود و هر پدیده ضد عدالت مورد مطالبه و سؤال واقع شود. عدالت شاخص می‌خواهد تا قابل‌سنجش شود.
 

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 94/3/23:: 1:17 عصر     |     () نظر

ولایتولایتولایتولایتولایتنوه امام خمینی ره همچو رهبر انقلاب جمهوری اسلامی ایران باید سادگی و معرفت و شایستگی و سادگی در عین توجیخ زیبایی و مشیت را باید از امام مصلح ولی حی و مطلق ما سیدنا و شریفنا و قاعدنا و عاقلنا و عادلنا ابالمصطفی حاج علی حسینی خامنه ای هستی کیوان به فدایش می دید و گزینه انتخاب ازلی ولایت ایشان را لذت می برد جایی که سخن حکومتی در میان است هشدار هیچ ابر قدرتی جلودار ان حکم نیست و باید اجرا شود اقا دارند رسد می کنند و حجب و حیا ها را می سنجند چه خوب بود این را همه می فهمیدند خوشا به حال انانکه پیش از اظهار نظر می دیدند و می دانستند در جهانی که نایب برحق و مطلق امام عصرعح زنده هستند و با وجود مبارکشان این نظام شیعه را به اوج قدرت و مکنت رسانده اند و با آن دید وسیع و گیرایشان که جهان و منطقه و اوضاع و احوال مسئولین را رصد می کنند دور از عقل سلیم است که از دشمن و نافرمان داخلی نااگکاه و بی توجه باشند ایشان در عین متانت و وارستگی جهان اسلام را اداره می کنند اینجا که ایران است از من می شنوید گوش به لبان مولاو مقتدا و تنها نایب مطلق و حی امام عصر عج در عصر کنونی بدوزید که حجت کلام و ختم کلام از لسان این ابر مرد تاریخ خاج می شود ایشان بیش از هرکسی مصلحت و مضرت جامعه اسلامی و بشری را تشخیص و در برابرش عکس العمل نشان می دهد همیشه پشت آقا باشید نه جلوتر و نه عقب تر منتظر فرمان و حکم حکومتی او باشید مطمئن باشید آنچه از لسان ایشان در هر موردی خارج می شود صلاح دین و مملکت و جهان بشریت است بعضی ها فراموش کردند که این انقلاب را که امام پیروز کرد امروز صاحب حقیقی و خدا تعیین گرش و مجلس خبرگان تشخیص دهش دارد حکوکت و فرمان میراند و هنوز زنده و پاینده و بادید بصیر خویش اوضاع کشور و منظقه را رصد می کنند به جای وحشت از نااگاهی مسئولان یک کم به آقای سید نوه امام ره بگوییم راه اقای رفسنجانی پایانی بکر ندارد و سادگی و صلابت بیش از هر چیز زیبنده بنیان گذار انقلاب ره است اگر اقا سخن نمی گوید نمی خواهد در میان مردم رواح این سخن شود که ولایت با بنیانگذار انقلاب مشکلی داشته باشد پس اینجا حجب و حیا خوب چیزی است و ما در اخر باید گوش به فرمان ولی حی و مطلق خویش امام مصلح سید نا و شریفنا و قاعدنا المدار سپاه اخر الزمان شافع شهیدان راه جهاد به حکم ولایی خویش هستند داعش عراق و امریکا عددی نیستند که بخواهند به سرزمین ولایت چشم درازی کنند همین سپاه قدس انها لجن مال کرده و نیازیبه دیگر قوا تاکنون نبوده اگر روزی رسد که اقا تشخیص دهد دیگر قوا چون بسیج دراید در برابر کفار مگر هشت سال با جهان نجنگیدیم اینبار زیر سایه ولایت حی و مطلق و با بصیرت و نشات از روح نیکان و ثلالگان پاکش چون امیرالمومنان علی ع را داریم که روح بخش و راه نمای ما است پس از هیچ دشمن داخلی و خارجی نباید ترسید و تنها باید به فکر اطاعت و سرسپردگی به فرمایشات ولایت حی و مطلق عصر خویش بود تا به وطن و جهان بشریت اسیبی نرسد والسلام سردار تنها حیدری استشهادی هویدای امام مصلح سیدنا و شریفنا و قاعدنا الحاج سید علی حسینی خامنه ای هستی کیوتم به فدایش آمین یا رب العالمین


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 94/3/21:: 10:25 صبح     |     () نظر

 

 

قلم

 

این روزها عجیب ترسیده ام 
ترسیده ام از این که دیگر نتوانم بنویسم ،‌چند باری دست به قلم شده ام دو سه خطی نوشته ام و بعد با خط خطی کردن همان دو سه خط  نتیجه گیری کرده ام که نمیشود ...
دور و برم را که نگاه میکنم میبینم چقدر موضوع دارم برای نوشتن ،‌ اما انگار یادم رفته روزهایی را که مدام دنبال بهانه بودم برای نوشتن یک نگاه ، یک حرف ، یک کلمه میشد بهانه ای برای نوشتنم یادم رفته سررسید هایی که صفحه کم می آوردند برای یادداشت های روزانه ...
یادم رفته ذوق و شوقم را برای سرودن یک بیت ... یادم رفته چطور منتظر رسیدن پاییز میشدم تا بهانه ای باشد برای نوشتنم ... باورم نمیشود که پاییز تمام میشود و من انگار نه انگار... شاید خزان نوشتنم رسیده و بیخبرم ... بهانه جو شده ام شاید خودم را قانع کنم که چرا از نوشتن فاصله گرفته ام ..یک روز امتحان بهانه میشود و یک روز ازدواج و یک روز کار ... اما خودم هم میدانم که همه این ها بهانه است .. چرا که امتحانات تمام شد ..زندگی ام قرار گرفت و این روزها کمتر مشغول به کارم و باز یادداشتی نوشته نشد ...
نشسته ام بیرون گود و با حسرت حرف های نا گفته ام را میان وبلاگ ها و دست نوشته های دوستان جست و جو میکنم ...
و غبطه میخورم به حالشان که هنوز نعمت نوشتن از کفشان نرفته ...
نمیدانم ربط دارد یا نه اما انگار از وقتی که درگیر مقوله های جدید و بروز شدم قلم یادم رفته ... از وقتی شب و روزم به چک کردن پیام های رسیده از گروهای مختلف واتس آپ و وایبر و تلگرام و لاین میگذرد وقتی برای نوشتن برایم نمانده و البته حرفی ! 
ربطش وقتی بیشتر میشود که درست زمانی که از شر نمامی ان فضاها به واسطه ی خراب شدن گوشی گرانقدر به اجبار راحت شده ام  دوباره میل به نوشتن پیدا کردم ... دیگر نوشته هایم خط خطی نمیشوند ... 


کنیز نوشت : خدایا خودت کمکم کن بنویسم ... بنویسم برای تو ... بنویسم برای ...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 94/3/19:: 1:4 عصر     |     () نظر

سیطره انجمن حجتیه بر بچه مذهبی ها

در رابطه با انجمن حجتیه یا همان انجمن ضد بهاییت فراوان سخن به میان رفته است اما شاید در مورد این انجمن اغلب سخن هایی که میان مردم عادی رواج دارد اشتباه باشد و اکثرا هم کامل نیست و نخواهد بود .

در رابطه با انجمن حجتیه یا همان انجمن ضد بهاییت فراوان سخن به میان رفته است اما شاید در مورد این انجمن اغلب سخن هایی که میان مردم عادی رواج دارد اشتباه باشد و اکثرا هم کامل نیست و نخواهد بود .

 انجمن حجتیه همانطور که جناب آقای حیدر رحیم پور در کتاب "از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه" گفته اند به دو قسمت تقسیم می شود که به انجمن حجتیه اول و دوم در این کتاب نام برده شده اند. حجتیه اول که به هدف مقابله با گسترش فرقه ی ضاله بهاییت که در آن زمان(قبل از انقلاب اسلامی) به سرعت در حال اشاعه در بین مردم کشور بود تاسیس شد و انصافا موفقیت های فراوانی بدست آورد. مرحوم حلبی که از علمای بزرگ و طراز اول بودند موسس این انجمن بودند. حتی این انجمن قبل از اتفاقاتی که در ادامه توضیح داده میشود از حضرت امام خمینی (ره) جهت مبارزات علیه بهاییان سهم مبارک امام دریافت می نموده اند.به هر حال در آن شرایطی که موج بزرگی  از مردم در حال بهایی شدن بودند خدمات زیادی به اسلام کرد تا این که با نفوذ ساواک در این مجموعه انجمن احساس کرد که جهت مبارزه با بهاییان که اتفاقا بزرگان بهاییان نیز ثروتمند و کارخانه دار بودند باید خود را از لحاظ مالی به شدت تغذیه کند و پس از آن بود که انحراف در این انجمن شروع شد و یکی از ماجراها همان دعوای پپسی و کوکاکولا در مشهد بود که یک طرف انجمن حجتیه و طرف دیگر بهاییان بودند و دعوا بر سر این بود که کارخانه پپسی در مشهد تاسیس شود یا کوکاکولا و همان جا بود که حضرت آیت الله سید علی خامنه ای رهبر معظم انقلاب فرمودند این قدر سر مسائلی که سودش به جیب یک عده مشخص میرود جنگ و دعوا نکنید امام نیز پس از اطلاع از این رویه جدید انجمن حجتیه سهم امام به آنها ندادند. مرحوم حلبی هم پس از مدتی (پس از انقلاب) رسما فعالیت این انجمن را تعطیل اعلام کردند. اما در مورد تفکری که که در میان افراد جامعه در رابطه با انجمن حجتیه مشهور است نیز نکته ای وجود دارد. این تفکر که برای ظهور حضرت ولی عصر باید گناه و فحشا را در جامعه رواج داد تفکری است که در رابطه با اینها صادق نیست اما اینها تفکراتی دارند که در ادامه گفته خواهد شد و آنها است که منجر به این برداشت میشود.

اما انجمن حجتیه دوم پس از انقلاب در سال های حدود 72- 71  فعالیت خود را توسط حاج آقای افتخار زاده کم کم آغاز کرد هر چند قبل از آن هم فعالیت های زیادی داشتند. بزرگان آنها به دلیل مسائلی که قبل از این گفته شد (گرایش به کارهای اقتصادی حجیم) و پس از انقلاب هم ادامه پیدا کرد از لحاظ اقتصادی افراد به شدت متمولی هستند. پس از انقلاب و در شرایط جنگ تحمیلی بود که این افراد واردات بی رویه اجناس و کالا را به کشور دنبال می کردند و هم اکنون نیز مُصر بر این کار هستند و به وسیله همین کار نیز تولید کنندگان داخلی در بعضی موارد دچار ورشکستگی شدند. فعالیت های انجمن حجتیه دوم آن چنان بود و هست که در ابتدا کلاسهای اصول عقایدی را برای بچه های راهنمایی و دبیرستان برگزار می کنند و جالب این جاست که اغلب نمی گویند که ما متعلق به این انجمن هستیم و در ادامه پس از چند سال که بچه ها می خواهند وارد مرحله اصلی بشوند در لفافه کلام، خود را معرفی میکنند. نوع دیگر فعالیت ها هم برگزاری جشنها و عزاداری هایی است که گاهی این مراسم به صورت نمایشگاهی برگزار می شود و در جشن های اصلی این دوستان هم به راحتی به مقدار زیاد پول خرج می شود.

متاسفانه تفکرات مخرب این گروه هم اکنون بر بسیاری از افراد جامعه و به خصوص دانشجویان و علی الخصوص دانشجویان مذهبی ما حکمفرماست. این تفکرات معلول علل زیادی است که یکی از مهم ترین علل آن، وجود مدارسی است که مستقیم و یا غیر مستقیم با انجمن حجتیه رابطه دارند و جالب این جاست که اکثرا از همین مدارس است که بچه ها وارد کلاس های مزبور می شوند. این مدارس که تعدادشان هم کم نیست و این تعداد هم رو به افزایش است در واقع اسلامی را قالب اذهان بچه ها میکنند که "اسلام بدون عدالت" نام دارد. این ها جشن برگزار می کنند، برای ظهور بقیه الله دعا میکنند، گریه میکنند اما برای برقراری عدالت تلاش و مبارزه نمی کنند. معتقدند حرکت به سمت ظهور اشتباه است و ظهور خودش به طرف ما می آید و ما باید صرفا دعا کنیم، جشن برگزار کنیم و اذهان عمومی را با حضرت بقیه الله ارواحنا فداه آشنا کنیم که البته تمام موارد ذکر شده حرکات بسیار خوبی است و البته لازم. این افراد معتقدند که اگر در زمان غیبت حکومتی تشکیل شود و در آن سعی در اجرای احکام اسلامی شود ونام  آن هم حکومت اسلامی باشد ظلم و جور است و فقط کافی است نام "حکومت اسلامی" را از این نوع نظام تغییر داد تا اگر احیانا در این نظام به کسی ظلم شد به اسم اسلام تمام نشود.  البته برای اثبات مدعای خود به حدیثی هم از امام سجاد که در ابتدای صحیفه سجادیه بوده است استناد می کنند و باز البته آنها به شدت هم مخالف تفسیر به رای قرآن و حدیث هستند ولی در این مورد و این حدیث شریف به راحتی تفسیر به رای می کنند.

ولایت فقیه را نیز محدود به صدور احکام و اجتهاد می کنند(مرجعیت) و البته احکامی را که بسیاری از آنها احکام حکومتی است را هم مشخص نمی کنند که چه کسی باید اجرا کند و شاید هم معتقدند که این احکام مربوط به زمان غیبت نیست که آنها به راحتی از کنار آنها میگذرند. یعنی حتی اگر حاکم ظالمی هم بود و طاغوت مجسم بود نیاز نیست علیه او کاری انجام دهیم و حتی اگر فقیهی همانند حضرت روح الله در جریان مبارزات انقلابی و پس از کشتار مردم عزای عمومی اعلام کردند ودر نیمه شعبان فرمودند چراغانی نکنید  ما حصر چراغانی را می شکنیم تا مبادا به اسم اسلام به مردم ظلم شود!!

مطمئنا بر گزاری کلاس اصول غقاید لازم است و نزد پروردگار متعال ماجور، اما اشاعه اسلام منهای سیاست هم مجازات های زیادی دارد چه دنیوی و چه اخروی. اشاعه این تفکرات است که منجر به این میشود که در دانشگاه ما بچه مذهبی ها گم باشند و پای کار بودن و عدالت خواهی و آگاهی به مسائل زمان که از ویژگی های انسان های متدین است در این افراد یافت نشود. میدانیم که در دانشگاه های معروف شهر تهران به خصوص دانشکده های فنی  اغلب دانشجویانی پذیرش می شوند که متعلق به مدارسی است که گفته شد و البته عجیب هم نیست چون قاطبه دانش آموزان  این مدارس متعلق به قشر نسبتا مرفه جامعه هستند و این مدارس روی مسئله کنکور هم به شدت کار می کنند البته در کنار این هم نماز جماعت را نیز در مدرسه اجباری میکنند . این مدارس به معنای واقعی کلمه افرادی را پرورش میدهند که تکنوکرات هستند و البته فن محوری را به همراه کمی اطلاعات دینی به بچه ها عرضه می کنند.

اما مهمتر از همه این روحیه ی انجمن است که در بسیاری از افراد یافت می شود و آن روحیه عبارت است از بی تفاوتی نسبت به مسائل کشور و دنیای اسلام و حتی مسائل جاری و ساری جهان .  

تفکیک دین از سیاست پیشینه ای بس دراز دارد. سقیفه که در واقع در آن بنیان سکولاریسم (جدایی دین وسیاست) گذاشته شد سر آغاز این تفکر در اسلام است که در واقع عاملان این حرکت زشت(سقیفه) همگی به گناه و حرکت مذموم خود آگاه بودند و همگی تسلیم هواهای شیطانی بودند. مقصود مقایسه ی آن افراد ملعون با افراد حاضر در انجمن حجتیه  نیست بلکه معتقدیم که اگر دین را از سیاست جدا کنیم  ممکن است نتیجه ، جریانی مانند سقیفه باشد. برای اثبات این مدعا در رابطه با سقیفه کافی است به کتاب " در پرتو ولایت " نوشته آیت الله مصباح رجوع شود. در این کتاب آمده است که پس از وفات پیامبر (ص) عده ای همانند معاویه ( لعنه الله علیه) با وجود آگاهی براین نظر بودند که رسول الله صرفا وظیفه انتقال وحی را داشتند و منکر حکومت و امامت که از شئون واضح ایشان است می شدند. در شرایط کنونی و علیرغم دلایل نقلی و عقلی فراوانی که دال بر ولایت فقیه در عصر غیبت است مخالفت هایی با این امر می شود که گاهی این مخالفت ها به دشمنی تبدیل می شود. از این جهت در رابطه با ولایت فقیه بحث شد که لازمه حکومت دینی وجود فقیهی عالم و آگاه و آشنا به مسائل سیاسی در راس آن است.

تفکر معیوب مزبور در واقع همان اسلام آمریکایی می باشد که امروزه شاهد آن در بسیاری از کشور ها هستیم یعنی اسلام منهای سیاست که مورد علاقه آمریکا است و تفکری که شعارهای انقلابی در حمایت از مظلومان عالم در عراق و فلسطین و چچن و بوسنی را برنمی تابد و معتقد است برای ظهور حضرت بقیه الله باید کوچه را آب و جارو کرد و در نیمه شعبان شهر را مملو از این چراغانی هایی کرد که مصداق بارز اسراف هستند. نمونه دیگر را هم اکنون می توانیم در جمکران مشاهده کنیم . اگر قرار است که امام زمان با آب و جارو بیاید چرا برای گذشتگان تشریف نیاوردند ؟ برای ظهور باید به سمت آن حرکت کرد. ظهور به سمت ما  نمی آید ما باید به سمت آن حرکت کنیم و در این راه نیز مشقت های زیادی را باید تحمل کنیم و البته ان شاء الله نیز در این مسیرمورد یاری حق تعالی نیز خواهیم بود. با این وجود سکون و عدم تحرک ما نیز به منزله عوض شدن تقدیر و قضای الهی نیست و اولیای الهی همواره در حال انجام  وظیفه هستند و خواهند بود ان شاء الله .


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 94/3/16:: 9:50 صبح     |     () نظر

ولایت,ولایت یک عشق و یک قانون دینی ست نه با پول خریده می شود نه با تفسیر جلا و منش می گیرد باید به خدای عالم انگونه که هست ایمان داشت باید به شجره اهل بیت س ایمان داشت تا معنی ولایت فقیه را درک کرد ما به ولایت فقیه عشق میورزیم چون شاخه ای یا ثمره ای از این شجره طیبه اهل بیت النبوه و الرساله است امام مصلح سید علی حسینی خامنه ای هستی کیوان به فدایش در این عصر حکم ولی حی و صالحی را دارد که فرار و عدم توجه به فرمایشات و فرامین ایشان موجب رانده شدن از دین و قران است و آن هم به این دلیل که او جا پای ثلاله پاک و مطهرش گذاشته مطهر نیست ولی پاک است قائم نیست ولی در برابر کفر و ظلم ایستاده و در برابر پاکی و انسانیت سر فرود آورده است اگر معصومین و بالاخص رسول اعظم را به مصامح شجره ای بگیریم ریشه این شجره را حضرت محمد ص تشکیل می دهد ساقه این شجره که محل استحکام و مدخل شاخ و برگ این شجره هست حضزت امیرالمومنین علی ابن ابی الطالب ع و شاخ و برگش را ائمه معصومین س و اما مرجع دوام و اب حیات این درخت را حضرت فاطمه معصومه س و محصول و ثمر این شجره را حضرت ولایت صالح هر عصر تشکیل می دهد که هرچند در مقام حضرت قائم عج نیست ولی در اجرا و دادن فرامین و دستورات و احکام شرعی و دینی در غیبت حضرت س هیچ تفاوتی میان حضرتش با حضرت ولیعصر س نیست مگر در معصومیت حضرت چرا که در زمان غیبت حضرت قائم عج حضرت ولیعصر عج بانک لاالله اله الله محمدا الرسول الله و علی ولی الله از لسان مبارک جانشین و نماینده راستین حضرت که روحانیان خبره و واجد الشرایط که اکثریت جامعه مسلمین به خبره بودن انان در تشخیص نایب صالح حضرت قائم عح به آنان رای دادن تعیین و شناخته می شود البته لفظ تعیین زیاد زیبنده این انتخاب نیست چرا که نایبین حضرت قائم عج پیشس از آنکه ما یا خبرگان رهبری بخوتهند تعیینش کنند از سوی کردگار و حضرت قائم عج بر ما گذارده شده و رسالت هدایت مسلمین سرسپرده به قائم العصر و زمان خویش واگذاشته تا با تبعیت از فرامین و احکام و شرایع ایشان بتوانند میان مسیرر اصلح از باطل راه خویش را در یابند و در پیشگاه حضرت قائم عحج که جانشین و نماینده خود را در هر عصر بر ما قرار داده تا گمراه نشویم و از اصول ولایت دور نشویم صورت حضرت خوشحال از اعمال و تصمیم خود که تایبعیت کامل از ولی فقیه است بدست آوریم دوستان از بحث گمراه نشویم قطب یا هر کس دیگر که با عرفانهای دروغین قصد جای گرفتن به جای امام زمان عصر خود را دارد با فریب جمعی خدا بی خبر و ساده لوح انتخاب شده در حالی که نماینده و جانشین حضرت قائم عج با اصول شناسایی از قبیل اعلم بودن عادل بودن صالح بودن ووو که عده ای خبره این فعل یعنی تشخیص ولی و نایب حضرت قائم عح از میان سایرینی که مدعی قطبیت یا نمایندگی حضرتش هستند بازشناسی و شناسایی می شود و با دست انداختن به دامان منصوبش و با توجه به نیابتش از قائم عج که به حقیقت او را بر ولایت برگزدیده است خواهیم توانست میان خیر و شر را بشناسیم میان دوست و دشمن را تشخیص ذهیم و به حکم و وجود مبارک ولایت فقیه آنچه بدنبالش بودیم را بدست آوریم ولایت همان فعل و همان خواسته ایست که ما برای بدست آوردن زندگی راستین نیازمند او بوده و به کمک خبرگان رهبری توانسته ایم به دامان ولایتش دست بندازیم تا انشا الله با ظهور حضرت قائم حضرت ولیغصر عج و به وصایت و شفاعت نایب برحقش که در عصر ما نیست جز امام مصلح سید علی حسینی خامنه ای هستی کیوان به فدایش بتوانیم در زیر پرچم ولایتش که نایب برحقش آن را به آسمان کشیده و پشت سر حضراتشان به آن خواهیم رسید برای ظهور و تعجیل در فرج حضرتش دعا می کنیم و برای سلامتی و قدرت تشخیص و اطاعت از نایب برحقش ولی حی و مطلق عصرخود خداوند بزرگ را شاکریم السلام علیکم و الرحمه الله و برکانه کیوان گیتی نژاد حیدری استشهادی سردار تنها ذولیمین و هویدای امام مصلح سید علی حسینی خامنه ای هستی کیوان به فدایش


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 94/3/16:: 9:44 صبح     |     () نظر

,velayatبیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیه‌السلام 

 

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (1)
و صلّی الله علی محمّد و ءاله الطّاهرین‌

 

تبریک عرض میکنم به شما جوانان عزیز و فرزندان و نور چشمان گرامی ملّت ایران؛ هم جوانانی که امروز به کسوت مقدّس پاسداری درآمدند و هم کسانی که سردوشی گرفتند و وارد این مرحله‌ی پُرافتخار شدند. تشکّر میکنم از برنامه‌های ابتکاری و زیبا و پُرمغز این میدان؛ آرایش میدان و برنامه‌های آن، هم زیبا بود، هم پُرمضمون بود و هم نو و ابتکاری بود. در همه‌ی مسائل زندگی – در دانش، در مدیریّت، در پیشبرد سبک زندگی، در حفظ ارزشهای انقلابی؛ در همه‌ی مسائل مهم – همین چند نکته، هم لازم است و هم ممکن؛ هم باید نوآوری و ابتکار را در همه‌ی کارها مورد توجّه جدّی قرار داد، هم زیبایی و چشم‌نوازی را، هم پُرمغز بودن و پُرمضمون بودن را؛ از کارهای سطحی در همه‌ی مسائل زندگی و مهمّ کشور باید صرف‌نظر کرد و به کارهای عمیق، پُرمغز و ماندگار توجّه کرد.

 

خدا را شکر میکنیم که این شجره‌ی طیّبه، یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امروز به مرحله‌ی قابل قبولی از توانایی‌ها و پیشرفتها و بلوغ فکری و عملی رسیده است. بحمدالله روزبه‌روز شما پیش رفتید؛ روزبه‌روز ظاهر و باطن را تکامل بخشیدید. خود این دانشگاه یکی از نشانه‌های تکامل حرکتِ رو به جلوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. جوانان عزیز، فرزندان عزیز من! توجّه داشته باشید که عقبه‌ی دانشگاه شما فتح خرّمشهر است، عملیّات فتح‌المبین است، عملیّات فاو است، عملیات کربلای پنج است؛ عقبه‌ی فراهم‌آورنده‌ی زمینه‌ی این پیشرفتها آن مجاهدتها است، آن فداکاری‌ها است، آن انوار درخشانی است که در جبهه‌ها به‌وسیله‌ی پیش‌کِسوت‌های شما درخشید، چشمها را خیره کرد، کشور را به حرکت درآورد، محیط زندگی جمهوری اسلامی ایران را و مردم عزیز این کشور را متناسب با هدفها و آرمانها کرد.

 

امروز دنباله‌ی حرکت انقلاب عظیم اسلامی، پرچم دست شما است. کدام پرچم؟ پرچم «گفتمان نوین اسلامی» که برای سعادت بشریّت کارگشا و رهنما است. این را همه بدانند؛ گفتمان اسلامی برای همه‌ی انسانها و برای انسانیّت راهگشا است. این گفتمان، در اختیار جوانانِ امروز است؛ این گفتمان نو و پُرکشش و پُرجاذبه را انقلاب اسلامی به رهبری امام بزرگوار ما به‌وجود آورد، آن را در اختیار این ملّت قرار داد؛ این ملّت هوشمند، هوشیار، قدردان، آن را گرفتند و مغتنم شمردند، از آن پاسداری کردند تا امروز؛ و فداکاری ملّت ایران که یکی از مهم‌ترین مظاهر آن، دفاع مقدّس بود، توانست امروز این پرچم را بلند کند.

 

در مقابل این پرچم، در مقابل این گفتمان، گفتمان جاهلیّتِ امروز دنیا است. گفتمان اسلامی، طرف‌دار عدالت است، طرف‌دار آزادی بشر است، طرف‌دار از بین رفتن زمینه‌های استکبار و استعمار است، طرف‌دار نابودی نظام سلطه در همه‌ی جهان است؛ یعنی در دنیا دو جناح سلطه‌گر و سلطه‌پذیر وجود نداشته باشد؛ این گفتمان نظام اسلامی است؛ این همان پرچمی است که دست شما است. نقطه‌ی مقابل آن، یک گفتمان ظالمانه، زورگویانه، متکبّرانه و خودخواهانه است از سوی قدرتهای انحصارطلب عالم، قدرتهای سلطه‌گر عالم که متّکی به بنگاه‌های اقتصادی بزرگ جهانند؛ همیشه‌ی دنیا بوده‌اند، امروز هم هستند؛ در گذشته با صراحت و وقاحت آشکار زبانی، حقیقت خودشان را نشان میدادند؛ امروز در پوششهای گوناگون الفاظ زیبا، مثل حقوق بشر، مثل عدم خشونت و امثال اینها، منافقانه و ریاکارانه کار خودشان را پیش میبرند؛ امّا چشمان تیزبین ملّتها میتواند تشخیص بدهد؛ میتواند این دو گفتمان را در مقابل هم ببیند. این دو گفتمان با هم آشتی نمیکنند، این دو گفتمان به هم نزدیک نمیشوند؛ نمیتوانند آشتی کنند. یک گفتمان گفتمان ظلم و ستیزه‌گری با مظلومان و ملّتها است؛ یک گفتمان گفتمان حمایت از مظلومان و مقابله‌ی با ظالمان است؛ اینها چطور میتوانند دست به هم بدهند؟ چطور میتوانند به هم نزدیک بشوند؟ و امروز دنیا این را میداند، دنیا این را میفهمد.

 

دشمنان ما در تبلیغات خودشان سعی میکنند وانمود کنند جمهوری اسلامی منزوی است. جمهوری اسلامی منزوی نیست؛ جمهوری اسلامی از آغاز پیدایش تا امروز در دل ملّتهای عالم جا داشته است. بله، هرجا تبلیغات باشد، سیاه‌نمایی باشد، سیاه‌کاری باشد، ممکن است یک حقیقتی مکتوم بماند، امّا برای مدّت محدودی مکتوم خواهد ماند. شما نگاه کنید از اوّل انقلاب تا امروز، هرکدام از رؤسای جمهوری اسلامی ایران به کشورهای دیگر مسافرت کردند و با ملّتها مواجه شدند، ملّتها شیفتگی خودشان را در رفتار خودشان و در گفتار خودشان نشان دادند. این مخصوص یک دوره نیست؛ از اوّل انقلاب تا امروز این‌جور بوده است؛ هم در شمال آفریقا، هم در اواسط آفریقا، هم در منطقه‌ی غرب آسیا – که غربی‌ها اصرار دارند اسمش را خاورمیانه بگذارند – هم در منطقه‌ی شرق آسیا در منطقه‌ی شبه‌قارّه، حتّی در کشورهای مجاور با کشورهای اروپایی، هرجا رؤسای جمهوری اسلامی ایران رفتند و اجازه داده شد و خودشان همّت کردند که با مردم روبه‌رو بشوند، مردم آن کشورها اظهار شیفتگی کردند. امروز در همه‌جای دنیا این‌جوری است.

 

امروز نام شما، نام ملّت ایران در دنیا و در میان ملّتها و در میان آزادگان عالم نام بلند و افتخارآمیزی است. [در میان] دولتها چطور؟ دولتها هم همین‌جور؛ دولتها هم تشکیل‌شده‌ی از انسانها است. آنهایی که خیلی سیاه‌دل و تیره‌روز و سیه‌روی نباشند، آنهایی که غرق در شهوات نباشند، آنهایی که نوکری استکبار را از دل و جان قبول نکرده باشند هم اعتراف میکنند، اقرار میکنند به عظمت ملّت ایران و عظمت آن نظامی که توانسته است این ملّت را این‌جور پیش ببرد. در اجتماعاتی که در کشور ما تشکیل شده است – چه در کنفرانس اسلامی،(2) چه در اجتماع غیرمتعهّدها(3) – بیشترین سران و مسئولان برجسته‌ی جهان در اینجا گرد آمدند، اظهار علاقه‌مندی کردند. گفته میشود ایران منزوی است! منزوی آن کسانی هستند که فقط با زور، فقط با پول، فقط با دلار میتوانند دلهایی را به خودشان جذب کنند؛ نه پیامشان، نه اظهارشان، نه عملشان هیچ جاذبه‌ای را در دنیا به‌وجود نمی‌آورد. جوانان عزیز من، فرزندان عزیز ملّت ایران! این شما هستید با این پرچم پُرافتخار. در این دانشگاه و در همه‌ی نقاط کشور در بخشهای مختلف، جوانان ما مؤمنانه در این راه حرکت میکنند.

 

ما عزّت خود را که به‌وسیله‌ی اسلام و نظام اسلامی و حرکت انقلابی و نگاه انقلابی و آرمانهای انقلابی به‌دست آمده است، از دست نخواهیم داد. امروز دشمنان مشغول چالش هستند و هر روزی یک‌جور چالشی را در مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار میدهند؛ ما ابائی نداریم، ما بیمی نداریم. اگر ما جسم بی‌جان و بی‌تحرّکی بودیم، علیه ما چالشی وجود نداشت؛ ما متحرّکیم، ما زنده‌ایم، ما روبه‌رشدیم، ما فعّالیم، بنابراین باید انتظار داشته باشیم که در مقابل ما چالش به‌وجود بیاید و با قدرت، با توکّل به خدای متعال، با اعتماد به وعده‌ی الهی و با تکیه‌ی به نفس و اعتماد به نفس از این چالشها عبور خواهیم کرد. دشمنان ما بد فهمیدند، ملّت ایران را بد شناختند، مسئولین جمهوری اسلامی را درست نشناختند که حرف زور میزنند. در همین قضایای مذاکرات مربوط به مسائل هسته‌ای زورگویی میکنند، حرف میزنند؛ این نشانه‌ی آن است که ملّت را نشناخته‌اند؛ نشانه‌ی آن است که دولت ما را نشناخته‌اند؛ دولت ما هم تسلیم نخواهد شد، دولت ما هم جزو ملّت است، از سر همین ملّت است، برآمده‌ی از میان همین ملّت است، با همین آرمانها پیش رفته‌اند، با همین آرمانها رشد پیدا کرده‌اند. هرچه یک دولتی، یک ملّتی، مسئولینی در مقابل این دشمن عقب‌نشینی کنند، آنها جلو می‌آیند؛ آنها زیاده‌طلبند؛ آنها جز به استکبار و استعمار و سلطه‌ی بر ملّتها به چیزی قانع نیستند؛ هرچه بتوانند جلو می‌آیند؛ باید دیواره‌ی مستحکمی از عزم و توکّل و اقتدار ملّی در مقابل آنها به‌وجود آورد.

 

حالا در همین مذاکرات باز حرفهای تازه‌ای میزنند. [مثلا] بازرسی‌ها، گفتیم که اجازه نمیدهیم از هیچ‌یک از مراکز نظامی هیچ بازرسی‌ای از سوی بیگانگان صورت بگیرد. میگویند بایستی ما بیاییم با دانشمندان شما مصاحبه کنیم یعنی در واقع بازجویی کنیم. ما اجازه نمیدهیم به حریم دانشمندان هسته‌ای ما و دانشمندان در هر رشته‌ی حسّاس و مهمّی، اندک‌اهانتی بشود. من اجازه نمیدهم بیگانگان بیایند با داشمندان ما، با فرزندان برجسته و عزیز ملّت ایران که این دانش گسترده را به اینجا رسانده‌اند، بخواهند بنشینند حرف بزنند. در دنیا هیچ عاقلی اجازه نمیدهد، هیچ دولتی اجازه نمیدهد؛ دانشمندانشان را مخفی میکنند، نمیگذارند اسمهایشان را هم کسی بفهمد. دشمن پُررو و وقیح توقّع دارد اجازه بدهند راه را باز کنند و بیایند با دانشمندان ما، با اساتید ما، با محقّقین ما گفتگو کنند، مذاکره کنند. درباره‌ی چه؟ درباره‌ی یک پیشرفت اساسی بومی علمی در کشور. این اجازه مطلقاً داده نخواهد شد؛ این را هم دشمنان بدانند، هم کسانی که منتظرند ببینند تصمیم نظام جمهوری اسلامی چه میشود، بدانند.

 

مسئولین عزیز ما که در این میدان با شجاعت حرکت میکنند، بدانند تنها راه مقابله‌ی با دشمن وقیح، عزم راسخ و عدم انفعال است؛ اینها باید بتوانند پیام ملّت ایران و عظمت ملّت ایران را در مذاکرات نشان بدهند. همه‌ی ما – هرکدام و در هرجا – کسانی هستیم که به برکت انقلاب اسلامی این توفیق را پیدا کردیم مسئولیّتی داشته باشیم. پیش‌کِسوت‌های شما – شما به‌عنوان یک جوان دانشجوی درس‌خوانِ دارای آرزوهای بلند – در بخشهای مختلف، همه‌ی اینها این افتخار را دارند که برای نظام اسلامی، برای رسیدن به آن اهداف و آرمانهای بلند دارند تلاش میکنند؛ خدمتگزاری میکنند؛ همه خدمتگزاریم؛ این حقیر هم خدمتگزار همه‌ی شما هستم. همه‌ی ما وظیفه داریم در مقابل زورگویی دشمن، در مقابل وقاحت دشمن، در مقابل توقّعات بیجای دشمن و در مقابل توطئه‌های دشمن با کمال قدرت و استقامت بِایستیم.

 

بنده خبرهایی دارم از اینکه دشمنان ما با همراهی برخی از مسئولان سفیه منطقه‌ی خلیج‌فارس – نه همه‌شان، بعضی – درصدد هستند که جنگهای نیابتی را به مرزهای ایران بکشانند. پاسداران انقلاب اسلامی و همه‌ی پاسداران حریم امنیّت ملّی در سازمانهای مختلف بیدارند، هوشیارند. این را بدانند که اگر شیطنتی صورت بگیرد، واکنش جمهوری اسلامی بسیار سخت خواهد بود.

 

این راه روشنی است، این راه گشوده و گشاده‌ای است، این افق آشکاری در مقابل ملّت ایران است که ملّت ایران دارد با کمال امیدواری بحمدالله این راه را طی میکند؛ البتّه پیمودن راه‌ها به سوی هدفهای بزرگ خستگی‌هایی دارد، هزینه‌هایی دارد، مشکلاتی دارد. آن کسانی که انسانهای لایق در طول تاریخ شمرده شده‌اند، آن ملّتهایی که مدال لیاقت از تاریخ گرفته‌اند، آنهایی هستند که از مشکلات خسته نشدند، در مقابل چالشها به زانو درنیامدند، در مقابل دشمنان زورگو عقب‌نشینی نکردند، حصار مستحکم عزم و اراده‌ی ملّی را در مقابل هرگونه تجاوزی – تجاوز زبانی، تجاوز عملی، تجاوز سخت، تجاوز نرم – در مقابل همه‌ی این تجاوزها نشان دادند. ملّت ایران از جمله‌ی این ملّتها است؛ 35 سال است که ملّت ایران در این راه دارد میرود؛ امروز شما جوانان عزیز، میوه‌های نورسیده‌ی این عرصه هستید؛ ان‌شاءالله این بار سنگین را شما و دیگر جوانانی که در سرتاسر کشور مشغول کارند، مشغول تلاشند، مشغول تحصیلند، بر دوش بگیرید؛ ان‌شاءالله این امانت را بهتر از ماها، بهتر از نسل پیش از خودتان به پیش ببرید و چشم شهیدان عزیز و بزرگوار ما را در پیشگاه الهی و در ملکوت الهی روشن کنید.

 

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد رحمت و برکت خود را بر ارواح طیّبه‌ی شهدای گران‌قدر ما و بر روح مطهّر امام بزرگوار ما نازل بفرما. پروردگارا! رحمت و برکتت را بر این دلهای جوان، بر این انسانهای پاکیزه نازل بفرما. پروردگارا! در این ماه شعبان و در ماه رمضان که در پیش است، توفیق بندگی روزافزون و تقرّب روزافزون به این جوانان عنایت فرما.
والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته‌

 

1) قبل از شروع بیانات معظّمٌ‌له، سردار سرلشکر محمّدعلی جعفری (فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و سردار دریادار مرتضی صفّاری (فرمانده دانشگاه امام حسین (ع)) گزارشی ارائه کردند.
2) هشتمین اجلاس سران کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی که طی روزهای 18 تا 20 آذر 1376 با حضور سران بیش از 55 کشور در تهران برگزار شد.
3) شانزدهمین نشست غیرمتعهّدها که طی روزهای 5 تا 10 شهریور 1391 با حضور سران بیش از صد کشور در تهران برگزار شد.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 94/3/12:: 1:47 عصر     |     () نظر

به دوستان

تشریح چگونگی قطبیت آقای تابنده در چهل روز

محبوب علیشاه قبل از شاهی که حق انتخاب جانشینی خود را نداشته است، مگر بگوییم بعد از شاهیبه فکر جانشینی افتاده است و هنوز به منزل بصیرت قلبی نرسیده می گوییم روز اول شاهی محبوبعلیشاه پیشنمازی شما را صادر کرده طی دو تا ده روز اجازه شیخی داده شده و درمجموع طی 40 روز هم جانشینی شما را ...

 درصفحه 13 جزو گفته اید محبوبعلیشاه با بصیرت قلبی خویش فرمان جانشینی عرفانی برای من نوشتند.
      بازهم از رویه استدلال بحث را شروع می کنیم، محبوبعلیشاه قبل از شاهی که حق انتخاب جانشینی خود را نداشته است، مگر بگوییم بعد از شاهیبه فکر جانشینی افتاده است و هنوز به منزل بصیرت قلبی نرسیده می گوییم روز اول شاهی محبوبعلیشاه پیشنمازی شما را صادر کرده طی دو تا ده روز اجازه شیخی داده شده و درمجموع طی 40 روز هم جانشینی شما را صادر نموده است.

 بگذریم از اینکه ازعدد 40 استفاده شده تا از نوع اربعین های کلیمی حضرت موسی محسوب شود ولی جانشینی شما همان روز اول مطرح گردیده است.
 مشکل اینجا بوده که روال عرف می باید در نظر گرفته شود و قبل از جانشینی اجازه های پیشنمازی و شیخی صادر شود و نهایتاٌ صورت مسئله که نمادین می باشد.
ولی چون راهی وجود نداشته طول مدت سالیان دراز که در فرقه سنت بوده و حتی در فرقه های موازی فرقه نیز سنت می باشد به 40 روز تبدیل شده وحال می رسیم به بحث بصیرت قلبی ، باتوجه به استدلال فوق که ثابت نمود از روز اول شاهی محبوبعلیشاه هدف شاهی شما بوده است.

     ظرف روز اول شاهی فرصتی برای حضور بصیرت قلبی نیست که ایشان از آن استفاده نمایند چرا که فوت پدر محبوبعلیشاه برایش ضایعه بوده و قدرت تصمیم گیری نداشته است، پس معلوم می گردد نه تنها بصیرت قلبی درکارنیست که اجباروتهدید درکار بوده ، اول شاهی شما را امضاء نماید بعداٌ خودش شاهی بکند، خدا می داند شاید عمرکم  ایشان هم مربوط به همین شاهی شما بوده است که درمیان دراویش مرگ او را به گردن دشمن فرضی انداختند.

     درادامه صفح 10 سخنرانی اتان گفته اید من قبول کردم و گفتم فقط به خاطر رفع نگرانی شما می پذیرم و از ایشان خواهش کردم این مسئله محرمانه فی مابین بماند  حتی فرامینی هم که می نویسید محرمانه بماند از این رو اجازات نماز و دستگیری و جانشینی را که نوشتند عده کمی خبردار بودند.
      بازهم بر می گردیم به غدیرخم و اینکه رؤسای فرقه اتان مدعی جانشینی علی (ع) به استناد همان غدیر می باشند و گفته صفحه 10 شما را با این محور محک می کنیم.
     هرآنچه محرمانه ها بین حضرت محمد (ص) و علی (ع) وجود داشت به همان غدیر ختم گردید و آشکار بودن غدیرحاصل همان محرمانه ها بود و آشکاربودن غدیریعنی آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.
آشکار بودن غدیر یعنی خط بطلانی برهمه محرمانه های فرقه ای که با مصلحت ها و به حفظ منافع خود و خانواده خود می اندیشند و آشکار بودن غدیر یعنی جلب اعتماد توده مردم و آشکار بودن غدیر یعنی شفاف بودن با توده مردم.

 لذا جنابعالی از چه باک داشتید که مسئله محرمانه بماند، شما با رنگ تواضع و ابراز نوعی فروتنی میخواهید غیبت مصادیق محرمانه را موجه و وزین جلوه دهید ، مگر نه اینکه شما متخصص و کارشناس امر حقوق می باشید و علم حقوقی شما را مکلف می کند که در آن مقطع مسئله شهادت و شهود را در نظر می گرفتید و چون خلاف علم عمل نموده اید مستوجب حساب الهی خواهید بود که همانا خداوند می فرماید، به هرکسی که علم تفضل نمود رعایت موازین همان علم را براو تکلیف می نماید و در صورت عدم رعایت مواخذه خواهد فرمود.

    حد انتظار از جنابعالی این است که چنانچه مردم می باید از بده بستانهایی که در درون فرقه وجود دارد دور بمانند حداقل اعضاء فرقه که حق دارند به محرمانه ها اشراف داشته باشند و بزرگان فرقه حداقل موضوع چگونگی را برای آنها صادقانه وسالم ب

من هم یک امام زمانم !

از لحن کلام او پیداست که سواد پایینی دارد، وسخن گفتن به عربی فصیح برای او مشکل است. مدّعی ادّعا می کند که او مصداق همان اوّل المهدیین و فرزند امام زمان (عج) است !در حالی که امام زمان هنوز نیامده وفوت نشده ، وصیّ او ظهور کرده است!
فرقه ای منحرفه ای آمده است که که به عنوان انصار المهدی که خودشان را شیعه معرفی کرده اند ؛ درحال تبلیغ بیعت گرفتن از مردم با یمانی از طریق اینترنت و انواع مسنجر ها در تمام نقاط جهان هستند … جریانی که تحت عنوان احمدالحسن الیمانی وصی و فرستاده امام زمان علیه السلام در اواخر سالهای حاکمیت صدام ملعون بروز کرد پس از سقوط اوبا کمک برخی از باقیمانده های رژیم بعث تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف*کربلا*ناصریه وبصره به راه انداخته و مؤسس جریان شخصی به نام احمد اسماعیل گاطع از قبیله صیامر درحدود سال 1973میلادی درمنطقه ای بنام هویر از توابع زبیر از استان بصره متولد شد وی درسال 1999میلادی از دانشکده مهندسی نجف فارغ التحصیل شده و مدتی در حوزه شهید سید محمد صدر تلمذ نمود.ضمنا بنا بر نقل موثق برادر وی از نیروهای بعثی بود … ادعاهای واهی احمد الحسن یمانی این فرد با این که سید نیست ، و اصل و نسب او از طایفه « صیامر » معلوم و معروف است ، عمامه سیاه پوشید ، ودر مجامع عمومی ظاهر شد. از جمله ، با توجه به فیلمی که از او گرفته شده است ، بر بالای منبر در یک مسجدی، با لباس روحانی و عمامه سیاه سخنرانی ، وادّعاهای ضد ونقیض خودش را مطرح کرده است. از لحن کلام او پیداست که سواد پایینی دارد، وسخن گفتن به عربی فصیح برای او مشکل است. در آن سخنرانی در عین این که تصریح می کند که هیچ ادّعایی ندارد، واو یک مرد ساده از یک روستای ساده ای است، در همان زمان ادّعا می کند که ، « من مایه رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم ، اهل بیت (ع) هر کجا بروم، همواره با من هستند وصریحاً می گویم که خدواند مرا برگزیده است؛ صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده، وخود صاحب نفس مطمئنه شده ام. من می خواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی؛ من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم ، وبه صورت سیاه وسفید نشان دهم. خدا نور است وکلام او نور است. در عین حال هیچ ادعایی هم ندارم ! » مراحل مختلف بروز جریان یمانی ادّعاهای واهی او در طی پیامی که از طریق سایت اینترنتی خود ، با خطاب به علماء حوزه های دینی در مورخه 27 شوال 1424 هجری قمری فرستاده بود ، از این قرار است: در مرحله اوّل : ادّعا می‌کند که ، امام زمان (عج) را در عالم خواب به صورت مکرّر در حرم سید محمد فرزند امام هادی (ع) دیده ، او را امر به زیارت عسکریین می کند . پس از آن موفق به دیدار آن حضرت در بیداری شده ، حضرت او را نسبت به انحرافات عملی و مالی حوزه‌ها به خصوص حوزه نجف آگاه می کند، وتحت تربیت ویژه قرار می‌دهد! در مرحله دوم : مدّعی است که ، او را امر به ورود به حوزه علمیه می کند ، ودر آن جا مأموریت به او داده که انحرافات حوزه را مطرح نماید! در مرحله سوم : ادّعا می نماید که ، در ماه شعبان سال 1420 ه . ق ( مصادف با 1378 ش)، امام زمان را برای دومین بار در حالت بیداری در کنار حرم امام حسین (ع) ملاقات کرده ، وبه دستور امام به نجف می رود ، ودعوت خود را علنی می سازد ، در این مرحله جمعی او را تکذیب می کنند؛ و او را به سحر و جنون و تسخیر اجنّه متهم می کند در پی آن به شهر خود باز می شود. اعلان عمومی جریان یمانی پس از سقوط رژیم صدام حسین بعد از سقوط صدام در ماه جمادی الثانی 1424 قمری ، احمد اسماعیل گاطع دعوت خود را علناً تکرار کرده، و تعدادی فریب حرف های او را می خورند . در ماه مبارک رمضان آن سال ادّعا می‌کند ، که از سوی امام زمان (ع) مأموریت یافته تا همه مردم زمین را مورد خطاب قرار دهد ، و آن ها را به قیام در راه حق بر علیه ظالمان دعوت کند! وی در آن پیام تصریح می کند ، که من انتظار یاری علمای دین را ندارم . زیرا بسیاری از آنان با امام زمان (عج) با لسان وسنان جنگ خواهند کرد، چون با ظهور امام زمان (عج) بساط مرجعیت آنان درهم پیچیده می شود؛ ومقصود از اوثان واصنام ( بت ها ) همان علما هستند. مغالطه عجیب در طرح برخی از روایات توسط یمانی وی برای اثبات مدّعای خود به چند دلیل استناد می کند: دلیل اول: خواب هایی که اشخاصی درباره او دیده اند ! و این علاوه بر خواب هایی که خود دیده بود! دلیل دوم: اخبار از حوادث آینده مثل سقوط صدّام! دلیل سوم: آمادگی برای مناظره با علمای اسلام ، یهود و مسیحت! دلیل چهارم: آمادگی برای مباهله با علمای شیعه وسنی و یهودی ونصرانی! بدیهی است که به اصطلاح ادلّه فوق صرف ادّعا است . خواب هم بر فرض صحّت حجّت شرعی نیست. وی در پایان پیام خطاب به مردم عراق ، این‌چنین می گوید: پدرم امام زمان (عج) را برای اهل زمین فرستاد ومن دعوتم را در بین شما آغاز کردم، در حالی که جبرئیل و میکائیل مرا تأیید و نصرت می دهند، من از شما طلب نصرت می کنم. اگر نصرتم دادید فبها ، والّا سابقه پدران شما روشن است. اگر مرا خذلان کنید، صبر خواهم کرد همان گونه که مسلم بن عقیل صبر نمود . من بزودی از میان شما خواهم رفت، ای باقیمانده های قاتلان حسین! اگر می خواستم، شمر و شبت این زمان را معرفی می کردم. من اخبار شما را به پدرم محمد بن الحسن خواهم رساند؛ در آینده به همراه او، که جز شمشیر ، چیزی را به شما ارائه نخواهد داد، باز خواهم گشت . وی در سایت اش با امضای سید احمد حسن وصی و رسول امام مهدی (عج) ، در مورخه 21 / ربیع الثانی 1426 هجری قمری مصادف با 9 / 3 / 1384 شمسی به صورت سؤال وجواب پیامی را منتشر می کند . در آن پیام با این که مدعی فرزندی امام زمان (عج) و هاشمی بودن شده است ، یمانی بودن خود را این گونه توجیه می کند که : مکه از تهامه است وتهامه از یمن ، پس محمد وآل محمد(ص) همگی یمانی هستند! از این رهگذر احادیثی را که درباره مدح یمانی ، واین که پرچم او پرچم هدایت است، وارد شده ، بر خود تطبیق می کند . در آن مصاحبه ادّعای عصمت هم می کند. مدّعی جریان یمانی به احادیثی که علامه مجلسی در باب « خلفاء المهدی صلوات الله علیه واولاده وما یکون بعده » در ج 53 بحار الانوار آورده است ، تمسّک می کند . طبق یکی از آن احادیث ، پیامبر(ص)به دوازده امام معصوم شیعه وصیت می کند ، وبعد از ذکر امام زمان(عج) می فرماید : « ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیّاً فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه اول المهدییّن … ». مدّعی ادّعا می کند که او مصداق همان اوّل المهدیین و فرزند امام زمان (عج) است !در حالی که امام زمان هنوز نیامده وفوت نشده ، وصیّ او ظهور کرده است! در پیام دیگری که طرفداران وی با امضای انصار المهدی ، در مورخه 11 ماه رمضان 1427 ق ، از نجف خطاب به مقام معظم رهبری فرستاده اند ، چنین آمده است: « الی السید علی الخامنه ای! السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته … » در آن پیام از مقام معظم رهبری تقاضای قرائت این پیام ودادن جواب به آن را کرده . وادلّه حجیّت ادّعایی احمد بن الحسن را مطرح می‌سازند. از جمله همان حدیث وصیّت وخواب ها ومناظره ها و مباهله را مطرح می کنند. ارزیابی سند ودلالت احادیث مورد ادعای جریان یمانی اینک، لازم است تک تک احادیث مذکور را از نظر سند و دلالت بررسی نموده ، ودر نهایت ارتباط مدّعای جریان یمانی را با‌ آن احادیث کشف کنیم . 1ـ حدیث اول : شیخ صدوق در کتاب کمال الدین وتمام النعمة می نویسد : « حدّثنا علیّ بن أحمد بن محمد بن عمران الدّقاق قال : حدّثنا محمد بن أبی عبدالله الکوفیّ قال : حدثنا موسی بن عمران النّخعی ، عن عمّه الحسین بن یزید النوفلیّ ، عن علیّ بن أبی حمزة ، عن أبی بصیر قال : قلت للصّادق جعفر بن محمد یا ابن رسول الله إنّی سمعت من ابیک (ع) انّه قال : یکون بعد القائم اثنا عشر مهدیّاً فقال : انّما قال : اثنا عشر مهدیّاً ولم یقل : اثنا عشر اماماً ، ولکنهم قوم من شیعتنا یدعون النّاس الی موالاتنا ومعرفة حقّنا » . حدیث فوق از نظر سند ضعیف است . زیرا در طریق آن اوّلاً : علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق است، که از نظر علمای رجال مجهول می باشد . وثانیاً علی ابن ابی حمزه است ، که به عنوان کذّاب ( دروغگو ) ومتّهم توصیف شده ، و کسی بود که مذهب انحرافی واقفیّه را تأسیس نمود . طریق شیخ طوسی وشیخ صدوق به او هم ضعیف است . از نظر دلالت ، خلاصه حدیث مزبور این است ، که بعد از شهادت امام زمان (عج) دوازده نفر از شیعیان که به خاطر هدایتی که دارند مهدی نامیده می شوند، و نه از ائمه هستند ، ونه از اولاد آنان ، مردم را به سوی ولایت و معرفت حقّ اهل بیت دعوت می‌کنند. واین چه ارتباطی با امروز دارد که هنوز امام زمان (عج) ظهور نکرده است ؟! (ادعای خنده دار جریان یمانی : نقشه هوایی منطقه ی آتش فشان ایسلند – نمایش نام احمد) 2ـ شیخ طوسی در کتاب الغیبة می نویسد : « أخبرنا جماعة ، عن أبی عبدالله الحسین بن علیّ بن سفیان البزوفریّ ، عن علیّ بن سنان الموصلیّ العدل ، عن علیّ بن الحسین ، عن أحمد بن محمّد بن خلیل ، عن جعفر بن أحمد المصریّ ، عن عمّه الحسن بن علیّ ، عن ابیه ، عن أبی عبدالله جعفر بن محمّد ، عن أبیه الحسین الزّکی الشهید ، عن ابیه امیرالمؤمنین (ع) قال : قال رسول الله(ص)فی اللیلة التی کانت فیها وفاته ـ لعلیّ (ع) یا أبا الحسن احضر صحیفةً ودواة ، فأملا رسول الله(ص)وصیته حتّی انتهی إلی هذا الموضع فقال : یا علیّ سیکون بعدی اثنا عشر اماماً ومن بعدهم اثنا عشر مهدیّاً ، فأنت یا علیّ اوّل الاثنی عشر الإمام . سمّاک الله تعالی فی سمائه علیّاً المرتضی وامیرالمؤمنین والصّدیق الاکبر والفاروق الاعظم والمأمون والمهدی ، فلا تصح هذه الأسماء لأحد غیرک ، یا علیّ أنت وصییّ علی اهل بیتی حیّهم ومیّتهم ، وعلی نسائی فمن ثبّتها لقیتنی غداً ، ومن طلّقتها فأنا برئ منها ، لم ترنی ولم أرها فی عرصة القیامة ، وأنت خلیفتی علی أمتّی من بعدی ، فاذا حضرتک الوفاة فسلّمها الی ابنی الحسن البرّ الوصول ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنی الحسین الشهید الزکیّ المقتول ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه سیّد العابدین ذی الثفنات علیّ ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد الباقر ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه جعفر الصّادق فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه موسی الکاظم ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه علیّ الرضا ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد الثقة التقی ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه علیّ النّاصح ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها إلی ابنه الحسن الفاضل ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد المستحفظ من آل محمد ، فذلک اثنا عشر اماماً ، ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیّاً ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه اوّل المقربّین . له ثلاثة اسامی اسم کاسمی واسم أبی وهو عبدالله وأحمد و الأسم الثالث المهدیّ هو اول المؤمنین » . این حدیث نیز از نظر سند ضعیف است . زیرا علیّ بن سنان الموصلیّ العدل در طریق حدیث است ، که او مجهول می باشد . درباره برخی از راویان دیگر این حدیث هم جای اشکال است . از نظر دلالت آشکارا دلالت می کند که بعد از پیامبر اکرم(ص)دوازده امام معصوم می آیند . اولین آن ها امیرالمؤمنین (ع) و آخرین آن ها امام زمان (عج) است . بعد از وفات امام زمان (عج) دوازده نفر آدم هدایت یافته (مهدی) می‌آیند که اولین آن ها ، بنا بر تعبیر روایت ( اوّل مقرّبین ) ، فرزند امام زمان خواهد بود . وی دارای سه نام خواهد بود . یکی احمد ( هم نام پیامبر(ص)، دیگری عبدالله ( نام پدر پیامبر (ص)) و سومی مهدیّ است . این حدیث با حدیث قبلی از نظر انتساب مهدیین تعارض دارد . زیرا حدیث شیخ صدوق بر این مسأله تأکید دارد که آن ها از شیعیان اند ، که ظاهر آن این است که از خود اهل بیت واولاد آن ها نیستند . در حالی که حدیث کتاب الغیبة بر این معنی صراحت دارد که اولین آن ها فرزند امام زمان است ، ولی در هر حال ، دو حدیث بر این معنی دلالت می کنند ، که این دوازده نفر بعد از شهادت امام زمان خواهند آمد نه قبل از او ! پس هیچ ارتباطی با مدّعیان زمان ما ندارند . 3ـ شیخ طوسی در جای دیگر کتاب الغیبة آورده است : « محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیریّ عن ابیه ، عن محمد بن عبدالحمید ومحمّد بن عیسی ، عن محمّد بن الفضیل ، عن أبی حمزة ، عن أبی عبدالله (ع) فی حدیث طویل ـ « أنه قال : یا أبا حمزة إنّ منّا بعد القائم أحد عشر مهدیّاً من ولد الحسین » . حدیث فوق هم نیز از نظر سند ضعیف است . زیرا برخی از راویان آن از نظر علمای رجال از این قرار است : محمد بن عبدالحمید مجهول است . محمد بن عیسی مشترک بین ثقه و مجهول و تشخیص آن دو مشکل است . محمد بن فضیل هم مجهول است. ابن حمزه مشترک بین ابی حمزه ثمالی که ثقه ، وابی حمزه بطائنی که ضعیف وکذّاب وفتنه گر می باشد. از نظر دلالت هم بر این معنی دلالت می کند ، که بعد از امام زمان (عج) یازده انسان هدایت یافته ( مهدی ) که همگی از فرزندان امام حسین (ع) می باشند ، می آیند . این حدیث با دو حدیث قبلی از نظر تعداد آن ها تعارض دارد . زیرا آن دو بر دوازده نفر ، اما این یکی بر یازده نفر تأکید دارد . وبه هر صورت ارتباط با زمان کنونی ندارد زیرا به دوران پس از ظهور امام ووفات او ناظر است. 4ـ شیخ حسن بن سلیمان ( متوفای 802 ) در کتاب مختصر بصائر الدّرجات ( سعد بن عبدالله اشعری ) آورده است: « ممّا رواه السید علیّ بن عبدالحمید باسناده عن الصّادق (ع) أنّ منّا بعد القائم (عج) اثنا عشر مهدیّاً من ولد الحسین (ع) ». سند این حدیث معلوم نیست . زیرا مؤلف مختصر البصائر آن را از سیّد علی بن عبدالحمید متوفای 760 ه به اسنادی که آن سید نقل کرده ، روایت نموده است . اسناد مذکور که در دسترس ما نیست ، تا بدانیم همه آن ها ثقه هستند یا غیر ثقه . بنابراین سخن قطعی درباره سند حدیث ممکن نیست . از نظر دلالت همانند حدیث قبلی است ، الّا این که این حدیث بر دوازده مهدی تأکید می‌کند در حالی که قبلی بر یازده مهدی ! ودر هر صورت سخن از دوران پس از ظهور امام زمان ووفات آن حضرت به میان آورده وهیچ ربطی به امروز که هنوز امام زمان ظهور نفرموده است، ندارد. ( بخش مدعیان دروغین در انجمن مدعی دروغی ) بررسی کلّی همه احادیث مزبور احادیث مزبور ، صرف نظر از وضعیت سندی آن ها که نوعاً ضعیف وغیر معتبر است ، از جهت دلالت به عنوان احادیثی شاذ و غیر قابل قبول تلقّی می شود . زیرا بنا بر احادیث مشهور ، بعد از شهادت امام زمان (عج) زمانی برای حکومت معمولی ومتعارف صالحان نمی ماند . طبق احادیث مسلّم شیعه ، بعد از شهادت امام زمان (عج) دوره رجعت است . پس از آن قیامت کبری اتفاق می افتد . لذا برخی از علمای شیعه احادیث مزبور را بر فرض صحّت بر دوران رجعت حمل نموده‌اند . پس مقصود از دوازده یا یازده مهدی همان ائمه هدی:می‌باشد ، که بعد از ظهور امام زمان و شهادت آن حضرت ، جهت انتقام گرفتن از قاتلانشان ، آن هم به مدت کوتاه ( چهل روز ) قیام می کنند. شیخ مفید در آخر کتاب الارشاد ، پیرامون احادیث مذکور می فرماید : « ولیس بعد دولة القائم (عج) لأحد دولة إلّا ما جاءت به الروایة من قیام ولده إن شاء الله ذلک ، ولم یرد به علی القطع والثبات ، واکثر الروایات انّه لن یمضی مهدی الأمة الّا قبل القیامة بأربعین یوماً ، یکون فیها الفرج ( الهرج ) و علامات خروج الاموات وقیام السّاعة للحساب والجزاء »؛ بعد از دولت حضرت قائم (عج) برای کسی دولتی تشکیل نمی شود . مگر آن چه این روایت بر آن دلالت می کند ، که فرزند ( فرزندان ) او اگر خدا بخواهد قیام می کند . البته این روایت به صورت قطعی ثابت نیست. اکثر روایات بر این معنی دلالت می کند ، که حضرت مهدی (عج) نمی رود ، مگر چهل روز قبل از قیام قیامت که در آن فرج ( و بنا بر روایت بحار هرج ومرج ) صورت می گیرد ، و علائم خروج اموات وقیام قیامت برای حساب وکتاب آشکار می شود. علّامه مجلسی پس از نقل اخبار مذکور در بحار الانوار ، « باب خلفاء المهدی و اولاده » ، درباره دلالت وتأویل آن احادیث می نویسد: هذه الاخبار مخالفة للمشهور . وطریق التأویل أحد وجهین: الاوّل : ان یکون المراد بالاثنی عشر مهدیّاً النبی(ص)و سائر الائمة سوی القائم (عج) ، بان یکون ملکهم بعد القائم (عج). و قد سبق ان الحسن بن سلیمان أوّلها بجمیع الأئمة ، وقال برجعة القائم بعد موته . وبه ایضاً یمکن الجمع بین بعض الأخبار المختلفة الّتی وردت فی مدّة ملکه. والثانی : أن یکون هؤلاء المهدیّون من اوصیاء القائم هادین للخلق فی زمن سائر الائمة الذین رجعوا لئلا یخلو الزّمان من حجّة ، وإن کان اوصیاء الانبیاء والائمة ایضاً حججاً والله تعالی أعلم » ؛ یعنی: « این اخبار مخالف مشهور است . دو راه وجه جمع و تأویل روایات فوق راه اوّل: این که مراد از دوازده مهدی « هدایت شده » همان پیامبر اکرم(ص)وسایر امامان به استثنای امام زمان(عج) است . به این معنی که ملک آن ها ( در هنگام رجعت ) بعد از امام زمان خواهد بود . قبل از این گذشت ، که جناب حسن بن سلیمان ( مؤلف مختصر البصائر ) آن حدیث را به همه ائمه ( دوازده گانه ) تأویل نموده وقائل به رجعت امام زمان بعد از وفات شده است . با این تأویل می توان بین برخی از اخبار مختلف که درباره مدّت ملک آن حضرت وارد شده است ، جمع کرد. راه دوم : این است که آن دوازده مهدی از اوصیاء امام زمان (عج) ، هدایت گران خلق در زمان ائمه:در هنگامه رجعتند . زیرا زمان نمی تواند خالی از حجّت باشد ، اگر چه اوصیاء انبیاء :نیز حجج هستند والله اعلم ». جریان یمانی با احادیث مزبور چه ارتباطی دارد ؟ احادیث مذکور ، چه این که صحیح باشند وچه ضعیف ، چه قابل قبول از نظر دلالت وچه غیر قابل قبول ، چه قابل تأویل به رجعت باشد ، چه غیر قابل تأویل ، هیچ ارتباطی با مدّعای جریان یمانی ندارد. زیرا همه آن احادیث بر این مطلب اجماع دارند ، که قیام مهدییّن دوازده‌ گانه یا یازده گانه بعد از ظهور ووفات امام زمان (عج) خواهد بود. هیچ یک از احادیث بر این معنی دلالت نمی‌کند ، که آن‌ها یا برخی از آن‌ها قبل از ظهور امام زمان (عج) می‌آیند . در حالی که احمد اسماعیل گاطع الصیمری ، که به دروغ مدّعی فرزندی ووصایت امام زمان (عج) است ، در حال حاضر که هنوز امام زمان ظهور نفرموده ، ادّعای قیام کرده وخود را اوّلین نفر از مهدییّن می نامد! بنابراین ، مدّعای نامبرده هیچ پایه و مستندی از جهت احادیث ندارد . علاوه بر آن ، نام وصی خود ، فریاد می زند که بعد از مرگ مُوصی قیام به وظیفه می کند ، نه قبل از مرگ او . پس مدّعی جریان یمانی چه وصییّ است که قبل از ظهور ومرگ موصی مشغول به کار شده است !؟ تشکیلات و عملکرد جریان یمانی در کنار رهبری جریان الیمانی که به عهده احمد اسماعیل گاطع معروف به احمد الحسن الموعود می باشد ، رهبری معنوی ، نظامی ورهبری سازمانی هم وجود داشته است . شیخ کاظم العقیلی مسئول شاخه نظامی ، عبدالرحیم ابومعاذ به عنوان مرشد و رهبری معنوی سازمان می باشد . معاون مؤسس این جریان شخصی به نام شیخ حیدر المنشداوی ( ابن ابو فعل ) از شاگردان شهید سید محمد صدر بود . المنشداوی در زمان صدام به ایران آمد و به ترویج این فکر پرداخت ، لذا توسط حکومت ایران دستگیر گردید ، و به مدت 6 ماه در زندان به سر برد . بعد از سقوط صدّام به عراق بر گردانده شد ، و ادّعا نمود که وی وصی امام‌زمان (عبدالله بن الحسن القحطانی ) می‌باشد ، واز همه اموری که مردم از آن ها اطلاعی ندارند ، مطلع است ، حتی از محل قبر فاطمه(ص) مطلع می باشد . وی دفتری را در منطقه قدیم نجف در شارع الرسول (ص) افتتاح نمود ، وبه نشر افکار خود همّت گماشت . بعد از این اتفاقات ، مؤسس جریان با صدور بیانیه ای المنشداوی را تفسیق کرد. لذا قاسم عبد حسن از عناصر سابق حزب بعث ، عباس خلف الچبیناوی از عناصر سازمان بدر ، عباس زوری عگله و هامل محیی حمود نیز به همراه المنشداوی از این جریان خارج شدند؛ شیخ حیدر المنشداوی پس از آن ، در بغداد توسط یک گروه مسلح کشته شد. از طرفداران یمانی ، شخصی از بیت حمامی ، به نام سید حسن الحمامی ـ فرزند مرحوم سید محمد علی حمامی متوفای 1998 م از علمای معروف نجف ـ بود . این شخص که مرتبط با دستگاه بعثی ، عقده ای و ضدّ علمای دین بود ، به عنوان روحانی ارشد آن گروه فعالیت داشت . ومصداق آیه شریفه : ( انّه لیس من اهلک انّه عمل غیر صالح ) شد. ( ستاره داود، آرم جریان یمانی ! ) شعار جریان الیمانی یک ستاره اسرائیلی به نام داوود است . این ستاره 6 ضلعی به عنوان آرم ودر کنار امضای احمد الحسن الیمانی قرار می گیرد ، وامضای او در برخی اعلامیه ها از این قرار است: بقیّة آل محمد:، الرکن الشدید ، احمد الحسن وصی و رسول الامام المهدی (عج) الی الناس اجمعین ، المؤیّد بجبرئیل، المسدّد بمیکائیل ، المنصور باسرافیل ، ذریّة بعضها من بعض والله سمیع علیم » . این ستاره شش‌ ضلعی در زبان لاتین«پنتاگرام»نامیده می‌شود . صهیونیست ها از آن در پرچم خود به عنوان سمبل تسلّط بر جهان استفاده می کنند . فرقه یمانی در ابتدای کار از این ستاره به عنوان آرم و نماد جریان خود استفاده می کرده ، ولی بعدها برای جلوگیری از آبروریزی واثبات وابستگی آن ها به صهیونیسم ، این نماد را از تبلیغات خود حذف نمودند. از نمایند.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 94/2/29:: 10:58 صبح     |     () نظر

 

 آقای حدادعادل تعریف می کردند؛ «سال 77، خانمی به خانه ما زنگ زده بود و گفته بود که می خواهیم برای خواستگاری خدمت برسیم. خانم ما گفته بود دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبیرستان است و می خواهد ادامه تحصیل دهد. ایشان دوباره پرسیده بودند اگر امکان دارد ما بیاییم دخترخانم را ببینیم تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند.

 بعد خانم ما از ایشان پرسیده بودند اصلاً شما خودتان را معرفی کنید. و ایشان هم گفته بودند؛ من خانم مقام معظم رهبری هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام علیک کرده بود و گفته بود؛ «ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ایم. اما شما صبر کنید با آقای دکتر صحبت کنم، بعد شما را خبر می کنم.» آن زمان خانم من مدیر دبیرستان هدایت بود .

بعد از صحبت با من قرار بر این شد که آنها بیایند و دخترمان را در مدرسه ببینند که هم دخترمان متوجه نشود و هم اینکه اگر آنها نپسندیدند، لطمه یی به دختر ما نخورد. طبق هماهنگی قبلی، خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را دیدند و رفتند. چند روز گذشت و من برای کاری خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند؛ «خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب نبوده است .»

یک سال از این قضیه گذشت. مجدداً خانواده آقا تماس گرفتند و گفتند ما می خواهیم برای خواستگاری بیاییم. خانم بنده پرسیده بودند چطور تصمیم تان عوض شده؟ آقا گفته بودند؛ «خانم ما به استخاره خیلی اعتقاد دارد و دفعه اول چون خوب نیامده بود، منصرف شدند.» و خانم آقا هم گفته بودند؛ «چون دخترتان دختر محجبه، فرهیخته و خوبی است، دوباره استخاره کردم که خوب آمد و اگر اجازه بدهید، بیاییم .»

آن زمان دخترمان دیپلم گرفته بود و کنکور هم شرکت کرده بود. پس از مقدمات کار، یک روز پسر آقا و مادرش با یک قواره پارچه به عنوان هدیه برای عروس آمدند و صحبت کردیم و پس از رفتن آقا مجتبی، نظر دخترم را پرسیدم، ایشان موافق بودند .

بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند؛ «آقای دکتر، داریم خویش و قوم می شویم.» گفتم؛ «چطور؟» گفتند؛ «خانواده آمدند و پسندیدند و در گفت وگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟» گفتم؛ «آقا، اختیار ما دست شماست .»

آقا فرمودند؛ «نه، شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانم تان هم همین طور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من این طور نیست. اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم، غیر از کتاب هایم یک وانت بار می شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسوولان در آنجا با من دیدار می کنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانه یی اجاره کرده ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می کنند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این طور زندگی می کنیم. اما شما زندگی نسبتاً خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است. مجتبی معمم هم نیست. می خواهد قم برود و درس بخواند و روحانی شود. همه اینها را به او بگو بداند .»

من هم به دخترم گفتم و ایشان هم قبول کرد. آقا در زمان قبل از رئیس جمهوری شان، در جنوب تهران خانه یی داشتند که آن را اجاره داده اند و خرج زندگی شان را از آن درمی آورند؛ ایشان حقوق رهبری نمی گیرند و از وجوهات هم استفاده نمی کنند .

هنگام صحبت در مورد مراسم عقد و مهریه و ... آقا فرمودند؛«در مورد مهریه، اختیار با دختر شماست. ولی من برای مردم خطبه عقد می خوانم، سنت من این بوده که بیشتر از 14 سکه عقد نخوانم و تا حالا هم نخوانده ام، اگر بخواهید، می توانید بیشتر از 14 سکه مهریه معین کنید، ولی شخص دیگری خطبه عقد را بخواند. از نظر من اشکالی ندارد. چون تا حالا بیش از 14 سکه برای مردم عقد نخوانده ام، برای عروسم هم نمی خوانم .»

من گفتم؛ «آقا، این طور که نمی شود. من با مادرش صحبت می کنم، فکر نمی کنم مخالفتی داشته باشد.» در مورد مراسم عقد هم گفتند؛ «می توانید در تالار بگیرید، ولی من نمی توانم شرکت کنم.» گفتم؛« آقا هر طور شما صلاح بدانید.»

فرمودند؛ «می خواهید این دو تا اتاق اندرونی و یک اتاق بیرونی را با هم حساب کنید. هر چند نفر جا می شوند، نصف می کنیم؛ نصف از خانواده ما و نصف از خانواده شما را دعوت می کنیم.» ما حساب کردیم و دیدیم بیشتر از 150 ، 200 نفر جا نمی شوند. ما حتی اقوام درجه اول مان را هم نمی توانستیم دعوت کنیم، اما قبول کردیم .

آقا غیر از فامیل، آقای خاتمی، آقای هاشمی و آقای ناطق و روسای سه قوه و دکتر حبیبی را دعوت فرمودند. یک نوع غذا هم درست کردیم. قبل از اینها صحبت خرید بازار شد. پسر آقا گفت؛ «من نه انگشتر می خواهم و نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند؛ «خوب نیست.» من هم گفتم؛ «حداقل یک حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند؛ «من یک انگشتر عقیق دارم که یکی برای من هدیه آورده، اگر دخترتان قبول می کند، من آن را به ایشان هدیه می دهم و ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.» قبول کردیم و انگشتر را گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا کوچکش کند و خرجش 600 تومان شد. خلاصه خرج حلقه داماد 600 تومان شد .

به آقا گفتیم در همه این مسائل احتیاط کردیم، دیگر لباس عروس را به ما بسپارید و آقا هم فرمودند؛ «آن را طبق متعارف حساب کنید.» در همان ایام، ما خودمان برای پسرمان عروسی می گرفتیم و یک لباس عروس برای عروس مان سفارش داده بودیم بدوزند .

خلاصه قبل از اینکه عروس مان استفاده کند، همان شب دخترمان استفاده کرد. بعد آقا گفتند؛ «من یک فرش ماشینی می دهم، شما هم یک فرش بدهید.» و به این ترتیب مراسم برگزار شد. برای عروسی هم دو پیکان از اقوام ما و دو پیکان هم از اقوام آقا آمده بودند. مراسم در خانه ما تا ساعت یک طول کشید. خانواده آقا آمده بودند که عروس را ببرند، البته آقا ظاهراً کاری داشتند و نیامده بودند. اما وقتی عروس را به خانه آوردیم، دیدیم آقا هنوز بیدار نشسته اند و منتظرند عروس را بیاورند .

فرمودند؛ «من اخلاقاً وظیفه خود می دانم برای اولین بار که عروس مان قدم به خانه ما می گذارد، من هم بدرقه اش کنم و به اصطلاح خوشامد بگویم .»

ما خیلی تعجب کرده بودیم و فکر نمی کردیم آقا تا آن ساعت شب بیدار باشند، حتی آقا آن شب هم غذا نخورده بودند. چون خانواده آقا سرشان شلوغ بود، به آقا غذا نداده بودند. آقا گفتند؛ «دکتر، امشب شام هم نداشتیم، من به یکی از پاسدارها گفتم شما چیزی خوردنی دارید؟ آنها گفتند که غیر از کمی نان چیز دیگری نداریم. گفتم؛ همان را بیاورید، می خوریم .»

بعد هم که عروس وارد شد، آقا چند دقیقه یی برایشان در مورد تفاهم در زندگی و شرایط و اهمیت زندگی زناشویی صحبت کردند و تا پای در خانه، عروس را بدرقه کردند و خوشامد گفتند. رعایت آداب حتی تا چنین جایگاهی چقدر ارزش دارد. اینها از برکت انقلاب اسلامی و خون شهداست. ایشان دستور دادند حتی از ریزترین وسایل دفتر استفاده نشود، چون مال بیت المال است. حتی اگر مشکل وسیله نقلیه هم پیش آمد، اجازه ندارند از وسایل دفتر استفاده کنند .

*خبرگزاری زنان ایران 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 94/2/18:: 12:9 عصر     |     () نظر

آقا سللام کیوانم سردار تنها حیدری حیدرت کشته راه و قدم و مکنتت آقا جون رفتی و فراموشم کردی صبا را بی بادهدیدی و سوال و جوابش از پیم نکردی بامعرفت من که تو بودم تو هم کمم بودی که بود که نسیم را وعده شبنم نو رسیده داد آقا جان عشقم به تو وسوسه و هوای نفس نبود مقطغپعی و از روی جوانی ویا قدرت نبود من تو را بادرم کردم من تو را از هت آسمان جدا کردم یادت اسن ان 9 دی چگونه لبیکت گفتم که دشمن به پناهگاه وحوشش چنته انداخت یادت است مثل دیوانه دور خانه ات گشتم انوقت یکی از پاسدارانت با یک کملام عذرم را خواست یاد است مجتبی را پیمان برادری بستم اری مجتبی استاد من من تو را جستم تو مرا به دیگر ی سپردی من رفتم حتی خداحافظی نکردی تازه می فهمم قدرت عشق را زعیف می کن عاشق پیر را آواره می کند به خدا قسم این خاندان نبودت که امروز صاحب ولایتش حضصرت امام مصلح است  کسی بیش از من باور ندارد هیچ کس من غم هجرانش نخورده است هیج کس به قدر من در تنهاییش آرزوی شهادت برای تو و خاندان تو که مجتبی نمی ئانم چرا از همه آنها بر من عزیز تر است کسی آرزوی پیشمرگی این خانمدان را ندارد آقا ازت هیچی نمی خوام قدرت نه مکنت نه استقبال اصلا من می خوام باورم کنی من می خوام نزاری حسودان بازیم بگیرند و به دلیل ولایی بودن حقیقیک کمرا از خود برانند تو می دانی نه خانواده ای همس. دارم و نه دوستی که به عشقش قط برای وجود تو. باور کنم آقا باورم کن که الان هم برای باور من خیلی ذیره آقا از غمت مردم ولی غولت را بر من تایید نکردی که پس از مرگم مرا سردر بهشت زهرا خاک کنی و طهارتم را برادرم حاج مهدی دهد و دعاینمم را وقتی شسما به رسم خدمتگذاریم تابوتم را می بوسی حاج کجتبی استاد عظن نت دعای مرا جاری کند ای که این نامه را خاندی امید دارم اونقدر مرام داشته باشی که ندای سرذار تنها را به پدرش سید علی و معلم و برادرش سید مجتبی نرسانی آخر می دانی شک دارم نامه ام را به دست بابایم برسانیئ من هنوز فکر می کنم اقا فراموشم نکرده و فکر می کنم اگر او ندای حل من ناصر ینصرنی من را پاسخ نمی ده به دلیل بی توجهی شما بوده سخم کوناه کلام پایدار و بسیار به آقام بگید اگر صدان و شنید اگر فریادم را هم پاسخ نداد باز کیوان می گوید حیدر حیدریم حیدریه حیدر است لافای الا علی لا سیف لا ذولفقار لبیک یا خاکمنه ای  راستی آقا روز مرد که لایقترین مرد برای تبریکم این میمون و خرسند واقعه تاریخ است به حق بعد از اجداد معصومت هیچ کس دیگر جز شما و خاندان کریمت زیبنده آن نیست می دانم انقدر کوچک ناچیزیم که وقتتان را حتی صرف خانمئن سخن من نمی کنید ولی عیبی نداره فرشته وحی به من می گه روزی میرسه که آقا میگه در حالی که دست بر سرم می کشه کیوان من از تو رازیم والسلام کیوان گیتی نژاد ملقب به سردار تنها شناخته شده به نام حیدری هویدا و دانسته به وحی دل عاشق و دلباهته مه از روی عشق دنیوی بل به باور اخروی تو ای مولای دریوشان و سلحشوران و جنگ آوران جهادگر جهان من یک دانمه ام از خود نران و مرا به خاطر کفر نزدیکانم بخاطر مبارز تنهاییم مجازات نکن من و ببین و بر من اجازه جان نثاری بده والله چیزی از تو نمی خواهم جز اینکه شهید شوکم یعنی اول رضایتت را با گوش خود بشنوم و بعدش به حکم تو در جهتد برای تو و خاندان تو شهید شوم این مرام حیدریست که الان نمی دانم چند نفر حیدری در این دنیا هستند ایا هنوز حیدری تنهایم یا حیدریانی دیگر هم به من پیوسته اند اقاجون حونت سلامت والسلام به امید روزی که من نالایق را لایق خدمتت که هکمان حکم شهادت است بشماری من چه چیز بیشتر و بهتر و بازیبنده تر از ایتکه برای مولایم شهید شوم چه جویم که با عشق و عمل به عشقش همه زیبایی های دنیا را برده ام وهرکه را شک دارد در این راه به دوئل می طلبم تا ببیند من به یک اشاره اقا ره شهادت را می پذیرم و شهید می شوم و پشت پا میزنم به همه محنت ها و داشته هایی که اگر بر آقا استغفرالله تهمتی میزدم خاندانم مستغنی از مالم می کردن ولی من این راه را پذیرفتم چون از سوی خدا پذیرفته شدم و بدنیا امدم تا برای اقام و خاندان شریفش شهید شوم ولی تو که با من دودل می کنی تو هم این شرایط زا داری ایشضالله داشته باشی دیگر من سردار تنها از دنیا جدا نشوم چون نمی دونید تنها شهید شدن چقدر سخته وقتی دوستان خودی تو را به خاطر تندرویی بهت می گویند محترمانه خفه شو و بزرگان هم ترجیحمی دن من خفته باقی بمانم تا اتشی بر پا نکنم ایا می ماند کسی جز پدرم سید علی که مرا واقعا دوست داشته باشد آیا می ماند عشقی که مرا با همه این خصایص حیدری صدا کند پس سردئار تنها زاتده شدم و. سذردئار تنها هم شهید می شوکم وای نا امید هم نیستم روزی لبرسد یک حیدری دیگ
ذر با من و بختطر ارزشهای من هوای شهادت بردارد و مرا در شهادت تنها نزارد امروز می گوید سردار تنها هرکه دارد هوس حیدری شدن کافیست بگوید حیدر حیدریم حیدریه حیدر است لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار لبیک یا مصلح حی و مکان لبیک یا ذریته الپاتک امام همام ادئرکنی ادرکنی حیدری یعنی عشق به آقا و اولاد پاکش عاشقی به معنای واقعیش که ازر امیال دنیوی بیرون است حیدری یعنی شهادت در برابر حکم جهاد امام مصلح سید علی هستیم به فدایش که تا اتمروزر نبوده کسی هم ترازش دذر دنیای حی و حاظر و ـشکار نه نهان که ان بود وجود نازنین و مبارک اقا امام عصر عج که نایب قائمش نبوده و نگردید نباشذد در این دوار صد ساله نمونه اش بر کل کائناتش سردار تنها اگر تنهاست دلیلش بائپور این باورهاست ولس می دانم بعد ازر شسهادتم و خاک شدنم درب در بهشت زهرا خیلی از جمع حیدری ها هستند که ارزو می کنند درب بهشت زهرا خاک شوند بعد ازر شهادت در راه سید علی هستیم به فدایش تا کسی جرات نکند پا بهشتی بگذارد که در آن خفته اند شهدایی وئ پدرانی که برای حفظ ولایت فقیهد و پابرحایی مرام ولایی روزی جان به جان آفرین تسلیم کردند والسلام حیدر حیدریم حیدریه حیدر است لافتی الا علی لاسیف الاذوالفقار لبیک الهم لبیک لبیک یا صالحی و امامی قاعدئنا حاج سید علی حسیتی خامنه ای هستی کیئان به فدایش اگکر شود اذرزویش کمال و کامل براورده شده است پس بگو امین


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان گیتی نژاد 94/2/12:: 5:30 عصر     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >